دو طیف اصلی اصلاحطلبان با توجه به عملکرد دولت روحانی دوباره اختلافات قدیمی را زنده کردهاند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، بهسراغ برخی رویاروییهای مهم دو جریان «جبهه مشارکت ایران اسلامی» و «کارگزاران سازندگی» در عرصه سیاست رفتهایم که در ادامه میخوانید.
آذرماه ۱۳۷۴ جمعی از نزدیکان مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی که ۱۰ نفر از آنها وزیر کابینه او بودند، به تاسیس یک حزب سیاسی با عنوان «کارگزاران سازندگی» اقدام کردند.
محمود علیزادهطباطبایی، عضو شورای مرکزی این حزب درباره انگیزههای تاسیس کارگزاران گفته است: «اواخر دولت آقای هاشمی بود که این بحث مطرح شد مبنیبراینکه دولت هشت سال کار کرده و الان که قرار است دولت را به گروه مقابل- گروهی که از شروع مجلس چهارم در مقابل دولت آقای هاشمی قرار گرفته و همان روحانیون مبارز بودند- واگذار کند باید فعالیتی داشته باشد. به همین دلیل تعدادی از وزرا و معاونان رئیس جمهور به آقای هاشمی پیشنهاد کردند که ما میخواهیم حزب سیاسی تشکیل دهیم.» به هر حال پس از کشوقوسهای زیاد، این حزب سیاسی با محوریت رئیس دولت سازندگی تاسیس شد و چهرههایی نظیر غلامحسین کرباسچی، محمد عطریانفر، فائزه هاشمی و... هسته اصلی آن را تشکیل دادند.
این حزب تازهتاسیس که بعدها به جناح راست مدرن موسوم شد، توانست در مجلس پنجم به موفقیت چشمگیری دست پیدا کند، اما پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری هفتم و انتخاب نماینده جریان چپ بهعنوان رئیسجمهور فضای سیاسی کاملا تغییر کرد. پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات، فعالان سیاسی این جریان که شکستهای پیاپی خود در نیمه اول دهه هفتاد و حذف از صحنه سیاسی کشور را ناشی از اراده هاشمیرفسنجانی تلقی میکردند، به مبارزه تمامقد با او و جریان سیاسی منتسب به او برخاستند.
چهرهای شاخص جریان دوم خرداد خیلی زود فعالیت سیاسی خود را در قالب یک تشکیلات آغاز و در ابتدای سال ۷۷ با نام «جبهه مشارکت ایران اسلامی» اعلام موجودیت کردند. این حزب سیاسی همانطور که از ابتدا بنا را بر تخریب شخصیت و عملکرد هاشمیرفسنجانی گذاشته بود، در آستانه انتخابات مجلس ششم بر شدت این هجمهها افزود و اتهامات تندی را علیه پدر معنوی حزب کارگزاران سازندگی مطرح کرد. حمله به هاشمیرفسنجانی آنچنان وسیع بود که در مدت کوتاهی شخصیت او کاملا ترور و چهره جدیدی از او در اذهان عمومی رونمایی شد.
لقب «عالیجناب سرخپوش» یکی از نقاط اوج فعالیت مشارکتیها علیه هاشمیرفسنجانی بود. به هر حال این رویکرد نیروها سبب شد که هاشمی با وجود قرار گرفتن بین افراد منتخب مردم تهران از حضور در مجلس صرفنظر کند و منتظر فرصتهای بعدی بماند. از طرفی پس از تشکیل مجلس ششم، اختلاف میان نمایندگان جبهه مشارکت که در اکثریت بودند و حزب کارگزاران سازندگی کاملا مشهود بود.
