گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ انگار که رسانه را لابهلای مخمصههای درونی راحتتر پیدا میکنیم؛ هرجا و در هرموقعیتی که نمیشود کاری را جلو برد، حلقه مضاعف زحمتش را گردن رسانه انداختیم و یکجور شبیه بچههای آخر خانواده که قرار است دیواری کوتاهتر از آن نباشد و همه خرابکاری بزرگترها را به عهده بگیرد، با آن رفتار کردیم. در نگاهمان رسانه همیشه وسیلهای بود برای درست کردن هرچیز و اتفاقاً اشتباهترین تعریف از رسانه آن بود که قرار شد دست آویزی باشد برای درست کردن همه چیز.
این روزها که بحث طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی همه جا مطرح است، یک شکاف قدیمی حاکمیتی دوباره خودی نشان داد؛ چالش نبود یک ارتباط موثر و همیشگی بین مردم و سیاستگذاران. جدا از ابهامات و موارد تخصصی مربوط به طرح که مسئله این گزارش نیست، نفس نبود گفتگو بین حاکمان و مردم هم به متشنج شدن فضای جامعه دامن زد. درکنار تمام واکنشها به این طرح پرحاشیه نکته قابل تأمل، مطالبه برخی فعالین رسانهای از صداوسیما برای شفافسازی طرح و اقناع افکارعمومی بود. مطالبهای درست که البته ملاحظاتی دارد.
تردیدی نیست که یکی از وظایف اصلی رسانههای جمعی، اقناع افکار عمومی است و صداوسیما نیز بارها و بارها از این مأموریت سرافکنده بیرون آمده، اما قرار نیست نوع مواجه رسانه با اتفاقات و رویدادها همیشه خط یکسانی را دنبال کند. تفکیک موضوعات از یکدیگر و پیداکردن کنش مناسب رسانهای میتواند مؤثرتر از یک نسخه واحد برای همه بحرانها عمل کند. گاهی با موضوعی طرف هستیم که همه جوانب آن درست است و ما در مسیر درستی پیش میرویم و حالا در این مسیر درست، نیازمند همراهی اجتماعی و اقناع افکارعمومی هستیم، اما دست آخر از آن کوتاهی میکنیم. یعنی طرح درست ما پیوست رسانهای ندارد. حاشیههای ایجاد شده پیرامون قرار داد ۲۵ ساله ایران و چین را میتوان در این دسته قرار داد. طرحی که با عدم پرداخت درست و به موقع رسانه، باعث ایجاد یک حس مبهم بدبینی در جامعه شد. اما آیا طرح صیانت از فضای مجازی هم در همین دسته قرار میگیرد؟
سالها است که رسانهملی وظیفه جمعآوری آواری را دارد که هر بار محکمتر برسر مردم خراب میشود. تعریف اشتباه از رسانه یا به اصطلاح رسانهملی به مثابه روابط عمومی حاکمیت هربار اعتماد عمومی را خدشهدار کرده است و باعث شد تا هیچوقت هرآنچه از دست رفته، باز نگردد. اگرچه مرهم درد بسیاری از مشکلات رسانهملی، کمی شجاعت و آزادگی است، اما جانمایی نادرست رسانهملی در جمهوری اسلامی یکی از اصلیترین مشکلات و دغدغه این روزهای ماست. صداوسیما به رسانهای یکسویه تبدیل شده است که جایگاه پرسشگری، و به چالش کشیدن مسئولین را ندارد.
دکتر سید حسین شهرستانی، جامعه شناس و مدیرگروه حکمت و هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی پیرامون روایتهای صداوسیما از اعتراضات مردمی چندی پیش در گفتگو با خبرگزاری دانشجو گفته بود: «ادبیات سیاسی صداوسیما آنقدر خطکشی شده و بیمسئله شده است که فقط نگران آن هستند طوری حرف بزنند که به جایی برنخورد.» همین رویکرد باعث شده تا هم توقع از صداوسیما توجیه تصمیمات (ولو نادرست) سیاستگذاران باشد و هم خود سازمان توانایی نقد صحیح و تخصصی را از دست بدهد و در واقع نتواند در جایگاه نقادانه بایستد.
از بعد دیگر، اما صداوسیما چه زمانی میتواند حتی در صورت وقوع یک اتفاق درست، از طریق قدرت رسانهای زمینه پذیرش آن توسط افکار عمومی و در واقع گفتگو و همراهی بین لایه حکمرانی و مردم را فراهم کند؟
در بخشی از مقاله «رسانه و جهتگیری افکار عمومی در تصمیمگیری عمومی» نوشته محمدعلی مختاری، در همین باره اینطور آمده است که: «لزوم تصمیم گیری به طور جامع و عقلایی احاطه کامل و تخصصی پیرامون مسئله مورد تصمیم است تا بتوان نتیجه آنها را پیش بینی کرد. تصمیم گیرندگان ممکن است احاطه کامل به مسئله نداشته باشند یا مسئله موردنظر از جهت تئوری کاملاً مورد بررسی قرار نگرفته باشد که تصمیم گیری به شیوه جامع تئوری در آن زمینه میتواند کمک کننده به تصمیم گیران باشد.
