گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - احمد رضاپور؛ مجلّه فارن پالیسی آمریکا، نزدیک به جناح محافظه کار ایالات متحده، در گزارشی با عنوان «چرا اسرائیل باید نگران برنامه هستهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی باشد؟» نوشت: بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر تحت فشار اسرائیل اخیراً با اعلام انعقاد پیمان صلح با امارات متحده عربی و بحرین، راه فراری از بحران در حال افزایش داخلی خود پیدا کرده است. ایالات متحده دههها است متعهد به حفظ برتری نظامی اسرائیل نسبت به کشورهای عرب همسایه آن است و در سالهای اخیر درخواست خرید تسلیحات فوقپیشرفته از سوی امارات متحده عربی را از ترس به خطر افتادن برتری نظامی اسرائیل، رد کرده است.
اکنون اسرائیل پیمان صلح با امارات و بحرین بسته است، با این حال، مخالفت اسرائیل با فروش تجهیزات نظامی به همسایگان عرب آن دشوارتر خواهد شد. اسرائیل همواره مخالفت شدید خود را با تقویت ظرفیت تهاجمی حکومتهای عرب ابراز کرده است. آمریکا درصدد است تا بستهای از تسلیحات پیشرفته شامل جت جنگدههای F-۳۵ (به اعتقاد برخی از کارشناسان توانمندترین جنگنده جهان است)، پهباد Reaper و هواپیمای جنگ الکترونیک که برای اخلال در روند کاری پدافند دشمن به کار میرود را به ابوظبی بفروشد. اگر این تسلیحات به دست امارات برسد باقی کشورهای عربی نیز همین انتظار را خواهند داشت.
ایالات متحده این خبر را رد نکرده است که با انعقاد پیمان سازش میان اسرائیل وامارات، امکان فروش تسلیحات فراهم شده است، ولی نه رئیس جمهور آمریکا و نه نخست وزیر اسرائیل مایل به قبول خطر انتقال تسلیحات پیشرفته به این کشورها نیستند؛ کشورهایی که امروز متحد هستند و فردا میتوانند دشمن باشند.
اسرائیل سرخوش از اتحاد استراتژیک با ایران بود که بازتاب آن در همکاری نظامی - اطلاعاتی قدرتمند و روابط اقتصادی تنگاتنگ رؤیت میشد تا اینکه تقریباً در یک شب(!) ایرانیان تبدیل به دشمن تسخیرناپذیر اسرائیل پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ شدند. اسرائیل همچنین برای دههها راضی از اتحاد استراتژیک با ترکیه بودند؛ [البته] تا سال ۲۰۱۰.
بعد از اینکه اواخر آگوست/اوایل شهریور خبر فروش سلاح به امارات عمومی شد، نتانیاهو مکرراً این گزاره را "که به دولت ترامپ چراغ سبز نشان داده و اسرائیل مخالف فروش تسلیحات نیست" تکذیب کرده است. نتانیاهو نمیخواهد توسط رقبای خود به عنوان رهبری ترسیم شود که امنیت اسرائیل را به خطر انداخته است. موشه یعلون، وزیر اسبق جنگ اسرائیل و منتقد سرسخت کنونی نتانیاهو، نگرانی خود را درباره فقدان شفافیت پیمان سازش با امارات متحده عربی ابراز کرده است.
درحالیکه پیمان سازش با امارات و بحرین روندی مثبت برای اسرائیل است، امّا با گسترش حلقه عادیسازی با کشورهای حاشیه خلیجفارس، هزینه استراتژیک آن افزایش خواهد یافت. این را میتوان به صورت شفافتر درمورد عربستان سعودی دید. در طول پنج سال گذشته و با وجود نگرانی مشترک در مورد تهدید ایران، تماس رسمی و غیررسمی بین مقامات اسرائیل و سعودی افزایش یافته است. عزم نتانیاهو برای حفظ روابط نزدیک با ریاض را در دفاع از رژیم سعودی پس از قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار مخالف سعودی میتوان دید. اسرائیل تاکنون درباره اخبار فاش شده پیرامون "ساخت تاسیسات هستهای در عربستان سعودی با همکاری چین" سکوت اختیار کرده است.
این رویکرد منفعل یکی از استدلالهای اسرائیل حول فشار بینالمللی علیه برنامه هستهای ایران را زیر سوال میبرد: نظریهای که "شکست در ممانعت از یک ایران هستهای" منجر به رقابت اتمی در خاورمیانه میشود. به نظر میرسد، مسابقه تسلیحات هستهای همین الان نیز در جریان است.
سیاست دیرینه اسرائیل همواره بر این اصل استوار است که مانع دستیابی رقبا/دشمنان منطقهای خود به توانایی هستهای شود. این سیاست تحت عنوان «دکترین بگین» شناخته میشود. نام این دکترین برگرفته از «مناخیم بگین» نخست وزیر وقت اسرائیل است که مجوز بمب باران راکتور هستهای تموز عراق را در ژوئن سال ۱۹۸۱ را صادر کرد.
بگین در پاسخ به این سوال که "آیا اسرائیل اقدامی علیه سایر کشورهای بلندپرواز هستهای انجام میدهد؟" گفت: «اسرائیل برای نخستین بار با عراق روبرو شد. در مورد سایرین؛ وقت دیگری سراغشان میروییم.»
این دکترین قبل و بعد حمله به تاسیسات هستهای تموز عراق به صورت گسترده مورد استفاده قرار میگرفت. «مناخیم بگین» اوایل سال ۱۹۷۹، به «مارگارت تاچر» نخست وزیر انگلیس در نامهای نگرانی خود را از همکاری هستهای پاکستان و لیبی تشریح کرد. «ایهود المرت» نخست وزیر وقت اسرائیل در سال ۲۰۰۷، مجوز حملهای را صادر کرد که طی آن تاسیسات هستهای «الکبر» در سوریه نابود شد.
