گروه فرهنگ و هنر : ویروس کرونا تصویری را که هالیوود از نظم سرمایهداری ساخته بود، برهم زد. هالیوود تابعی از نظم سرمایهداری است و در عمده بازنماییهایی که دارد تلاش میکند کاپیتالیسم را توجیه کند.
«کرونا» حالا تلاشهای گسترده هالیوود در همه این سالها را با یک چالش جدی مواجه کرده است. کرونا دارد همه ادعاهای هالیوود را راستیآزمایی میکند و هر روز از حقیقتی تازه که پشت پرده اغواگرایانه سینما پنهان شده بود، رونمایی میکند.
قهرمانپردازیهای هالیوود و منجینمایی سینمای آمریکا بیش از همیشه، در روزگار کرونا و منفی شدن قیمت نفت (برای نخستینبار در تاریخ) سوالبرانگیز شده است. حتی توجیهات آخرالزمانی و هالیوود نیز به چالش کشیده شده است. طی روزهای اخیر، ماهنامه آمریکایی (wired) که با سیاست «چگونگی تأثیر فناوریهای جدید و در حال رشد بر فرهنگ، اقتصاد و سیاست» منتشر میشود، سر مقالهای را با عنوان «این آخرالزمانی نیست که به دنبال آن هستید» (This Is Not the Apocalypse You Were Looking For) منتشر کرد.
این مقاله به افول نظام سرمایهداری و تمدن غرب در مواجهه با چالش کرونا پرداخته است. آن فرهنگ غنی و تمدن آرمانی که غرب ترسیم کرده بود، به اذعان این ماهنامه فقط در هالیوود و رمانها یافت میشود. نویسنده مقاله با طرح این سوال که آیا نباید در مواجهه با چالشها آمادگی بیشتری داشته باشیم، مینویسد «هیچ کدام از اینها ما را برای واقعیت جدید آماده نکردهاند».
بر اساس آنچه یکی از خبرگزاری ها از این مقاله در گزارش خود آورده است، در این مقاله، درباره تفاوت آنچه درباره آخرالزمان از طریق هالیوود به جامعه آمریکا ارائه شده بود، با حقیقتی که در حال تحقق است بحث میشود؛ حقیقتی تلخ که جامعه را آماده رویارویی با پایانی سخت و سهمگین میکند. در این مقاله نام فیلمهایی همچون پس فردا (The Day After Tomorrow)، زامبیلند (Zombieland)، مرده متحرک (The Walking Dead)، فرزندان انسان (Children of Men) و آخرین ما (The Last of Us) مورد اشاره قرار میگیرد: «همان داستانهای تکراری؛ ما را به این عقیده میرساند که آینده نابود میشود و زمانی نزدیک همه چیز به هم میریزد و چیزی نخواهد ماند و کاری نمیتوانیم درباره آن انجام دهیم!»
نویسنده در این این مقاله میافزاید: کروناویروس ناگهان همه چیز را تغییر داد. خیزش عظیم و هراسناک به راه افتاد؛ این مسأله به این معناست که هیچ چیز نمیتواند به حالت عادی بازگردد؛ با آنچه تصور میکردیم بسیار متفاوت است. من انتظار (جنگ جهانیZ ) World War Z داشتم. من از سال 2003 در لباس ماتریکس Matrix هستم. مثل سالهای قبل در ماتریکس لباس پوشیدهام. من انتظار نداشتم با جورابهای زیبا و لباس راحتی، هزاران مایل از خانه فاصله داشته باشم و با هراس و هوس یک فنجان چای بنوشم. این آخرالزمان کمترِ «دنی بویل» (Danny Boyle) و بیشترِ «داگلاس آدامز» (Douglas Adams) است.
اشاره این مقاله به تفاوت معنای آخرالزمان و فاجعه قابل تامل است: فاجعه ویرانی کامل است و چیزی از آن نمانده است. «آخرالزمان»- بویژه در معنای کتاب مقدس- به معنای زمان بحران و تغییر است؛ از حقایق پنهان آشکار. وقتی درباره پایان هر رویدادی صحبت کردیم، انتظار هیچ مکاشفهای را نداشتیم. ما انتظار نداشتیم آنقدر احمقانه، شیرین و بسیار غمانگیز باشد. دلیلش آن است که سرمایهداری دیرینه همیشه فرقه مرگ بوده است. سرمایهداری هرگز فضایی برای تصور آیندهای که شامل چندین دهه تلاش برای خدمت به بدهیهای مادامالعمر نیست، نداشت. سرمایهداری این را از ما میخواهد. سرمایهداری نمیتواند آیندهای فراتر از خود تصور کند. ناتواناییهای ذهنی کوچک نمیتواند با قربانی کردن افراد فقیر و آسیبپذیر مشکلی را حل کند. آنها در مواجهه با یک بحران، با خشونت نمیتوانند آن را حل کنند.
پیشتر درباره دوگانه تصویر برساخته شده و بحران حقیقی در نظم سرمایهداری در روزنامه نوشتهایم. سرمایهداری حتی وقتی شرایط را به نفع خود نمیبیند و «بحران والاستریت» باعث آبروریزی در آمریکا میشود، تجویزی که دارد این است: همینی که هست! «In time» را در بحبوحه همین بحران والاستریت میسازند که فیلم مهمی است. پاسخها در نظام بازار از پیش مشخص است، البته نظام سرمایهداری مرزهای اخلاقی مشخصی دارد اما خط قرمزی جز حفظ نظام سرمایهداری ندارد، چرا که پای «پول» در میان است. «In time» یعنی خریدن زمان برای زندگی بیشتر و کمک به حفظ نظام سرمایهداری! حالا اما همین حداقل هم، در روزگار کرونایی به امری دست نیافتنی تبدیل شده است. مقاله ماهنامه آمریکایی (wired) در این باره تاکید مهمی دارد: از نظر ثروتمندان، بسیاری از اقدامات اقتصادی لازم برای جلوگیری از این ویروس به قدری غیرقابل تصور است که ترجیح میدهد میلیونها نفر از دنیا بروند. این مسأله فراتر از اخلاق و بیش از حد غیرقانونی و اشتباه است؛ وادار کردن افراد بیمار و مسری به کار برای نجات والاستریت، همه ما را در معرض خطر قرار میدهد.
نگارنده : احسان سالمی