گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو؛ صادق محمدی - امضای توافقنامه دوحه بین ایالات متحده آمریکا و طالبان، پایههای نظام جمهوریت را در افغانستان بیش از پیش سست کرد. این اقدام آمریکا، تاثیر مخربی بر مقاومت و ایستادگی فرماندهان و نیروهای نظامی، مقامات سیاسی و رهبران قومی و جهادی افغانستان برجا گذاشت. اما بیش از توافقنامه دوحه، اعلام خروج بدون قید و شرط دولت بایدن، همه چیز را در این کشور بر باد داد.
رهبران طالبان با اطمینان یافتن از خروج کامل نیروهای آمریکایی، میز مذاکره با هیات مذاکره کننده جمهوریت را ترک کرده و تمرکزشان را بر پیروزی در میدان جنگ و تصاحب تمام کیک قدرت معطوف ساختند. در مقابل، کلیت ساختار جمهوریت، بویژه ارگ ریاست جمهوری، به هیچ وجه باور نداشتند که ایالات متحده، افغانستان را ترک خواهد کرد و بر این اعتقاد بودند که همچون زمان اوباما، میتوانند کاخ سفید را از تصمیمش منصرف کنند یا حداقل عملی شدن این ایده خطرناک را به تاخیر بیندازند.
بر خلاف باور ارگ نشینان و تعداد زیادی از رهبران قومی و سیاسی، بایدن، نیروهای نظامی آمریکایی را در قالب یک برنامهی شتابزده و غیر مسئولانه از پایگاههای نظامی در افغانستان خارج ساخت. همین امر سبب شد تا با فروپاشی روانی نیروهای مسلح افغانستان و تقویت روحیه جنگجویان طالبان، ابتدا شهرستانها یکی پس از دیگری سقوط کنند و سپس با تنگ شدن حلقه محاصره مراکز استانها، شهرهای بزرگ نیز تحت فشار سنگین نظامی و روانی، بدون کمترین مقاومت به دست طالبان بیفتند.
فرآیند سقوط افغانستان به دست طالبان چنان سریع به وقوع پیوست که همه بازیگران داخلی و خارجی را غافلگیر کرد. حتی رهبران طالبان هم باور نداشتند که به این راحتی و سهولت، ظرف مدت دو ماه از آغاز حملات هدفمندنشان، جنگجویان خود را در ارگ ریاست جمهوری، در قلب کابل ببینند.
همه چیز به یک باره ناپدید شد. هزاران نیروی ارتش و پلیس، رئیس جمهور و معاونانش، رهبران قومی و سیاسی؛ همگی ظرف یک صبح تا ظهر از کابل فرار کردند.
جالب است که طالبان بیش از بهره بردن از ماشین جنگیاش، با استفاده از تبلیغات و ظرفیت علما و بزرگان قومی و ایجاد رعب و وحشت؛ شهرهای بزرگ از جمله کابل را بدون شلیک حتی یک گلوله تسخیر کرد. رفتار رهبران طالبان با مخالفان نظامی و سیاسیشان پس از سقوط استانهای مختلف بویژه در هرات، بلخ و کابل؛ همگان را امیدوار نمود که طالبان تغییر کردهاند، به خصوص وقتی که عفو عمومی اعلام نموده و رفتار مناسبی نیز با برخی از فرماندهان جهادی سابق مثل اسماعیل خان که در هرات مقابلشان ایستاد، از خود نشان دادند.
لیکن، نحوه برخورد رهبران طالبان با جبهه مقاومت به رهبری احمد مسعود در استان پنجشیر، تردیدها را در ارتباط با تغییر رفتار و عملکرد طالبان نسبت به گذشته، افزایش داد. برخورد خشن نظامی و انتشار اخبار و گزارشاتی در مورد کشتار نیروهای مقاومت و غیر نظامیان در پنجشیر، تعداد زیادی از آگاهان امور را به این جمع بندی رساند که علیرغم هوشمندانه عمل کردن در روزهای پس از سقوط کابل، رهبران طالبان در صورت شکل گیری ایستادگی و مقاومت، از هیچ اقدامی حتی تکرار وقایع دهه ۷۰ شمسی، ابایی ندارند.
ناکامی و شکست آمریکا و سقوط ناگهانی و غیر قابل باور نظام جمهوریت در افغانستان، رهبران طالبان و بازیگران داخلی (افغانستان) و خارجی را به این باور و نتیجه رساند که جنگ پایان یافته است و حکومت سرپرست طالب، میتواند زمینه شناسایی جامعه بینالملل و همچنین دوران گذار به استقرار کامل امارت اسلامی را هموار و مساعد سازد. اما چالشهای عمده پیش روی حکومت طالبان در حوزههای مختلف بویژه در موضوعات اقتصادی، سردرگمی در مواجهه با مطالبات و پاسخگویی به انتظارات داخلی و خارجی و بروز اختلافات درون گروهی در مورد تصدی مناصب؛ تردیدها را در مورد کارآیی حکومت طالبان افزایش داده است.
برخی اخبار در مورد احتمال تشکیل یک ائتلاف در میان کشورهای منطقه و خارج از منطقه در حمایت از جریان مقاومت در برابر طالبان، گزارش اخیر وال استریت ژورنال در ارتباط با پیوستن نظامیان و نیروهای امنیتی نظام سابق به شاخه خراسان داعش و عملیاتهای پی در پی این گروه از جمله حمله اخیرشان به بیمارستان نظامی سردار داوود خان در کابل، تحلیلگران را نسبت به پایان جنگ در افغانستان مردد ساخته است.
این احتمال جدی وجود دارد که تداوم سیاست انحصار طلبی طالبان، نادیده گرفتن نقش آفرینی اقوام دیگر در ساختار و نظام سیاسی آینده، ناکامی در حکومتداری مسئولانه و سر و سامان دادن به وضعیت وخیم اقتصادی؛ نارضایتی عمومی را افزایش داده و زمینه برای شکل گیری هستههای مقاومت و امکان سربازگیری و جذب نیرو توسط گروههای تروریستی و افراطگرا نظیر شاخه خراسان داعش فراهم شود.
حتی گمان میرود که در صورت اهمال و بیتوجهی رهبران طالبان نسبت به انتظارات و مطالبات جنگجویانشان، ریزش در صفوف نیروهای طالبان ولو به صورت اندک به وقوع بپیوندد.
مرور تاریخ معاصر افغانستان به ما یادآوری میکند که سقوط نظام و تسخیر قدرت در این کشور چندان سخت نیست، ولی حفظ قدرت به مراتب پیچیدهتر و مشکلتر میباشد. طالبان میتواند با اصلاح برخی اشتباهات و در پیش گرفتن راهبرد و سیاست درست بویژه در زمینه ایجاد حکومت همه شمول، فراگیر و کثرت گرا در داخل و همکاری با همسایگان و جامعه بینالمللی به منظور برطرف کردن دغدغههایشان، زمینه را برای ایجاد و برقراری صلح و امنیت پایدار فراهم کند. در غیر این صورت، مثل گذشته پس از یک دوره امنیت شکننده، شاهد شکلگیری مجدد چرخه خشونت و جنگ در افغانستان خواهیم بود.