این اختلافات در تقابل مبنایی اصلاحطلبان با هاشمیرفسنجانی ریشه داشت که در زمان تصمیمگیریهای حساس نمود پیدا میکرد. با این حال پس از اتمام ششمین دوره مجلس شورای اسلامی و هشتمین دوره ریاستجمهوری، موضع اصلاحطلبان نسبت به پدر معنوی حزب کارگزاران بهطور چشمگیری تغییر کرد. اواسط دهه ۸۰، زمانی که اصلاحطلبان صحنه سیاست کشور را بهطور کامل به رقیب سیاسی خود واگذار کردند، به دنبال مسیری برای استمرار حیات سیاسی خود بودند.
آنها که پلهای پشت سرشان را یکی پس از دیگری خراب کرده بودند، به این نتیجه رسیدند که مسیر بازگشت قطعا از هاشمیرفسنجانی بهعنوان نفر دوم نظام جمهوری اسلامی میگذرد؛ بنابراین سعی کردند که شیب انتقادات خود نسبت به او را کمی کندتر کنند تا از این طریق خود را به او نزدیکتر کنند. اگرچه از آن تاریخ تا زمان درگذشت هاشمیرفسنجانی این سیاست تا حد زیادی محقق شد، با این حال در برهههای مختلف زمانی زخم کهنه اختلاف میان کارگزاران سازندگی و چپها بهویژه جبهه منحله مشارکت سر باز کرد که امروز با نام حزب اتحاد ملت شناخته میشوند.
در آخرین مورد، محمد عطریانفر، عضو هیاتموسس حزب کارگزاران در گفتوگویی مفصل با خبرآنلاین به اختلافات قدیمی این دو حزب اشاره کرده و گفته است که اتحاد ملت ادعای لیدری جریان اصلاحات را دارد، اما کارگزاران مانع لیدری آنهاست. به این بهانه بهسراغ برخی رویاروییهای مهم این دو جریان در عرصه سیاست رفتهایم که در ادامه میخوانید.
اولین قربانی مجلس ششم
دوم خرداد ۱۳۷۶، هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در سراسر کشور برگزار شد. پیروز این انتخابات جریانی بود که مبنای فعالیتش را مخالفت با عملکرد دو دولت قبلی گذاشته بود. جریان دوم خرداد که بعدها به اصلاحات شهرت یافت، بعد از نشستن بر مصدر قدرت نیز دست از مقابله با هاشمیرفسنجانی برنداشت و خط مخالفت با او را با شدت بیشتری پیگرفت. اعضای «جبهه مشارکت ایران اسلامی» بهعنوان اولین حزبی که پس از شروع به کار دولت جدید تاسیس شد، از رهبران جریان تخریب و تخطئه هاشمیرفسنجانی بودند. چنانکه ارگانهای مطبوعاتی شاخص این جریان، تریبون شدیدترین انتقادات نسبت به رئیس دولت سازندگی بودند.
روزنامه سلام با مدیریت موسویخوئینیها و روزنامه صبحامروز به مدیرمسئولی سعید حجاریان از جمله این مطبوعات بودند. این هجمهها علیه رئیسوقت مجمع تشخیص مصلحت در آستانه انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی تشدید شد؛ دلیل افزایش هجمهها نیز اعلام کاندیداتوری هاشمیرفسنجانی بود. اصلاحطلبان بهویژه مشارکتیها از بیم اینکه مبادا کرسی ریاست مجلس را به هاشمی ببازند، تخریب حداکثری او را در دستور کار قرار دادند.
این تخریب حداکثری بیش از همه در روزنامههای موسوم به زنجیرهای نمود پیدا کرد و تبدیل به ادبیات غالب اصلاحطلبان شد. اکبر گنجی، از اصلاحطلبان نزدیک به رئیسجمهور وقت و عضو غیررسمی حزب مشارکت در ۲۹ دی ماه ۷۸ مقالهای را با عنوان «عالیجناب سرخپوش» در نقد عملکرد و شخصیت هاشمیرفسنجانی نوشت که در روزنامه صبح امروز به چاپ رسید. او که پیش و پس از این هم سلسله مقالاتی را به انتقاد از هاشمی اختصاص میدهد، تلاش میکند پرده از چهره مخفی هاشمیرفسنجانی بردارد و رازهایی را افشا کند.
گنجی به نقش هاشمی در جنگ هشتساله اشاره میکند و اینطور نشان میدهد که خون شهدای دفاع مقدس به گردن اوست. اما مهمترین بحثی که گنجی در رابطه با او طرح میکند ماجرای قتلهای زنجیرهای است که از نظر او مسئولیتش با هاشمیرفسنجانی است.
او با طرح لقب «عالیجناب سرخپوش» برای هاشمیرفسنجانی مینویسد: «آقای هاشمی در دهه اول انقلاب پس از حضرت امام و در دهه دوم انقلاب پس از مقام رهبری نیرومندترین مرد نظام جمهوری اسلامی ایران بود. عالیجناب سرخپوش میخواهد در دهه سوم انقلاب همچنان قدرتمند باقی بماند و برای بسط قدرت درصدد تصاحب همزمان کرسی ریاست مجلس و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام است تا از این طریق به عضویت بسیاری از دیگر نهادها و ارگانهای تصمیمگیر اصلی نظام درآید.»
او در ادامه این مطلب به حزب متبوع هاشمیرفسنجانی نیز میتازد: «قدرت غیرپاسخگو برای هر ملتی مضر و خطرناک است. قدرت نامحدود با پروژه توسعه سیاسی تعارض بنیادین دارد. آقای هاشمی و [حزب]کارگزاران اینک که به پایگاه اجتماعی و مشروعیت دوم خردادیان نیاز دارند، هیچگونه انتقادی را از ایشان برنمیتابند....» به هر حال این مقاله «عالیجناب سرخپوش» و سایر مقالاتی که اصلاحطلبان درباره رهبر معنوی حزب کارگزاران سازندگی نوشتهاند، همگی مربوط به ماههای منتهی به انتخابات مجلس ششم است که نشان میدهد اختلافات جبهه مشارکت دیروز و اتحاد ملت امروز با حزب کارگزاران سازندگی بیجهت نیست و ریشه در تقابل تاریخی اصلاحطلبان با هاشمیرفسنجانی دارد. در آن برهه، هجمهها علیه لیدر کارگزاران سازندگی آنچنان سنگین شد که با وجود انتخاب هاشمی بهعنوان سیامین نماینده مردم تهران، او از ورود به مجلس ششم صرفنظر کرد تا خیال اصلاحطلبان از این بابت آسوده باشد.
شهرداری نجفی، اسم رمز اختلاف
اختلافاتی که در زمان انتخاب نجفی بهعنوان شهردار تهران میان اتحاد ملت و کارگزاران وجود داشت، در زمان استعفای او نیز بار دیگر مطرح شد. ۶ ماه پس از انتصاب محمدعلی نجفی به سمت شهردار تهران، در حالی که کارنامه ۶ ماهه او بسیار ضعیف بود، مساله استعفایش به دلیل بیماری مطرح شد. موضوعی که ناخواسته ماجرای حضور کوتاهمدت او در معاونت میراث فرهنگی دولت اول روحانی را به ذهن منتقل میکرد که در آنجا نیز علت استعفایش کسالت و بیماری مطرح شده بود. پس از طرح این موضوع، نجفی با شایعه خواندن آن اعلام کرد که همچنان شهردار تهران باقی مانده و محکم ایستاده است. با این حال، پس از مدت کوتاهی بالاخره در شب چهارشنبه سوری رسما استعفا داد و اعلام کرد که دیگر در شهرداری نخواهد ماند. در شرایطی که اغلب منابع رسمی علت استعفای نجفی را بیماری او و در برخی موارد «جشن برج میلاد» یا پافشاریاش در مبارزه با فساد! مطرح میکردند برخی منابع خبر از اختلافات درونحزبی و قدیمی حزب کارگزاران و جبهه مشارکت میدادند.
