به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، بررسی روند مخالفت امریکا با کشور چین، مختص اقدام دولت دونالد ترامپ و جو بایدن به عنوان روسای جمهوری قبلی و فعلی امریکا نیست. از زمانی که چین اقدام به برگرداندن حاکمیت حقوقی سرزمین تحت قوانین انگلیس بنام "هنگ کنک" به سرزمین اصلی کرد؛ زنگ بسیج در غرب، توسط انگلیس علیه دولت چین و بزرگنمایی خطر چین به صدا درآمد.
در این رابطه، حتی قبل از روی کار آمدن دولت محافظه کار بوریس جانسون در انگلیس؛ تلاش موسسات مطالعاتی انگلیسی، به خصوص موسسه تبادل راهبرد سیاسی Policy Exchange با برگزاری جلسات و نظرسنجی هدایت شده علیه دولت چین به عنوان چالش سیاست خارجی، برای مهار و مقابله با چین در دستورکار غرب طراحی شد.
در این رابطه از مقامات قبلی استرالیا و امریکا و چینیهای در خدمت غرب، نیز برای ایجاد التهاب سیاسی در اذهان عمومی اروپا و امریکا و همیاری دولتهای امریکا و استرالیا در کنار انگلیس تلاش شد.
البته سیاستمداران انگلیسی زیرکتر از آنند که کشور انگلیس را در مظان رهبری علیه دولت چین نشان دهند، بلکه سعی میکنند پشت نقاب امریکا و هدایت سیاست خارجی امریکا؛ کشور چین را به عنوان چالش اولویت دار در مجموعه کشورهای غربی معرفی کنند. نفوذ اقتصادی با سرمایه گزاری عظیم در بخش شرقی اعضای اتحادیه اروپایی، توسعه نفوذ حاکمیتی در دریای چین، جنگ لفظی با تایوان و کشورهای حوزه جنوب شرق آسیا نیز زمینه ساز هدایت سیاست خارجی انگلیس و امریکا علیه کشور چین شده است.
اما فراموش نشود؛ از هنگامی که دولت مرکزی چین خواستار بازگرداندن حاکمیت حقوقی هنگ کنگ بر طبق قوانین دولت مرکزی در پکن شد؛ مخالفت و مهار برای چین توسط اول، انگلیس و سپس امریکا آغاز شد. بعضی مقامات سیاسی انگلیس بر این باورند که خروج انگلیس از شرق کانال سوئز که در دهه ۱۹۷۰ میلادی اتفاق افتاد؛ یک اشتباه استراتژیک بود و لازم به ترمیم و بازگشت انگلیس به خاورمیانه و خاور دور است و نخبگان سیاسی انگلیس علنا سیاست خشن با چین را پیشنهاد کرده اند.
نکته حائز اهمیت این است که با توجه به جمع بندی موسسات مطالعاتی در لندن علیه چین، متعاقبا سلسله سخنرانیها توسط مشاور امنیت ملی دولت ترامپ، رئیس اف بی آی، دادستان کل و در نهایت مایک پمپیو علیه چین برگزار و اعلام رسمی سیاست تنش زا با هدف مهار چین توسط دولت قبلی امریکا اعلام شد. بدیهی است شخص آقای دونالد ترامپ نیز که دل خوشی از سرازیر شدن ثروت علمی و تکنولوژی صنعتی امریکا به طرف چین نداشت؛ زمینه هجمه انگلیس و امریکا علیه چین آغاز شد و متعاقبا مقابله با افزایش قدرت چین؛ سیاست راهبردی "مستاجر جدید کاخ سفید"؛ جو بایدن شد.
انگلیسیها خواهان بودجه بین المللی برای مهار چین شده اند. اقدام انگلیس تداعی گر جمله چرچیل است که گفت؛ اگر کشورهای استرالیا، نیوزلند، امریکا، کانادا و امریکا با محوریت انگلیس، با هم باشند؛ دنیا از آن آنها خواهد بود. همگی کشورهای مد نظر چرچیل، مستعمره انگلیس و جمعیت با ریشه اروپایی دارند و به "پنج چشم دنیا ۵ eyes معروفند. "
با توجه به سیاست مجموعه کشورهای غربی؛ چین نیازمند متحد است که در بین همسایگان ندارد. اخیر کشورهای هند و استرالیا و ژاپن و امریکا معاهده چهار جانبه نظامی، علیه چین برای مهار چین منعقد کردند. چینیها اگر عاقل باشند با دیگر کشورها مثل جمهوری اسلامی ایران با هدف مخالفت با تفکر "تجاوز لیبرالیستی" غربی ها، اتحادیه همکاری دفاعی ایجاد خواهند کرد. هر چند به نظر میرسد روسیه کماکان خواهان تعامل با غرب است، ولی زمینه برای دولتمردان چین در ایجاد اتحادیه کشورهای خواهان جهانی امنتر و عاری از مداخلات غربیها در "شرق کانال سوئز" فراهم باشد.
دو ملاحظه حائز اهمیت است؛ چینیها بشدت از امریکا میترسند و امریکاییها هم با القاب بسیار زننده همچون "دزد تکنولوزی" از چینیها یاد میکنند. دوم؛ چینیها نهایت سعی برای همکاری منطقهای انجام داده اند، ولی کشورهای منطقه جواب مثبت نداند و به نظر میرسد باید همچون اتحادیهای که انگلیس با ژاپن، استرالیا و امریکا شکل دادند در فکر اتحادیه استراتژیک با کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران جدی باشند لذا؛ به نظر میرسد چینیها بیش از هر وقت دیگر نیازمند همکاری با جمهوری اسلامی ایران هستند و عجله نکنیم و در ارشاد آنها به دوراندیشی کوشا باشیم. به چینیها بگوییم چندین دهه خدمت به عنوان "کارگران ارزان امپریالسیم" نتیجهای جز تحقیر مجدد چین که در حال افزایش است؛ نداشت و باید از حالت منطقهای اندیشیدن به "جهانی اندیشیدن در سیاست بین الملل" روی آورند و توصیه ۸۰ سال پیش وینستون چرچیل به ۴ مستعمره؛ کانادا، نیوزلند، امریکا و استرالیا با ریشه انگلیسی که گفت؛ "با هم باشیم تا دنیا از آن ما باشد"؛ دنبال متحد معتبر فرا منطقهای همچون جمهوری اسلامی ایران باشند که اول به نفع آینده خودشان است.
*وحید کریمی / دیپلماسی ایرانی