به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، سفر رئیس جمهور چین به عربستان و توافق دو طرف بر سر یک برنامه عملیاتی مشترک 4ساله برای تقویت استراتژیک مشارکت خود، مورد توجه رسانههای منطقهای و بینالمللی قرار گرفته است.
رسانههای رژیم صهیونیستی نیز به این سفر در قالب اخبار و تحلیلهای متعدد توجه نشان دادند. این رسانهها تلاش کردند سفر مذکور را در قالب دوگانه ایران و عربستان و بهضرر جمهوری اسلامی ایران بهتصویر بکشند، در همین راستا این رسانهها با اشاره به اینکه بهدلیل شرایط نامساعد داخلی، منطقهای و فرامنطقهای ایران و با وجود قرارداد استراتژیک 25ساله میان ایران و چین، اما چینیها تاکنون نتایج و منافع دلچسبی از این روابط دوجانبه با ایران نصیبشان نشده است، از همین رو گسترش روابط با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و بهویژه عربستان را جایگزین روابط خود با ایران میکنند، اما آیا واقعاً این گونه است؟
بهنظر میرسد چین همانند روسیه تلاش میکند به قدرتهای خاورمیانه نگاهی برابر از زاویه منافع ملی خود داشته باشد، در این چارچوب ایران، عربستان، ترکیه و تا حدی رژیم صهیونیستی، در شرایط یکسانی برای چین قرار گرفتهاند و این دولت متناسب با شرایط و نیازمندیهای آنها به گسترش روابط میپردازد.
روسیه نیز با در پیش گرفتن چنین سیاستی با کشورهای منطقه روابطی نسبتاً برابر ایجاد نموده است، بهعبارت دیگر چین و روسیه بهخلاف آمریکا ارتباط با یکی از این کشورها را بهنفع دیگری، در اولویت قرار نمیدهند.
حال رژیم صهیونیستی چه هزینههایی را در گسترش روابط میان چین و عربستان برای خود متصور میشود؟
اولین مسئله و مشکل در این رابطه به نوع نگاه رژیم صهیونیستی به تقویت روابط یک کشور اسلامی مانند عربستان با دیگر کشورها برمیگردد، در این رابطه باید گفت که اسرائیلیها از هر نوع تقویت یک کشور اسلامی بهلحاظ اقتصادی ناخرسند و ناخشنود هستند و همواره مانع از رشد و پیشرفت کشورهای اسلامی با ابزارهای گوناگون میشوند و متقابلاً از هرگونه ایجاد و گسترش بحران، نزاع و درگیری در کشورهای اسلامی همانند عراق، سوریه، یمن، لبنان و ایران استقبال میکنند، چرا که در این صورت ظرفیتها و توانمندیهای گوناگون یک یا چند کشور اسلامی از مقابله با مسئله اصلی در جهان اسلام یعنی رژیم صهیونیستی فارغ خواهد شد و این رژیم با موانع کمتری در پیشبرد سیاستهای توسعهطلبانه در فلسطین مواجه خواهد بود.
پس از نظر صهیونیستها عربستان نیز بهعنوان یک کشور اسلامی از یک سو مناسب است که در بحران یمن مشغول باشد و از سوی دیگر از هرگونه توسعه اقتصادی، علمی و تکنولوژیک محروم باشد.
مسئله دوم به افزایش نفوذ منطقهای چین و لاجرم کاهش حضور و نفوذ منطقهای آمریکا بهعنوان حامی اصلی رژیم صهیونیستی برمیگردد. اسراییلیها هیچ تمایلی به افزایش و گسترش جایگاه قدرتهای بزرگ هم مانند چین، روسیه و اتحادیه اروپا را در منطقه غرب آسیا ندارند، چرا که هرگونه افزایش حضور و نفوذ آنها بهمعنای کاهش اثرگذاری آمریکا در تحولات منطقهای محسوب میشود، در آن صورت اسرائیلیها با واسطه، از قدرت کمتری برای پیشبرد سیاستهای ضدفلسطینی در منطقه برخوردار خواهند شد، کما اینکه آنها از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان ناراضی بوده بهشدت با خروج نیروهای آمریکایی از سوریه در دوره ترامپ مخالفت کردند.
طبیعی است حضور نیروهای روسی در سوریه یکی از موانع گسترش حملات رژیم علیه زیرساختهای سوریه محسوب میشود و همچنین موجب دست بسته ماندن این رژیم در تحولات اوکراین شده است، پس اگر مدل سوریه یعنی حضور نیروهای روسیه یا چین یا حتی اتحادیه اروپا در کشورهای دیگر منطقه تکرار شود در آن صورت مشکلات و موانع فراروی رژیم صهیونیستی افزایش خواهد یافت.
مسئله سوم به کاهش تدریجی وابستگی عربستان به آمریکا برمیگردد؛ چرا که در این صورت دولت آمریکا قادر نخواهد بود همانند دوره ترامپ که بر کشورهای امارات و بحرین فشار وارد نموده و آنها را مجبور به امضای توافق سازش با رژیم صهیونیستی در قالب توافق آبراهام نموده است، عربستان را نیز در این مسیر حرکت دهد.
در حقیقت هرگونه تقویت سیاست «نگاه به شرق» عربستان، بهمعنای تأثیر منفی بر توافق آبراهام خواهد بود.
تلاش عربستان برای کاهش 2 میلیون بشکه نفت اوپک با انتقاداتی از سوی دولت آمریکا مواجه شد و سفر اخیر رئیسجمهور چین به عربستان نیز در همین راستا تحلیل و ارزیابی شد، پس ادامه چنین روندی بهمعنای فاصلهگرفتن عربستان از آمریکا و سست شدن ائتلاف عربی ـ عبری کنار واشنگتن خواهد بود.
مسئله چهارم به تفاوت نگاه میان چین و آمریکا به شرایط منطقه برمیگردد زیرا چین برای گسترش روابط اقتصادی و افزایش سرمایهگذاری در حوزههای انرژی، زیرساختی و پروژههای حملونقلی، نیازمند وجود شرایطی بهدور از بحران و تنش در منطقه غرب آسیا میباشد، اما آمریکاییها برای مدیریت این منطقه نیازمند شرایطی تنشآمیز و بحرانزده هستند، چراکه در آن صورت تقاضاها برای مجتمعهای صنایع نظامی و تسلیحاتی آمریکا افزایش مییابد و ایران نیز بخش زیادی از هزینههای خود را باید صرف مدیریت آشوبهای تصنعی در منطقه بکند.
با وجود تحلیل فوق، اما نتانیاهو بهعنوان نخستوزیر جدید رژیم صهیونیستی اعلام نموده است که بهدنبال ایجاد روابط سیاسی با عربستان است. هرچند روابط این رژیم با بحرین و امارات در دوره قبلیِ نخستوزیری نتانیاهو صورت پذیرفت اما بهنظر میرسد خُلف وعده دولت آمریکا در قبال امارات و بحرین مورد توجه دولت عربستان خواهد بود و طبیعتاً بهزودی شاهد توافقی جدید در منطقه بین رژیم صهیونیستی و عربستان نخواهیم بود.