به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، این روزنامه با ادعای اینکه اصولگرایان، مناسبات دیپلماتیک را به دعواهای سیاسی و جناحی تقلیل دادهاند، مینویسد: سفر اخیر سیدابراهیم رئیسی به روسیه میتواند ابعاد مهم استراتژیک داشته باشد؛ اینکه گویا این سفر در شرایطی انجام شده که احتمالا در آیندهای نزدیک باید خود را آماده توافقنامهای بلندمدت با روسیه کنیم؛ مشابه آن چیزی که با چین امضا شد و چند روز پیش هم حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان، از اجرائی شدن آن سخن گفت. به هر روی مشخص است که ایران در دولت رئیسی بنای خود را بر گسترش همکاریها با چند قدرت مهم از جمله چین، روسیه و احتمالا هند گذاشته و میخواهد با این سیاست هم ظرفیتهای جدید سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی بگشاید و هم در نفی سیاست دولت قبل از غرب فاصله بگیرد.
این روزنامه میافزاید: «اصولگرایان از آنجا که غرب را به مثابه شر مطلق میدانند، میخواهند بدیلی برای آن ترسیم کنند و در چند ماهی که از دولت رئیسی گذشته است، نوعی تعجیل برای برقراری ارتباطهایی بینالمللی با هر کشوری به جز کشورهای غربی مشاهده میشود که همه اینها بیحرف پس و پیش مورد تایید اصولگرایان قرار دارد و گویی ارتباط گسترده با روسیه و چین در نگاه اصولگرایان نوعی دهنکجی به کشورهای غربی و البته به دولت پیشین است که چنین سیاستی در تضاد آشکار با شعار مبنایی انقلاب اسلامی یعنی «نه شرقی، نه غربی» قرار دارد.
به هر روی اصولگرایان در بزنگاه کنونی مسئله ارتباطات خارجی ایران را کاملاً ایدئولوژیک کردهاند و در ادامه غربستیزی مطلق خود، بیتوجه به منافع بلندمدت ملی، میکوشند صرفا واکنشی سیاستزده به هشت سال گذشته نشان دهند».
این تحلیل روزنامه شرق به دلایل مختلف فرافکنی یا مغالطه است. اولا اگر ایدئولوژی را به معنای نگاه متصلب و استدلالگریز و خلاف منافع ملی در نظر بگیریم چنان که غربگرایان میگویند، عملکرد این طیف بهویژه ظرف 8 سال گذشته، مجسمه رفتار ایدئولوژیک است، چنانکه حتی برای به دست آوردن دل آمریکا، حاضر شدند منافع ملی و بدیهیترین اصول قراردادنویسی را پیشپای برجام قربانی کنند و با زدن تیترهایی مانند «امضای کری تضمین است»، عوام را فریب دهند. جالب اینکه همینها صاحبنظران مستقل و منتقد را که درباره منافذ بزرگ برجام هشدار میدادند، با انگ دلواپس و کاسب برجام و... به یک جناح سنجاق کردند و کوشیدند ملاحظات ملی را دعوای جناحی و سیاسی جا بزنند.
ثانیا پادوهای غرب در روزنامه شرق باید توضیح دهند که اگر غرب سیاسی (امپریالیستی) شرّ مطلق نیست، خیر و خوبیاش در حق ملت ایران یا سایر ملتهای مستقل چه بوده است؟! جنگ؟ ترور؟ کودتا؟ تحریم و محاصره اقتصادی؟! کارشکنی و سنگاندازی در برابر پیشرفت ملتها؟!
ثالثا حضرت امام خمینی 16 شهریور 1360 (یک هفته پس از ترور جنایتکارانه شهیدان رجایی و باهنر) درباره اسلامشناس شدن ضدانقلاب و صدام و کارتر فرموده بودند، که بیمناسبت با نگرانی روزنامه غربگرای شرق برای سیاست نه شرقی، نه غربی نیست: «هیچ ما تزلزل روحی، هیچ نداریم ما؛ هیچ کداممان، بچههای کوچکمان ندارند، زنها تزلزل ندارند، جمعیتهای میلیونی مردم هیچ تزلزلی ندارند. البته آنها هرچه دلشان میخواهد میگویند؛ ورشکسته هستند، رفتهاند از بین. خوب ما متوقع نیستیم کسانی که ورشکستهاند و فرار کردهاند و رفتهاند، برای ما تعریف کنند. البته بگویند و بیشتر از اینها هم باید بگویند که نخیر، اسلام چطور شد، اسلام. من فکر میکردم که اسلام شناسی، قبلاًً یک مقالهای کسی مینوشت، میشد اسلام شناس؛ چند تا مقاله در روزنامه، در یکجا مینوشت، میشد اسلامشناس؛ گاهی یک کسی یک تاریخی مینوشت، میشد اسلامشناس، بعد کتابسوزی هم میکرد؛ مثل کسروی، بلکه دعوی نبوت هم میکرد. اسلامشناسی تقریباً رو به تورم است. خوب، صدام هم اسلامشناس شده است! آقای سادات هم جزو اسلامشناسهاست که تشخیص میدهد که فلان امر موافق اسلام است، موافق اسلام نیست! اخیراً آقای کارتر هم جزو اسلامشناسهاست! در یک جلسهای که مسافرت کرده است، گفته است این کارهایی که در ایران، فلان میکند این موافق اسلام نیست! خوب معلوم شد که ما اسلامشناس داریم که به ابعاد اسلامشناسی اضافه میشود! فردا بگین هم اسلامشناس میشود و یا شده است این! هی میگویند: موافق اسلام نیست، خوب، شما که اسلام را نمیدانید با «صاد» مینویسند یا با «سین» مینویسند، شما به اسلام چه کار دارید؟ یک کتاب مینویسد، بعد میگوید من اسلام شناسم، اسلام را من میشناسم. یکی یک مقاله مینویسد، میگوید من اسلامشناسم؛ و اشخاصی که مثلاً، هشتاد سال زندگی کردند، هفتاد سال زندگی کردند، همهاش هم در اسلام بودند، نه، اینها نمیدانند، لکن آقای کارتر میداند و رفقای ایشان.
حضرت امام (ره) در جای دیگری با اشاره به شعار مرگ بر شوروی تصریح کرده بودند، «نباید فراموش کنیم که در جنگ با آمریکا و تفالههای آمریکا هستیم. تفالههایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم، الان هم هستند... خط این بود که اصلا آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را طرح میکردند تا آمریکا منسی بشود، خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود».