حسن رحیم پورازغدی در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی درباره میزان حقوق و دریافتی اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی پاسخ داده است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حسن رحیم پور ازغدی در آخرین بخش از پاسخ به پرسشهای ناظر به شورایعالی انقلاب فرهنگی، به موانع دیگر شورا و نیز پاسخ پرسشی از میزان حقوق و دریافتی اعضا اشاره کرده است:
شورای عالی انقلاب فرهنگی (بخش چهارم و آخر)
س) معیارهای شوری در بودجه بندی فرهنگی و آموزشی کشور چیست و اساسا خود اعضای شورا ازچندجا حقوق میگیرند؟ مثلاخودجنابعالی؟
ج) هیچ بودجهای در اختیار شورا نبوده ونیست. بودجهها تنها در کنترل دولت ومجلس است که البته خود در راس شورایند و قانونا باید سیاستهای مصوب را رعایت کرده و پاسخگو باشند.
راجع به حقوق هم ظاهرا بجزاعضای دبیرخانه، کسی حقوق بگیر شورا نیست. بنده هم ۲۷ سال است مشغول کار پژوهشی و آموزشی تنها در یک نهاد فرهنگی هستم و حقوق بگیر هیچ سازمان وتشکیلات دیگری نیستم.
(توضیح: گرچه دروغ پردازی، مالیات ندارد و همواره شیوه آسان عوامفریبی بوده است، اما ازباب وظیفه پاسخ به سوال، عرض میکنم نه بابت کنفرانسهای دانشگاهی ونه از صداوسیما که بخشی از این جلسات دانشگاهی را دراختیارعموم میگذارد، هیچ مطالبه مالی و مابازائ حقوقی شخصی در کار نبوده و نیست. از یک شبکه از سال ۹۲ تا امروز پس از هفت سال، یک ریال نیز حتی برای عوامل فنی ضبط وتدوین، دریافت نشده است.
یک شبکه دیگر نیز آن هم صرفا به عوامل فنی ضبط و تدوین، سالی یکبار و حدود یک تومان برای هر برنامه به آنان پرداخت شده است. هر شایعه وگزارش دیگری درفضای مجازی دراین باب، دروغ محض است.
آمار دروغی از مثلا حقوق و امکانات بیت المال نیز که مدتها قبل، ظاهرا در صدای آمریکا و سپس فضای مجازی، حقوق هشت ونیم تومانی پس از ۲۶ سال سابقه را بدروغ، دهها بلکه صدهامیلیون اعلام کردند، نمونه دیگری از همین دروغ پردازیهاست.)
س) چرا و چگونه میخواهند از شورا، انقلاب زدایی و خمینی زدایی کنند؟
ج) امام، صریح بود وبدون حاشیه و کنایه، در حکم شورا نوشت دانشگاه نباید حیاط خلوتی باشد برای استادنمایان متخصص تحقیر ایرانی و پرستش ارباب غربی، بشمول ساواکیها و ماسونیها وکمونیستهاو آنان که هم امروز به جای "تدریس"، مشغول "تدلیس"، و به جای "آموزش تخصصی علمی"، مشغول "تخلیه عقدههای شخصی" هستند.
رسالت شورا از ابتدا این بود که دانشگاه، محیط سالمی برای تدریس وتحقیق درجهت اهداف جدید تعالی بخش و زمینه ساز شکوفایی و خلاقیت انقلابی نسلهای جدید باشد اماهمین امروز نیز جناح بندیهای موذیانه و غیرشفاف حتی درون ساختار حاکمیت در جهت تقویت سنگوارههای پیشاانقلاب و ممانعت از هر تحول اصلاح طلبانه انقلابی درجریان است و تلاش در جهت ارتجاع به دانشگاه نیم قرن قبل ادامه دارد.
سنگ اندازی برسر راه نظام آموزش و پژوهش متناسب با عصر جدید در جهت تمدن سازی ایرانی و اسلامی
متوقف نشده و بیت المال، همچنان صرف بازتولید همان روشنفکرنماییهای قدیمی و کاسبکارانه و فسیلهای چپ مادی و راست سلطنتی نیزمیشود. کاش لیبرال بودند. دیکتاتورهای لیبرال نما، نشسته بر خوان خون شهدای انقلاب، هر گاه کم آورده اند از سیستم رسمی آویزان شدند و هرگاه احساس قدرت و امنیت کردهاند به همان سیستم، بیرحمانه لگد پراندند.