در این رابطه روزنامه اصلاحطلب شرق در گزارشی پیرامون دلایل استعفای نجفی به فشار برخی چهرههای حزب کارگزاران اشاره کرد و نوشت: «او پیشتر برای رفتن به دولت پیشنهاد شده بود، اما همین جریان سیاسی کارگزاران در همراهی با اصلاحطلبان او را بهعنوان گزینه شهردار تهران مطرح کرد و جلو انداخت....او همین چند هفته قبل در گفتوگویی با اشاره به فشارهای پیدا و پنهان بر شهرداری تهران صراحتا گفت، اما من ایستادهام.» البته فشار حزب کارگزاران آنچنان هم پنهان نبود. روزنامه سازندگی ارگان رسمی این حزب در ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ در گزارشی نجفی را گزینه تحملی جهانگیری و سیدمحمد خاتمی خواند.
این روزنامه در بخشی از گزارش خود نوشت: «گزینه اصلی حزب کارگزاران برای شهرداری محسن هاشمی بود، اما اگر او از شورای شهر خارج میشد رقیب اصولگرایی، چون مهدی چمران جایگزینش میشد. کارگزارانیها هم ترجیح دادند که یکدستی شورای شهر را حفظ کنند و با فشار دولتیها از گزینه دوم خود یعنی حسین مرعشی، صرفنظر کردند.» با این حال دلیل اصلی هجمه کارگزاران علیه شهردار وقت در فراز دیگری از این گزارش مشخص میشود.
ارگان رسمی حزب کارگزاران درباره عدم اقبال این حزب به نجفی مینویسد: «نجفی که برای کارگزاران سازندگی گزینهای تحمیلی بود، دلخوریاش از این حزب را با انتصابهایش نشان داد و بیشتر مدیران و مشاوران خود را از میان احزاب «اتحاد ملت» و «مشارکت» انتخاب کرد.» درواقع زمانی که سهم کارگزارانیها از بدنه مدیریتی شهرداری نجفی محقق نشد، آنها پروژه عبور از نجفی را کلید زدند. بهویژه آنکه شهردار وقت که از موسسان کارگزاران بود در سالهای اخیر به مشارکتیها متمایل شده و بیشترین سهم را هم به این رقیب دیرینه کارگزاران واگذار کرده بود. به هر حال کارگزارانیها با توجه به عملکرد ضعیف نجفی فرصت را غنیمت شمردند و با افزایش هجمهها علیه او تلاش کردند انتقام خود را از او و حزب اتحاد ملت به خاطر عدم انتخاب محسن هاشمی بگیرند.
قتل میترا استاد و زخم کهنهای که سر باز کرد
ساعاتی پس از افشای قتل میترا استاد، همسر دوم شهردار سابق تهران در حالی که محمدعلی نجفی با مراجعه به پلیس آگاهی و معرفی خود بهعنوان قاتل همسرش همه را در بهت فرو برده بود، غلامحسین کرباسچی با ارسال یک توئیت جنجالساز شد.
دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی با اشاره به جدال درونحزبی اصلاحطلبان بر سر تعیین شهردار تهران و اصرار اتحاد ملتیها بر انتخاب نجفی نوشت: «ماهیت تاسفبار حادثه قتل میترا استاد هر چه باشد نمیتوان مسئولیت کسانی را که دو سال قبل علیرغم اصرار و تذکر برخی دلسوزان و مراکز مسئول، این چاه ویل را برای اصلاحات و نجفی حفر کردند، نادیده گرفت.»