از قرار معلوم، نتانیاهو در سال ۲۰۱۰ به ارتش اسرائیل دستور داد که آماده حمله به تاسیسات هستهای ایران شوند، ولی با مخالفت گسترده و شدید نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نیز نظامیان اسرائیل از این دستور عقب نشینی کرد. با این وجود امّا برخی از مقامات اطلاعاتی کشورهای خاورمیانه مدعی هستند که اسرائیل پشت پرده انفجار تاسیسات هستهای نطنز در ماه جولای/تیر است. از این منظر ممکن است نوع ارتقاء یافتهای از دکترین «بگین» درحال شکلگیری است.
[امّا] اسرائیل هنوز مخالفتی در برابر همکاری هستهای بین ابوظبی و واشنگتن در سال ۲۰۰۹ از خود بروز نداده است. همکاری که طی آن قرار است تکنولوژی هستهای جهت ساخت راکتور هستهای به ظاهر غیرنظامی به امارات متحده عربی انتقال داده شود. در مورد امارات، رئیسجمهور وقت اوباما بر این موضوع پافشاری کرد که ابوظبی باید از غنیسازی چشمپوشی کند. پس از اعطای حق غنیسازی اورانیوم به ایران ذیل توافقنامه هستهای سال ۲۰۱۵ که به امضاء پنج قدرت جهانی رسید، مقامات اماراتی از ارزیابی مجدد توافقشان خبر دادند.
مورد سعودی نگران کنندهتر است. عربستان سعودی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری پادمانی بسیار محدودی دارد. (سیستم بازرسی و تأیید استفاده صلح آمیز مواد هستهای به عنوان بخشی از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای -NPT است که تحت نظارت سازمان آژانس بینالمللی انرژی هستهای قرار دارد) ریاض برخلاف امارات، پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی را امضاء نکرده است. پروتکلی که به موجب آن آژانس قادر است صلحآمیز بودن برنامه هستهای این کشور را تایید کند. سعودی غنیسازی اورانیوم را رد نکرده؛ همین موضوع این ظن را تقویت میکند که سعودی بدنبال برنامه هستهای نظامی است.
فارن پالیسی در ادامه مدعی شد: تفاوت مهمی بین وضعیت ایران و سعودی وجود دارد.ایران در حال نزدیکی به میزانی از ذخایر اورانیوم غنیشده که برای تولید یک بمب اتمی کافی است. این واقعیت که ایران در حال حرکت به نقطه «فرار هستهای» است خود کیفرخواست لعنتی راهبرد نتانیاهو علیه برنامه هستهای تهران است. نتانیاهو به شدت لابی کرد که دولت ترامپ از توافق هستهای ۲۰۱۵ خارج شود، امّا حتی مخالفان توافق نیز قبول دارند که ایران قبل از خروج ایالات متحده از توافق تا حد زیادی منطبق بر تعهدات هستهای عمل میکرد. با ازهم گسیختگی توافق هستهای ۲۰۱۵، سعودی احتمالاً بدنبال برنامه هستهای نظامی است زیرا که محدودیتی در برنامه هستهای ایران وجود ندارد.
فارن پالیسی بدون اشاره به رابطه دیرینه صهیونیستها با شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس نوشت: سعودیها راه طولانی تا رسیدن به بمب اتمی/تسلیحات هستهای دارند. درحالیکه عربستان دشمن اسرائیل بود و بصورت نمادین دشمنان عرب اسرائیل را در جنگهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ تامین و تجهیز میکرد، روابط دو کشور به وضوح به دلیل نفرت مشترک از ایران روبه تکامل است. امّا اسرائیل هنوز نمیتواند حساب کند که سعودی برای همیشه رابطه خوبی با [صهیونیستها] داشته باشند.
فارن پالیسی در ادامه به رابطه تهران - تلآویو پیش از انقلاب اسلامی اشاره کرد و نوشت: ایران و اسرائیل قبل از انقلاب اسلامی همکاری اطلاعاتی-نظامی نزدیکی با یکدیگر داشتند. ایران تامینکننده اصلی نفت اسرائیل تا سال ۱۹۷۹ بود. چند هزار تاجر اسرائیلی و خانوادههایشان راحت در ایران زندگی میکردند. ایران و اسرائیل کمی قبل از سقوط محمدرضاشاه، شش معامله در قالب «نفت برای سلاح» به ارزش تقریبی ۱.۲ میلیارد دلار امضاء کردند.
اسرائیل از دهه ۱۹۵۰ میلادی با ایران و ترکیه را همکاری اطلاعاتی-امنیتی دارد، ولی همکاری استراتژیک اسرائیل با ترکیه در دهه ۱۹۹۰ میلادی و با فروش تسلیحات پیشرفته به آنکارا به اوج خود رسید. همکاری استراتژیک [آنکارا - تلآویو] در سال ۲۰۰۲ و با نشستن حزب «عدالت و توسعه» بر اریکه قدرت تحت زعامت «رجب طیّب اردوغان» رئیسجمهور فعلی ترکیه از بین رفت. همکاری استراتژیک اسرائیل با ایران و ترکیه بهدلیل ترس مشترک از اتحاد جماهیر شوروی بود. زوال در روابط ترکیه و اسرائیل پس از ماجرای کشتی «ماوی مرمره» در سال ۲۰۱۰ بود که طی آن ۱۰ نفر ترکیهای در کشتی متعلّق به این کشور درحال حرکت به سمت نوار غزه بود که توسط کماندوهای ارتش اسرائیل کشته میشوند.