به گزارش خبرگزاری دانشجو، "یاسمین سِرهان"، نویسنده و تحلیلگر ارشد "نشریه آتلانتیک" در گزارشی، با اشاره به سرگذشتِ تاریخی سه رهبر برجسته پوپولیست جهان، به این نکته اشاره می کند که پیش بینی آینده سیاسی "ترامپ" و "ترامپیسم"، چیزی متفاوت از آنچه نمونه های تاریخیِ مشابه به ما می گویند نیست. وی در این رابطه می نویسد:
«دونالد ترامپ از زمان ترک کاخ سفید: از دومین دادگاه استیضاح خود تبرئه شده، حملات گسترده ای را علیه مخالفان خود و مخصوصا دموکرات ها(و شخصِ جو بایدن) انجام داده، در راه اندازی یک شبکه اجتماعی سرمایه گذاری کرده، و جنجال های زیادی را مبنی بر نیت و اراده اش جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا به راه انداخته است. ترامپ در بیانیه ای که پس از تبرئه اش از دومین دادگاه استیضاح خود صادر کرد به صراحت گفت: "استیضاح مجدد من، نمودی از تلاش های متوهمانه مخالفانم در تعقیبِ من بوده است.
وی در ادامه افزوده: جنبش تاریخی، زیبا و وطندوستانه ما با محوریت عظمت بخشیِ مجدد به آمریکا، تازه با قدرت کار خود را آغاز کرده است.
یکی از مهمترین ویژگی های جنبش های پوپولیستی این است که آن ها به طریقی حتی پس از آنکه رهبرِ پوپولیستشان از قدرت کنار رفته، همچنان حیات داشته اند و حتی موجدِ خسارات فراوانی نیز شده اند. از "برلوسکونیسم" در ایتالیا تا "پرونیسم" در آرژانتین و "فوجیموریسم" در پرو، جنبش هایِ فرد محور، به ندرت پس از خروج رهبر اصلی جنبش از قدرت، از بین رفته اند. این جنبش ها پس از حذف رهبرشان از قدرت، نوعی ژستِ "قربانی شدن" به خود می گیرند و حتی در این فضا، رشد هم می کنند.
در این راستا باید این پرسش را مطرح کرد که خوب، سرنوشت ترامپیسم چگونه خواهد بود؟ اگر چه جنبش هایی که تاکنون به آن ها اشاره کرده ایم، از حیث ایدئولوژی متفاوت هستند، با این حال، اینکه پیش بینی کنیم در آینده بر سر آنها چه خواهد آمد، کار چندان سختی نیست.
*سیلویو برلوسکونی(ایتالیا)
یکی از مشهورترین رهبران پوپولیست جهان که اتفاقا شباهت زیادی هم به ترامپ دارد، "سیلویو برلوسکونی" نخست وزیر اسبق ایتالیا است. برلوسکونی را باید همان ترامپِ قبل از ظهورِ ترامپ داست. برلوسکونی همچون ترامپ، یک میلیاردرِایتالیایی بود که حضور فعالی در شوهای تلویزیونی داشت و با طرح انتقادات گسترده علیه نظام سیاسی حاکم بر ایتالیا، وعده داد که هر آنچه در توان داشته باشد، برای استیفای حقوق افراد و شهروندان عادی ایتالیایی، انجام خواهد داد. اگر چه وی در بیش از دو دهه حضور فعال سیاسی، رسوایی های زیادی را به بار آورد، با این حال، وی بارها از جمله در سال 2009 ادعا کرده که او از جمله افرادی است که بیشترین آزار و اذیت در طول تاریخ، علیه وی(به عنوان فعال سیاسی) روا داشته شده است. با این همه، برلوسکونی از سال 2011 که استعفای خود را از حضور در قدرت اعلام کرده، چه در حزبِ Forza Italia (حزبِ زنده باد ایتالیا)که وی همچنان رهبر آن است و چه در قالبِ کلان ترِ سیاست در ایتالیا، همچنان به مثابه یک نیروی سیاسی فعال که حامیانی نیز دارد، شناخته شده و حضور دارد.