هرنوع تلاش اصلاح طلبانه و انتقادی در علوم اجتماعی در این ۴۰ سال، گرفتار انواع سمپاشیهای درون حکومتی اینان و وحشت افکنی رسانههای دشمن بوده و فکر تکامل علوم انسانی دائما ازسوی صاحبان قدرت، ترور شده است. درهمه این سالها امکانات سیستم را بلعیدند و حقوق نجومی گرفتند، اما مانع تراشی شان در برابر نوآوری وتولیدفکر در دانشگاه ومراکز فرهنگی و هنری ایران جوان بر بنیادهای ملی و مستقل از غرب، چه وقت، کاستی گرفت؟
کدامیک رخصت میدهند تا زمینه برای تربیت هرچه کیفیتر متخصصان متعهد، مغزهای متفکر وطنخواه، نیروهای مجاهد ماهرو استادان مومن به استقلال کشور نهادینه شود؟ این کلمات امام است و گویی ناظر به روزگار ماست.
او به این شورا ماموریت داد که روح تفکررا تقویت کند، اراده تحقیق رابسط دهد، مبارزه با تقلیدکوراز شرق و غرب را درعین استفاده از دستاوردها و تجارب مفید دانش بشری یک لحظه تعطیل نکند. بارها شورا ونهادهای علمی وحاکمیتی را به هدفگیری استقلال فرهنگی از غرب و تمرکز بر جوشش ملی فراخوان داد، اما بپرسید چه کسانی درحاکمیت، تاهم امروز با صد طعنه وتهمت، "استقلال" را "انزوا" تفسیر کرده و مانع پیشرفت خواندند و "ارتباط" را زمینه "وابستگی" کردند و گفتگوی انتقادی با غرب وشرق را به گفتگوی تمدنهای فرح پهلوی، آنهم با رژیم سیاسی آمریکا و اتحادیه اروپا، ونیز آرمان جامعه انقلابی برادروار را به تفسیر لیبرالیستی "جامعه مدنی" تبدیل کردند و آنرا بنام انقلاب خمینی، سکه زدند؟
چه کسانی، اقتصادوفرهنگ و همه چیز مردم را به ۵+۱ گره زدند و بالاخره هیچکس نفهمید حاصل این جمع چند شد؟ چه کسانی، همه این سالها، همه قدرت وثروت کشور در دستشان بود و بازی "انتصابی، انتخابی" و "نظام _دولت"و "حاکمیت وحکومت" راه انداخته وسیستم را مثله کرده و هویت چندپاره و خودمتناقض و آشفته خودرا به "نظام شکست خورده" مدیریت کشور، تاویل کردند ونانش راخوردند. حال آنکه از منظر خلق، دلیل نابسامانی مهم نبودبلکه خودش مهم بود. مردم، بهبوداوضاع میخواهند.
اولویتشان این نیست که حق با کیست؟ میپرسند تعارضهای بیفایده و غیرپاسخگودر عرصه سیاستهای فرهنگی وآموزشی چه وقت وچگونه حل میشود؟ صورتبندی ژورنالیستی تعارضها، خوب است، اما راه حل چیست؟ مسئول سیاست گزاری کیست و چرا "مهندسی فرهنگی" کشور و نسل نو در اتاقهای فکروبرنامه ریزی درخارج از ایران صورتبندی شود و چه عناصری، "فرهنگ غیرانقلابی" و "انقلاب غیرفرهنگی" را جایگزین "انقلاب فرهنگی" کرده اند؟
ازاله غربزدگی از حاکمیت، هدف اصلی امام بود، اما پس از او عمر حاکمیت، سالهای سال به اماله غربزدگی بجای ازاله آن گذشت. پس ازسالها بحث در "نقشه جامع علمی" و هزاران برگ انشانویسی در باب پیشرفت ایرانی، هیچکس در سه قوه نمیداند که هر سال و بلکه هر ده سال، چه تعداددانشجو در چه رشتهها، در چه سطحی وچرا میگیریم؟ و با کدام نیاز کشور؟ و باکدام امکان اشتغال؟ و چرا بودجه و انرژی دانشگاههای ما بجای حل مشکلات این مردم، صرف مقاله نویسی برای چند مجله در اروپا وآمریکا میشود؟ وچرا وچرا..؟ باورمیکنید هیچکس نمیداند؟ باورکنید.