رسانههای میتوانند با برگزاری میزگردهای تخصصی و علمی و دعوت از نخبگان جامعه و صاحب نظران با گرایش و دیدگاههای مختلف موضوع را از جهات متفاوت مورد کاوش و بررسی قرار داده و تصمیم گیران را در تصمیم و ارائهی راه حل مناسب یاری رسانند. بسیاری از خط مشیهای عمومی، چون مبتنی بر اطلاعات دقیق و به موقع نبودند، در اجرا با مشکل مواجه شده اند. جریان آسان و آزاد از طریق رسانهها امکان میدهد تصمیم گیری از روی احساس و تحریکات نباشد، بلکه با تصمیمی عقلانی صورت گیرد.
البته باید توجه داشت که ما نباید فرض کنیم هر آنچه از رسانهها منعکس میشود نظرات عمومی است، زیرا اغلب رسانهها تصورشان این است که از بطن مردم اند و بین نظرات خود و افکار عمومی دچار سردرگمی اند و میخواهند نظرات خود را به مردم تحمیل کنند و دنیا را از دریچه خود به تماشای عموم بگذارند. در این بین تصمیم گیرندگان نیز ممکن است مغلوب شده و نظرات آنها را افکار عمومی دانسته و براساس آن نظرات تصمیم گیری نمایند؛ لذا اطلاع رسانی با معیارهای مفید اطلاعات به ویژه رعایت دقت و صحت آن به دور از احساسات و تحریکات دیگران و استفاده از نخبگان و متخصصین در جهت آگاهی افکار عمومی و دخیل کردن آنان درتصمیم گیری در توان رسانهها میباشد.»
از همین رو رسانهملی باید به عنوان یک نهاد متخصص در حوزه رسانه و مدیریت افکارعمومی، از مسئولین مطالبهکنند تا قبل از گرفتن تصمیمات مهم در کشور، با مردم سخن بگویند. سخن گفتن، شفافسازی، نقد و بررسی بیطرف و کارشناسانه، میتواند مسئولین را در مسیر درستی از تصمیمگیری قرار دهند و تا حدود مردم را با خود همراه کنند.
واقعیت این است که این همراهی تنها زمانی به دست میآید که جامعه تا سطح بالایی به رسانه اعتماد داشته باشد؛ و اعتماد ماحصل یک رویکرد طولانی مدت و صادقانه با مردم است. رسانهای خواهد توانست در بزنگاههای مهم و حساس، جامعه را با خود همراه کند که در یک زمان طولانی مدت نیز، از جهات مختلف احساس ایستادن در کنار مردم را به آنها داده باشد. رویکردی که البته در صداوسیما کمرنگ است.
نوع پوشش و روایت رسانه ملی از اعتراضات مردمی مختلفی که در این سالها انجام شد، غلبه رویکردهای امنیتی، تاخیر در روایت اتفاقات حساس ملی مثل شهادت شهید فخریزاده، ایجاد فضای باز سیاسی تنها در بازه انتخابات ریاست جمهوری و انفعال در برابر مطالبات مردم و به چالش کشیدن مسئولین، همگی باعث میشوند که همراهی مخاطبان با صداوسیما طی سالهای متمادی کمرنگ شود. در نتیجه نمیتوان از چنین رسانهای انتظار داشت که در بزنگاههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توانایی ایفای یک نقش موثر و فعالانه را داشته باشد. وضع فعلی و محافظهکاری اساسی سازمان، عملا این توقع را ساقط کرده است.
در چند روز گذشته صداوسیما تلاش کرد تا با برگزاری برنامههای گفتگومحور متفاوت تلاش کند تا ابعاد این طرح را برای مردم بیشتر روشن کند، اما به دلیل مواردی که گفته شد میتوان گفت بخش زیادی از این تلاش موفق نبوده است. تلاشی که به دلیل رویکردهای قبلی وتصویری که از عملکرد رسانه در بحرانها در ذهن مردم شکل گرفته، یا شنیده و دیده نمیشوند و یا آنچنان که باید قدرتی برای همراه کردن مردم ندارند.
میشود گفت ماجرای مطالبه از صداوسیما برای اقناع افکارعمومی در صداوسیما، تکرار همان سناریوی بینتیجه سپردن مدیریت بحران کرونا به رسانه است. دقیقا هنگامی که قرار است آوار اشتباه دیگر نهادها را به دوش بکشد و به تبع آن از مردم فاصله بگیرد. اصلاح رویه صداوسیما اصلاحی بلند مدت است که ریشه آن در مسائل کلان حکومتی است. اصلاح آن نیازمند یک رویکرد مستمر و پیوسته رفتاری است که در بزنگاههای بحرانی بتوانیم ثمره آن را ببینیم نه اینکه در بزنگاهها تازه به یاد آن بیفتیم.