شاید بارزترین تفاوتی که میان ترامپ و برلوسکونی وجود دارد این است که برلوسکونی، بدون جوسازی و جنجال سازی خاصی، شکست خود را در انتخابات پذیرفته و از قدرت کنار رفته است. با این همه، برلوسکونی ویژگیهایی دارد که تا حدی می تواند ترامپ را به تقلید از آن ها وادار کند. از جمله می توان به بازگشت های متعدد برلوسکونی به فضای سیاست نظیر کسب کرسی نمایندگی پارلمان اروپا پس از خروج وی از قدرت، اشاره کرد.
با این حال، موفقیت اصلی برلوسکونی این بوده که توانسته تا حد زیادی پایگاه خود را در میان حامیانش حفظ کند. تا جایی که حامیان افراطی برلوسکونی، وی را به مثابه خدا می پرستند. این مساله ای است که ترامپ می تواند با توجه به حمایتِ ادامه دارِ حامیانش و همچنین اعضای حزب جمهوریخواه از او، روی آن حساب ویژه ای باز کند و در این زمینه برنامه ریزی های خاصی را نیز انجام دهد. امری که البته تبعات ویرانگری را برای جامعه آمریکا به دنبال خواهد داشت.
*خوآن پرون
برای اینکه بفهمیم تا چه حد وجود یک پایگاه مستحکم از وفاداران، برای یک رهبرِ پوپولیست اهمیت دارد، هیچ مثالی بهتر از پرونیسم را نمی توانیم مطرح کنیم. جنبش پوپولیسم که تاریخچه آن به ظهور "خوآن پرون" رئیس جمهور اسبق آرژانتین در دهه 1940 میلادی باز می گردد، همچنان پس از گذشت چهار دهه ازمرگ وی، یکی از معتبرترین و قدرتمندترین نیروهای سیاسی در آرژانتین است. این مساله به طور خاص به نحوه ورود و همچنین خروج خوآن پرون از قدرت، ارتباط ویژه ای دارد.
همچون بسیاری از رهبران پوپولیست، خوآن پرون خود را حامی مردم و طبعات عادی و فقیر جامعه معرفی کرد و از بسیاری جهات، وی یکچنین انسانی نیز بود. وی در کنار اقدامات فراوانش در زمینه حقوق کارگران، زمان زیادی را صرفِ بسیج کردن زنان در چهارچوب پایگاه حمایتی خود در آرژانتین کرد. با این حال، پرون نیز همچون دیگر رهبران پوپولیست جهان، با حضور در قدرت و با گذشت زمان، چهره اقتدار گراتری به خود گرفت و به اقداماتی نظیر زندانی کردنِ مخالفانش، محدودسازی رسانه ها و همچنین نقض قانون اساسی آرژانتین پرداخت. در سال 1955، پرون پس از یک دهه حضور در قدرت، بر اثر یک کودتا از قدرت خلع شد و به اسپانیا تبعید شد و هرگونه فعالیت حزب سیاسی وی نیز ممنوع گشت.
هوادارانِ خوآن پرون حتی پس از خلع او از قدرت، بسیار به وی وفادار بودند تا جایی که پس از دودهه و زمانیکه تقریبا دموکراسی در آرژانتین برقرار شده بود، پرون و پرونیسم بار دیگر توانست با فاصله قابل توجهی پیروز انتخابات شود و قدرت را به دست گیرد.
حدی از جاذبه خوآن پرون برای مردم آرژانتین در شیوه ای نهفته بود که وی در سایه آن از قدرت خلع شد: تبعید اجباری وی، به نوعی تصویر یک "قربانی" را از او ایجاد کرد. این مساله تا حد زیادی پایگاه سیاسی پرون را تحکیم کرد. به نظر میرسد حامیان ترامپ نیز، تا حدی در این رابطه به هواداران پرون شباهت دارند و اکنون حسِ قربانی شدن می کنند و با ترامپ همزادپنداری قابل توجهی دارند. در این رابطه، شمار قابل توجهی از اعضای حزب جمهوریخواه نیز با ادعاهای پوچِ ترامپ مبنی بر اینکه نتیجه انتخابات 2020 آمریکا به سرقت رفته و به او ستم شده، همراهی می کنند. حتی برخی نظرسنجی ها حاکی از این هستند که تعداد قابل توجهی از اعضای حزب جمهوریخواه، ترامپ را نامزد مطلوب حزب مذکور، در انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا ارزیابی می کنند.
