به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، پخش مستند «گزارش آشوب» در سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر، با حواشی مختلفی از پخش صحنههایی از پیکرسازی کشمیری و مصاحبه شهید لاجوردی در حالی که فرزند رجوی را در آغوش داشت، همراه شد؛ اما نکته مغفول مانده این مستند چیز دیگری بود. «گزارش آشوب» روایتگر اتفاقات سال 1360 بود و سعی داشت آشفتگی روزگار ایران در نخستین روزهای دهه شصت را به نمایش بگذارد، آشفتگی و بهم ریختگی که ناشی از عدم وجود یک فاکتور مهم بود، «امنیت».
"درست است که خوزستان آب ندارد، سیستان تجهیزات پزشکی ندارد، واکسن نداریم و با یارانه ۴۵۵۰۰ تومانی حتی یک روز هم نمیشه زندگی کرد، ولی خدا رو شکر که امنیت داریم!"
این عبارتهای کنایه آمیز، این روزها به یکی از پر تکرارترین محتواهای شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. شبکههایی که گردانندگان اصلی آنها تلاش میکنند با برجسته سازی مشکلات داخلی، توان دفاعی و امنیتی کشور را به سخره بگیرند و با ایجاد شکاف بین قاطبه مردم با نیروهای حافظ نظام، آب را گلالود کرده و شاه ماهی شوم خود را صید کنند.
نگاهی به تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی نشان میدهد که ایران، در تاریخ سراسر در نبرد خود با سیاهی، روزهای پرتنش و حساس، کم نداشته است.
بررسی وقایعی که در دهه ۶۰ اتفاق افتاد، آن هم برای نظامی که پس از بر سرکار آمدن هنوز یک آب خوش از گلویش پایین نرفته بود، بهوضوح بیانگر این واقعیت است که تجهیز توان امنیتی تا چه میزان بر حل بحرانهای سیاسی تاثیرگذار است و چرا معاندین تلاش میکنند با مضحکه کردن مبحث امنیت، بر ذهن مردم کشور ما تاثیر بگذارند.
ساختار قدرت پس از انقلاب با تاسی به فرمایشات حضرت امام (ره) و با تکیه بر شرع مقدس در جمهوری اسلامی به نحوی شکل گرفت که دست زیاده خواهان و منحرفین برای رسیدن به جایگاه و تسلط بر مردم را کوتاه میکرد. همین امر، مهمترین چالشهای نظام را در آغازین سالهای پس از پیروزی انقلاب رقم زد.
جریانهای سیاسی و احزاب به دنبال سهمخواهی از حکومت جدید بودند. آنها خود را از پایههای اصلی ایجاد انقلاب برمیشمردند و مدعی داشتن طرفدار در سطح مردم بودند. لذا با فشار بر حکومت تلاش میکردند تا از صحنه سیاسی کشور باز نمانند و آنگاه که به بنبست میرسیدند با تهییج افکار عمومی، توسل به نیروهای خارج نشین و همصدایی با گروهکها، برای تضعیف نظام متحد میشدند.
فضای باز سیاسی اجتماعی ایجاد شده در اوایل انقلاب سبب شد تا گروههای مارکسیستی از قرابت و نزدیکی با شخصیتهای طراز اول نظام، نهایت استفاده را ببرند و با نفوذ در بیت برخی علما، وجهه کسب کنند. این افراد که لیدری گروهی از اعضای حزب توده را نیز بر عهده داشتند، بعد از مدتی و به ویژه با شروع جنگ تحمیلی، نهضت انقلاب اسلامی را شکست خورده دانستند و تلاش کردند با ایجاد بحران در حاکمیت، قدرت را از آن خود کنند.
مجاهدین خلق نیز که از ابتدا وصله ناجور بودند، بیکار ننشستند و از یک سو تلاش میکردند با توجه به فضای اجتماعی بهوجود آمده، اعضای خود را افزایش داده و خود را مجهز سازند و از طرف دیگر به دنبال دستیابی به قدرت در عرصههای متعدد سیاسی بودند.
مجاهدین خلق تلاش میکردند، براساس نام و صفتی که یدک میکشیدند، در کنار مردم بایستند و جمهوری اسلامی را برای عدم محرومیت زدایی، رفع نکردن مشکلات اقتصادی، رسیدگی نکردن به مناطق محروم و هر مشکل بزرگ و کوچکی تخطئه کنند. این گروهک که به لطف رییس جمهور وقت، حتی به تجهیز نظامی اعضای خود نیز پرداخته بودند، بعد از عزل بنی صدر توسط حضرت امام از فرماندهی کل قوا، تنها رقیب جدی خود برای تسلط بر قدرت را حزب جمهوری میدیدند.
اعلام بی کفایتی بنی صدر از سوی مجلس، تیر خلاصی بود بر پیکر مجاهدین خلق که رسما حمایت مسلحانه خود را از رییس جمهور برکنار شده اعلام کردند و این آغاز رسمی اقدامات خرابکارانه منافقین بود.
