به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، سال گذشته در جریان اغتشاشات سال 1401 یکی از حرکتهای دشمنان در جهت جنگ ترکیبی و شناختی علیه مردم تلاش برای ایجاد چرخه خشونت و نفرت پراکنی گسترده و سیستماتیک بود. آنها در این جهت از هیچ کاری دریغ نکردند و یکی از فعالیتهای آنها کار بر روی نمادهای خشونت آمیز مثل خون ریزی و انتقام خونین بود.
در جریانات اخیر با خونین کردن سطح شهر توسط رنگ پاشی روی در و دیوار و همچنین به رنگ قرمز در آوردن حوض ها و آبنماهای سطح شهر به شکل محیطی و سپس به نحوهای مختلف از خبر رسمی شبکه های معاند تا شبکه های اجتماعی جنگی گسترده علیه روح و روان مردم ایران را شاهد بودیم.
این ماجرا به اینجا ختم نشد و به سطح دانشگاههای کشور و عمدتا دانشکده های هنر هم کشیده شد که مصادیق عینی از خشونت پراکنی و نفرت پراکنی جمعی از سویی و گسترش آن تا مرز یک درگیری بزرگ میان ملت و بخش اصلی نقشه شوم برای مردم ایران در سال گذشته بود.
خبرگزاری ایندپت فارسی در مورد این اتفاقات رسما تیتر زد « دیوارها و حوضهای خون آلود دانشگاهها حرف میزنند» و آن را اعتراضی نمادین نامید یا رسانه معاندی دیگر در پی به رنگ قرمز در آمدن حوض پارک تئاتر شهر از به رنگ خون درآوردن آن توسط هنرمندی ناشناس خبر داد اما واقعیت این است که این سطح از نفرت و خشونت پراکنی در همه جای دنیا و با هر مسلک و مرامی محکوم و جنگی علنی و گسترده علیه روان یک کشور تعریف می شود.
این روزها اما با جریانی عجیب تر رو به رو هستیم سریالهای نمایش خانگی به خصوص دو فیلم پدر گواردیولا به کارگردانی سعید نعمتالله و زخم کاری محمدحسین مهدویان بخشی از بازاریابی خود را به صورت گسترده، محیطی و خبری با همان نمادهای خون آلود انجام می دهند در روزهای اخیر تبلیغات این دو سریال نمایش خانگی سر و صدای زیادی پیدا کرده، یکی از این تبلیغات، جاری شدن خون از صورت مهران مدیری روی بیلبورد تبلیغاتی است و رسما با شعاری تحریک آمیز و البته تهدیدی میگوید: « خون بپا میشود» تبلیغ دیگر اما متعلق به سریال محمد حسین مهدویان، که چاقویی بزرگ و آغشته به خون را نشان می دهد که مبتنی بر واقعیت افزوده است که با اینکه به نظر برداشته شد اما حتی وجود آن برای چند ساعت در شهر و در وضعیت امروز ایران سم مهلک است.
چند وقت پیش که جریان تبلیغ فیلم دفترچه یادداشت با بازی رضا عطاران پیش آمد جویای موضوع نحوه بد مارکتینگ و بازاریابی این فیلم شدیم که مسئولین امر تنظیم گری محتوایی علنا گفتند: متاسفانه نظارتی روی بازاریابی فیلم ها در سطح فضای مجازی نیست اما به نظر می رسد حداقل در تبلیغات شهری و محیطی ضوابط محکمتر و گویا تری باید وجود داشته باشد اما پرسش اصلی این است این تبلیغات گسترده و بعضا زننده سریالهای نمایش خانگی با چه قدرتی این مانورهای عجیب از خشونت و بعضا امر جنسی را در شهر می دهند؟
ما که عطای اجرای مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را در مورد تبلیغات و ساماندهی آن که باعث ناهنجاری صوتی و تصویری می شود به لقایش بخشیده ایم اما از عوامل این فیلمها پرسشی داریم: آیا از بالا رفتن سطح خشونت گسترده در بین مردم ایران نفع می برید؟ یا دودش در چشم همه مردم می رود و اصلا دیدی با هر مسلکی به منافع ملی و اجتماعی دارید؟ این پرسش های اساسی است که ما دیگر از مراجع قانونی و تصمیم گیر تنها نداریم از خود سازندگان فیلم و طراحان پویش های تبلیغاتی آنها هم داریم که علاقه ای به فهم از مسائلی که بالا گفتیم و تبعات آن دارید یا خیر؟ و فقط به خودنمایی، قدرت و پول روی پول گذاشتن، شهرت وموج سواری در شرایطی که کشور از هر سوی درگیر یک جنگ رسانه ای گسترده است می اندیشید؟
در این شهر فقط مخاطبین سریالهای متوهم اقتباسی از نمایشنامه های بی ربط تردد نمیکنند در این شهر کودکان و نوجوانان هم حضور دارند به حق حیات و آرامش آن ها هم باید اندیشید. سریالی که حاوی خشونت و دارای رده بندی سنی است نباید به شیوه نامتعارف و هماره با وجه خشونت آمیز تبلیغ شود اما باز دوباره باز گردیم به اول گزارش آیا هیچ ارتباطی بین تبلیغات شهری این دو سریال با اغتشاشات سال 1401 نیست؟ هرچقدر خوشبینانه به ماجرا نگاه کنیم و اگر هم بگوییم همه چیز اتفاقی است باز هم نمی توان تأثیرات متقابل فرهنگی این مدعیان فرهنگ و هنر با جریانات اجتماعی و نفع در بالا رفتن خشونت گسترده جمعی را نادیده گرفت.
به تصریح قانون بازگردیم: این نوع تبلیغات مشخصا سریالهای پدر گواردیولا و زخم کاری مغایر با آیین نامه قوانین تبلیغات شهری است که تصریح دارد: تبلیغ نباید القاء وحشت و خشونت کند.
از قوانین تبلیغات شهری که بگذریم بار دیگر به ماجرای تبلیغات و بازاریابی محتوایی به هم پیوسته سریال ها و همه برنامه های فراگیر صوتی و تصویری و مسئله مهم آن بازگردیم و صورت مسئله اصلی را با فرضیاتی منفی مطرح کنیم: وقتی بر سر تنظیم گری محتوایی در فضای مجازی در حال کشمکش بودید و به نظر بازی بر سر قدرت فلان نهاد و بیسار نهاد بود اخطار دادیم که این ماجرا هرچقدر کش پیدا کند بازنده اصلی آن مردمی بی پناه هستند که به نظر نه در فضای مجازی و نه در فضای شهری هیچکس به فکر یک راه حل منطقی برای تنظیم گری محتوایی و فرمی آنچه می بینند، می شنوند و مصرف فرهنگی دارند نیست.
اجازه بدهید این تصویر در ذهنمان ایجاد شود که منافع گروهی افراد بر منافع جمعی و ملی بنا بر قدرت آنها ارجحیت دارد.