صرف نظر از اینکه ترامپ برای یک بار دیگر کاندیدا شود یا خیر، باید پذیرفت که ترامپیسم برای سال ها در عرصه معادلات سیاسی و اجتماعی آمریکا حضور خواهد داشت. حتی همین حالا هم افرادی نظیر "نیکی هیلی" و "مایک پمپئو" که از جمله متحدان سابق ترامپ بوده اند، در حال بهره بردای از موقعیت وی جهت معرفی خود به عنوان نامزد اصلی جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری سالِ 2024 آمریکا هستند.
*آلبرتو فوجیموری
فوجوموریسم نیز از جمله دیگر جنبش های پوپولیستی است که مدت ها پس از مرگ ایجاد کننده این ایدئولوژی یعنی آلبرتو فوجیموری، همچنان ادامه حیات داشته است. یک دهه حضور فوجیموری در عرصه قدرت سیاسی پرو، سرانجام در سال 2001 و در پی یکی رسوایی فساد، به پایان رسید. با این حال، فوجیموریسم، همچنان یکی نیروی سیاسی غالب و پیشرو در عرصه معلات سیاسی کشور پرو است. با این حال، بر خلاف پرونیسم، فوجیموریسم تا حد زیادی در چهارچوب خانواده آلبرتو فوجیموری(از حیث رهبری)، محدود شده است: فرزندان فوجیموری یعنی "کیکو" و "کِنجی"، هر کدام رهبران گروه های رقیب در چهارچوب ایدئولوژی فوجیموریسم هستند. شخص فوجیموری نیز به دلیل اتهامات حقوق بشری، از سال 2009 در زندان به سر می برد.
شباهتِ خانواده ترامپ به فوجیموری باعث می شود که تا حدی انتظار داشته باشیم فرزندان ترامپ نیز همچون فوجیموری، در عرصه سیاسی آمریکا فعال شوند و ایدئولوژی ترامپیسم را به جلو برانند. هرکدام از فرزندان ترامپ که اتفاقا در دولتِ پدر خود مسوولیت هایی نیز داشته اند، اگر روزی بخواهند قدرت را در آمریکا به دست بگیرند، می توانند این کار را درچهارچوب ایدئولوژی "ترامپیسم" و فارغ از هیاهوهای احتمالی برخی اعضای حزب جمهوریخواه انجام دهند.
با این حال، تلاش های فرزندان ترامپ جهت کسب قدرت، به معنای تضمین پیروزی قطعی برای آن ها نیست. آنها باید بتوانند همان رابطه احساسی که ترامپ با هواداران دو آتشه اش برقرار میکرد را نیز برقرار کنند.
باتوجه به آنچه تاکنون گفته شد، باید به این مساله هم اشاره کنیم که ترامپیسم به هر سمتی که برود(چه بخواهد بر اساس الگوی برلوسکونیسم، پرونیسم، فوجیموریسم و یا ترکیبی از هر سه جنبش حرکت کند)، این نکته را باید بپذیریم که این ایدئولوژی(ترامپیسم)، همچنان و به طرق و اشکال گوناگون، ادامه حیات خواهد داد. با این حال، اینکه ترامپیسم به چه شکلی ادامه پیدا خواهد کرد، تا حد زیادی به این مساله بستگی دارد که آیا ساختار سیاسی در آمریکا تصمیم می گیرد اصلاحاتی را در خود ایجاد کند تا افرادی نظیر ترامپ و حامیان خرابکار وی نتوانند در قدرت حضور داشته باشند یا خیر؟»
انتهای پیام/