به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو به نقل از وطن امروز، عضویت ایران در بریکس، از یک سو معلول جایگاه انحصاری و رو به رشد این مجموعه اقتصادی- امنیتی و از سوی دیگر، مرهون تلاشهای اساسی و عمیقی بوده که در ذیل استراتژی تکثیر زمینهای بازی از سوی دولت سیزدهم انجام گرفته و اکنون بخوبی در حال مدیریت است. در اینجا واکنش رسانههای اصلاحطلب نسبت به سخنان آقای ظریف قابل تامل بود. اکثر رسانههای اصلاحطلب مانند انتخاب، خبرآنلاین و شرق اساسا این خبر را سانسور کردند یا آن را به عنوان گفتاری فاقد اهمیت از فردی عادی وانمود کردند. در اینجا کافی بود وزیر سابق امور خارجه مانند گذشته سخن از تاثیر سلبی قدرت میدانی ایران در عرصه دیپلماسی یا لزوم احیای برجام به عنوان تنها نسخه شفابخش اقتصاد کشور به میان میآورد تا سخنان وی به تیتر یک این رسانههای طرفدار منافع ملی (!) تبدیل شود.
چنین نگاهی مرهون چینش چه عواملی در کنار یکدیگر است؟ در اینجا باید بر پیشفرضها و ثوابت ذهنی تطهیرکنندگان ساختار «لیبرال- دموکراسی غرب» متمرکز شویم. واقعیت امر این است که طی سالهای اخیر، شاهد تقابل ۲ گفتمان با یکدیگر در عرصه سیاست خارجی کشور هستیم که یکی از آنها، محوریت واشنگتن و تروییکای اروپا در نظام بینالملل را یک فرض ثابت، غیرقابل تغییر و غیرقابل جایگزین تلقی میکند. برجام محصول همین نگاه و گفتمان بود. اینکه ایران باید بر مبنای نگاه رئالیستی نسبت به آنچه در حوزه روابط بینالملل میگذرد، صرفا بر نقشآفرینی دولتهای قدرتمند (آن هم فقط دولتهای قدرتمند غرب) حساب کرده و از ورود به هر مجرا و چارچوبی که نظم لیبرالیستی مدنظر غرب را به چالش میکشد، پرهیز کند. در چنین نگاهی، بریکس به صورت ذاتی مصداق خسارت بوده و برجام مصداق عقلانیت است!
اما در نگاه جاری در حوزه سیاست خارجی کشورمان، شاهد پیشبرد نوعی استراتژی تحت عنوان تکثیر زمینهای بازی هستیم. تکثیر زمینهای بازی، متناظر با ثوابت دیگری مانند قدرت تغییر قواعد بازی و برهم زدن نظم نفرتانگیز نظام سرمایهداری تعریف میشود. در اینجا، نه تنها پذیرش نظم مورد ادعای غرب- که آن نیز عین بینظمی و آنارشیسم است- خط قرمز سیاست خارجی کشور محسوب میشود، بلکه ایران اسلامی به عنوان یک مولد و تسریعکننده، تعریف و چینش ساختارهای عملیاتی جایگزین را در دستورکار قرار میدهد و قطعا بازگشتی از این مسیر وجود نخواهد داشت.
در چنین شرایطی غرب و متعلقات آن- اعم از دولتهای غربی تا طرفداران پر و پا قرص آمریکا و اتحادیه اروپایی در کشورهای گوناگون دنیا- در برابر هرگونه تغییری که ثوابت مدنظر بازیگران سلطهگر غرب را در نظام بینالملل به چالش بکشد مقاومت میکنند. این قاعده درباره اصلاحطلبان و مروجان مکتب لیبرالیسم و نولیبرالیسم در ایران نیز صادق است. بریکس کابوس کسانی محسوب میشود که بر سلطه بلندمدت و ابطالناپذیر غرب بر جوامع بشری در حال و آینده حساب باز کردهاند و اکنون، با تزلزل برخی بنیانهای قدرت غرب در نظم نوین جهانی مواجهند. در اینجا مهم نیست چه کسی از بریکس و ظرفیت بازی آن تمجید میکند! هرکس چنین اقدامی صورت دهد با بدترین سانسورها و حتی در برخی محافل خصوصی اصلاحطلبان با بدترین دشنامها مواجه میشود، حتی اگر این فرد محمدجواد ظریف، وزیر محبوب اصلاحطلبان و کارگزاران در دولتهای یازدهم و دوازدهم باشد!