گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، زهرا تدین؛ دسامبر ۱۸۶۵، وقتی متمم سیزدهم قانون اساسی رسما نهاد بردهداری را در ایالات متحده غیرقانونی اعلام کرد، نور امید در دل خیلی از سیاه پوستان آمریکا روشن شد و آیندهای روشن و به دور از تبعیض و نژادپرستی را برای خود متصور شدند.
اما شاید کسی فکرش را نمیکرد که دوران تلخ و سخت بردهداری و تبعیض نژادی تمام نشود و فقط شکل و شمایل و ظاهرش عوض شود.
رویای شیرین عدالت و برابری با سفید پوستان، هیچگاه برای رنگین پوستان آمریکا محقق نشد و تغییر قانون، تنها اثبات وجود این نابرابریها را سختتر کرد.
رنگین پوستان و بهخصوص سیاه پوستان در آمریکا بسیار سختتر از سفید پوستان میتوانند شغل پیدا کنند؛ خدمات درمانی کمتر و حتی بدتری را دریافت میکنند و بیشتر زندانی میشوند. در واقع سیستم به طور غیرمستقیم آنها را ضعیف نگه میدارد.
نظارتها و سختگیریهای شدید پلیس نسبت به سیاه پوستان باعث شده که با وجود جمعیت ۱۳ درصدی سیاهان در آمریکا، آنها نیمی از جمعیت زندانیان را تشکیل دهند و در زندان، دوباره اتفاقات سالهای بردهداری برایشان تکرار میشود و زنجیر به دست و پا راهی اردوگاههای کار اجباری میشوند.
خانوادههای سیاه پوست از کودکی به فرزندانشان میآموزند که حق ندارند در خیابان و پارک، اسلحهی اسباببازی در دست بگیرند زیرا در این صورت مورد خشونت پلیس واقع خواهند شد.
نوجوانهای سیاه پوست از پدرشان میآموزند که اگر پلیس زانویش را روی گلویشان گذاشت چه کنند تا خفه نشوند. کاری که ظاهرا «جرج فلوید» آن را به درستی نیاموخته بود...
او اولین سیاه پوستی نبود که بیگناه و به خاطر رنگ پوستش کشته شد. و حتی اولین نفری هم نبود که اینطور وحشیانه خفه شد.
قبل از او «اریک گارنر» هم آخرین جملهاش زیر زانوی پلیس آمریکا، «نمیتوانم نفس بکشم» بود. «رادنی کینگ» ، «اسکار گرانت» ، «استفان کلارک» و نوجوان ۱۷ ساله «مایکل براون» و هزاران سیاه پوست دیگر هم با طرز وحشیانهای توسط پلیس آمریکا کشته شدند و برای مثال در همین فقرهی آخر، مأمور پلیس فرگوسن که قاتل مایکل براون بود در دستگاه قضایی ایالات متحده تبرئه شد!
و امروز ایالات متحدهی آمریکا که به لطف اقتصاد اول و ماشین جنگی و ژست دموکراسیاش خود را ابرقدرت جهان مینامید، از ناحیهی هر کدام از مؤلفههای قدرتش ضربه خورده و تضعیف میشود.
خیابانهای آمریکا امروز صحنهی اعتراضات ضد تبعیضاند تا بار دیگر لطیفهی «مهد دموکراسی» را به چالش بکشند
ماشین جنگیشان هم بعد از قضایایی مثل پهباد گلوبال هاوک و پایگاه عینالاسد و به اقرار ترامپ، شکستشان در خاورمیانه با وجود ۷ تریلیون دلار هزینه، در حال متوقف شدن است. اقتصاد آمریکا نیز با تریلیونها دلار بدهی و جنگهای تجاری و روند کاهش وابستگی به دلار در کشورهای مختلف، متزلزلتر از همیشه مینماید.
این روزها در میان آتش و دود خیابانهای آمریکا، این جملهی شهید آوینی بیش از همه به ذهن میآید که «من در فروپاشی تمدن غرب بیشتر به تحول درونی غربیها امیدوارم تا جنگی رو در رو که میان شرق و غرب و یا اسلام و غرب روی دهد. چنین جنگی لامحاله روی خواهد داد اما غرب از درون خواهد پوسید و در خود فرو خواهد ریخت و چون عقربی در محاصرهی آتش، خود خویشتن را نیش خواهد زد و کشت».
سخنی ناظر بر کلیدواژهی افول آمریکا که نه تنها از آوینی که از اندیشمندان غربی نیز به وفور شنیده شده است. اندیشمندانی چون: «نوام چامسکی» ، «جان ایکنبری» ، «میشل کاکس» ، «نورمن گریج» و دیگران هم طی سالیان اخیر و حتی قبلتر از آن به این موضوع پرداخته و قدرت آمریکا را رو به افول دانستهاند و دنیایی بدون سلطهی نظامی، اقتصادی و حتی فرهنگی آمریکا را متصور شدهاند.
زهرا تدین - دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی سمنان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.