دانشجویی خارجی دانشگاه تبریز درباره تحصیل در ایران گفت: من به عنوان بورسیه به این کشور آمدهام تا پیشرفت کنم و زمانی که درسم تمام شود باید به کشور خود برگردم، اما دوست ندارم ارتباطم با ایران قطع شود.
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، «قمرخربوظلی» از کشور سوریه به همراه همسر خود برای ادامه تحصیل به ایران آمده است. وی هم اکنون در رشته کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تبریز و همسر وی در رشته شیمی آلی این دانشگاه مشغول به تحصیل است.
قمرخربوظلی در گفتگویی با خبرگزاری دانشجو، با اشاره به انتخاب ایران برای ادامه تحصیل مطرح کرد: من در دانشگاه علوم تربیتی «حلب» در سوریه شاگرد اول شدم و کسی که شاگرد اول میشود میتواند به عنوان مربی در دانشگاه تدریس کند و یا به عنوان بورسیه ادامه تحصیل دهد. برای همین چند کشور را به من معرفی کردند.
وی افزود: من در مورد پیشرفت تحصیلی در ایران زیاد شنیده بودم و چون به فرهنگ ما هم نزدیک بود، این کشور را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم.
دانشجویی خارجی دانشگاه تبریزتصریح کرد: خیلی دوست داشتم با ایرانیها آشنا بشوم و تفاوت فرهنگی را بدانم؛ به خاطرهمین خیلی زود زبان فارسی را یاد گرفتم.
قمرخربوظلی گفت: ایرانیها با ما رفتار خیلی خوبی دارند و احساس غربت و تنهایی نمیکنم. زمانی که تعطیلی بین ترم یا تابستان است، به شهرهای مختلف ایران سفر میکنیم تا به فرهنگ ایران بیشتر آشنا شوم. تا کنون به گنبد کاووس، کندووان و گیلان سفر کرده ام.
وی با اشاره به محل سکونت خود در ایران گفت: با کمک دوستانم در تبریز توانستیم خانهای اجاره کنیم. با توجه به اینکه در دوران بارداری به سر میبرم، ایرانیهادر این مدت خیلی هوای من و همسرم را داشته اند.
قمرخربوظلی در مورد زندگی در ایران خاطرنشان کرد: از زندگی در ایران راضی هستم. ایران کشوری متمدنی است. من به عنوان بورسیه به این کشور آمده ام تا پیشرفت کنم و زمانی که درسم تمام شود باید به کشور خود برگردم، اما دوست ندارم ارتباطم با ایران قطع شود.
دانشجویی خارجی دانشگاه تبریز با اشاره به اینکه چرا دانشگاه تبریز را برای تحصیل انتخاب کرده، اظهار داشت: با تحقیقاتی که داشتم متوجه شدم دانشگاه تبریز دومین دانشگاه ایران در رشته علوم تربیتی درسطح خاورمیانه است، به همین خاطراین دانشگاه را انتخاب کردم.
وی با اشاره به یکی از خاطرات دانشجویی خود گفت: زمانی که تازه به ایران آمده بودم و هنوز به خوبی به زبان فارسی تسلط نداشتم یک روز به مادر یکی از دوستانم که خیاطی میکرد خواستم بگویم شما دوختن بلدید گفتم شما دزدیدن بلدید، مادر دوستم کلی از جمله من تعجب کرد.