اظهارات تکمیلی کرباسچی صبح روز ۱۹ خرداد در روزنامه سازندگی منتشر شد و روی دکههای روزنامهفروشی قرار گرفت. بهزعم او اصلاحطلبان مشارکتی و اعضای حزب اتحاد ملت که اکثریت شورایشهر تهران را نیز در اختیار دارند، با اطلاع از وضعیت زندگی شخصی نجفی و با وجود تذکر نهادهای بالادستی، او را بهعنوان شهردار انتخاب کردند و از این جهت بخش مهمی از مسئولیت فاجعه اخیر متوجه آنهاست. به اعتقاد کرباسچی مشارکتیها تنها به این منظور که محسن هاشمی، چهره شاخص حزب کارگزاران سازندگی شهردار نشود تن به انتخاب نجفی دادند.
دبیرکل کارگزاران سازندگی در گفتگو با روزنامه اعتماد بر مواضع خود پافشاری و صراحتا اعلام کرد که «من شخص آقای جهانگیری و دوستان حزب اتحاد و مشارکت را با همه ارادت و رفاقتی که داریم در این امر مقصر میدانم.» با این اظهارات کرباسچی علیه شورایشهر تهران و حزب اتحاد ملت و مشارکت، زخم کهنه بار دیگر سر باز کرد. محسن میردامادی، دبیرکل سابق حزب منحله مشارکت طی یادداشتی در سایت امتداد نسبت به مواضع کرباسچی واکنش تندی نشان داد.
او ضمن رد ادعای کرباسچی مبنیبر اطلاع اعضای شورایشهر و حزب اتحاد ملت از وضعیت نجفی تصریح کرد که در زمان انتخاب شهردار، احدی از این موضوع خبر نداشته و اگر کرباسچی -که خود در جلسات مشورتی آن برهه حضور داشت- از این موضوع باخبر بود، اما به کسی اطلاع نداد در حق اصلاحطلبان خیانت کرده است.
میردامادی همچنین گفت: «حتی آقای مرعشی که آقای کرباسچی ارتباط نزدیکی با ایشان دارد و قاعدتا اگر نکته منفی در مورد آقای نجفی داشت باید حداقل به ایشان اطلاع میداد، زمانی که بهعنوان یکی از نامزدهای مورد نظر شورایشهر برای شهرداری تهران برنامه پیشنهادی خود را در جلسه شورا ارائه داد به دوستان شورا توصیه کرد به آقای نجفی برای مسئولیت شهرداری رای دهند.
همچنین در زمان استعفای آقای نجفی، آقای مرعشی در مقابل این سوال که شما اگر از این مسائل اطلاع داشتید چرا قبل از انتخاب وی بهعنوان شهردار دوستان را در جریان قرار ندادید، اظهار کرد در آن زمان اطلاعی از این مسائل نداشته است.» به هر حال اظهارات ضد و نقیض چهرههای شاخص این دو حزب پیرامون قتل میترا استاد و شهرداری نجفی در روزهای بعد نیز ادامه پیدا کرد. در این میان، یکی از موضوعاتی که محل نزاع این دو طیف اصلاحطلب قرار گرفت و آتش کینه را بیش از پیش شعلهور کرد، عکس روی جلد ۱۹ خرداد ماه روزنامه سازندگی با تیتر «تراژدی استاد» بود. محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و سردبیر روزنامه سازندگی در پاسخ به هجمه برخی اصلاحطلبان در صفحه شخصیاش بار دیگر از مشارکتیها انتقاد کرد تا مشخص شود که اختلاف میان یاران هاشمیرفسنجانی و حامیان نجفی جدی است.
قوچانی نوشت: «یک طیف سیاسی [حزب اتحاد ملت و مشارکت]که در این دو سال جدایی نجفی از کارگزاران، در شهرداری تهران به او نزدیک شدند و با نادیده گرفتن حوزه خصوصیاش او را قربانی اهداف سیاسی خویش ساختند حال با اغراض شخصی و نادیده گرفتن رسانههای دیگری که همین عکس را منتشر کردهاند با تمرکز بر سازندگی قصد انتقام از رسانهای را دارند که نشان داده است به مصداق «حاسبوا قبل انتحاسبوا» در نقد «تا جایی که بتواند» مستقل عمل میکند.»