این گروهک، ویروس ترس و ترور را بر سراسر جامعه تزریق کردند و با به شهادت رساندن یاران صدیق انقلاب و شخصیتهای برجستهای که هر کدامشان یکی از ارکان جمهوری اسلامی بودند، تلاش کردند تا پایههای نظام را فرو بریزند.
جمهوری اسلامی به سان نهالی جوان که در کشاکش طوفان به ریشههای عمیق و مستحکم خود پناه برده باشد، از یک سو در میدانی به نام جنگ تحمیلی، بدون سلاح، منابع اقتصادی و حداقل تجهیزات جنگی در حال نبرد بود و از سوی دیگر زخم جنگ شهری بر چهره آن نشسته بود.
کدام حکومت مدرن در دنیا با وجود این سطح از مشکلات داخلی و توطئه خارجی و در حالیکه یک رییس دولت به جرم خیانت کنار گذاشته شده و دیگری ناجوانمردانه به شهادت رسیده است را سراغ دارید که توانسته باشد پرچم خود را همچنان بر فراز، نگاه دارد؟!
آن هم در شرایطی که نه نیروهای نظامی از تجهیز کافی برای حضور در میدان نبرد برخوردار بودند و نه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی فرصت کافی برای همگرایی مهار جنگ شهری داشتند.
با این وجود ایران، زخمی سرفراز دورانها با تکیه بر فرامین پیر فرزانه خود توانست، حماسهای بزرگتر از انقلاب ۵۷ بیافریند و مکر دشمنان داخلی و خارجی را به خودشان برگرداند.
ایران در هر دهه شاهد بازیسازی معاندین برای آزمودن بخت خودشان در تضعیف نیروهای انقلابی و براندازی حکومت اسلامی بوده است. در دهه ۷۰ و ۸۰ به یک شکل و در دهه نود و درحالی که گسترش شبکههای اجتماعی بستر مناسبی برای بدخواهان جمهوری اسلامی فراهم کرده بود، به شکلی دیگر.
بررسی اجمالی حوادث دهه نود نظیر بمب گذاری در حرم امام خمینی، حمله به مجلس و اعتراضات گسترده خیابانی با تحریکات سرکردههای خارجی نشان میدهد که دشمن، هنوز دست از سر نهالی که ۴۰ سال پیش غیرتمندانه در برابر طوفان ایستاد، برنداشته است و همچنان کوردلانه، امید دارد که درخت تنومند نظام اسلامی را با تبر ریشهکن کند.
اینک که به فضل الهی و با درایت رهبر معظم انقلاب، امنیت ایران در خاورمیانهای بی ثبات و حادثه خیز در وضعیتی ثابت و مطمئن قرار دارد، مبرهن است که دشمن خارجی تاب دیدن چنین موفقیتی را نداشته باشد و برای عقدهگشایی چه جایی بهتر از فضای مجازی؟!
همه ما در شبکههای اجتماعی و لابلای پستهای رنگارنگی که پسند و بازنشرشان میکنیم، این عبارت را دیده ایم که: "ساکنان دریا، پس از مدتی صدای امواج را نمیشنوند؛ و این است قصه عادت!"
اکنون طبیعی است که ما به یمن زندگی در جغرافیایی که سه دهه است، هیچ بحران جدی را پشت سر نگذاشته و تمامی تهدیدهای داخلی و بینالمللی را به لطف چشمان بیدار و ذهنهای بصیر نیروهای امنیتی مهار کرده است، برای ناامنی کشورهای همسایه و آوارگی اتباع آن به راحتی پستهای غمانگیز بگذاریم و بخشی از طنزهای روزمره ما به "خدا را شکر امنیت داریم" خلاصه شود!
این فضا، همت متعالی ما به عنوان یک شهروند عادی، یک دبیر، یک دانشجو و یا یک مسوول را میطلبد که برای شفافسازی خیانت خائنان در دهههای گذشته این مرز و بوم چه کردهایم؟ چقدر تلاش نیروهای امنیتی و مخاطراتی که به جان خریدهاند تا ایرانی آباد و آزاد را برای ما به فراهم کنند، برجسته کردهایم؟ چقدر در آموزش سواد رسانه به نسلهای متعدد کوشیدهایم و چه میزان خوراک مغذی در شبکههای اجتماعی برای درک جایگاه ایران در منطقه، تاریخ معاصر و عبرت از حوادث پیشین تولید کرده ایم؟!
یقینا هنر و فرهنگ، دو بازوی پر توانی خواهند بود که در کنار هم میتوانند، تاریخ را آنگونه که بوده، بدون اغراق، تحریف و جرح و تعدیل به آیندگان منتقل کنند و نسل بعد را برای حفظ میراث گذشتگان تجهیز فکری نمایند.
امنیت، از نان شب هم واجب تر است! این حقیقتی است که دستگاههای متولی فرهنگ و ابزارهای هنری باید در کنار هم بکوشند تا وجوب الزام آن را برای مخاطب عام و خاص تبیین کنند.