به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، چهارمین نشست «گپسوره» با موضوع «قیام در شهر» و با گفتوگویی درباره «الگوی کُنش سیاسی انسان انقلاب اسلامی» در خانهاندیشهورزان برگزار شد. در این نشست محمدصادق شهبازی، عباس بازدار، روحالله رشیدی، محمدامین سلیمی و سیدعلی سیدان به عنوان میزبان و کارشناس حضور داشتند.
سیدعلی سیدان در مقدمه، با بیان اینکه برخی از موضوعات مهم و اساسی مجله سوره را در قالب گعده به بحث و گفتوگو خواهیم گذاشت سپس هدف نشست فوق را نوشتن یک روایت از میدان سیاست دانست و گفت: بحثمان این بود که در میدان سیاسیت باید چه کنیم و روایت ما باید متمرکز بر چه چیزی باشد. گفتیم بر نقاط آیندهداری که در فضای انقلاب اسلامی به جنبش در آمدند و بهتعبیری ذرههایی که قیام کردند و بهجنبش درآمدند که آینده در میدان سیاست از آن اینهاست. از طرفی میدانستیم در میدان سیاست راههای دیگری برای تصاحب مناسب سیاسی یا کُنشگری سیاسی و تاثیرگذاری سیاسی وجود داشته است.
وی در ادامه توضیح داد: یک مدل از این موضوع بهگونهای است که افرادی در مرکز بخاطر تحصیل ذیل افرادی قرار میگیرند و کنش سیاسی انجام میدهند که در مقابل ما گفتیم اگر کسی در سطح یک شهر و در فضایی که از کودکی وجود داشته است و فعالیت سیاسی را از همان زیست بوم خودش شروع نکرده باشد، این یک زیست غیرطبیعی و غیرواقعی خواهد داشت که در آینده واقعیتزدایی و بحران برای کشور تولید خواهد کرد. لذا گفتیم باید در این موضوع باید در نقاطی متمرکز شویم که کار واقعی سیاسی و تولید قدرت صورت میگیرد. بخاطر همین روایتهایی از فعالان انقلابی دو شهر تبریز با محوریت آقای رشیدی و بوشهر با محوریت آقای بازدار را نوشتیم. ما سعی کردیم بهسمت روای الگوی عملسیاسی انسان انقلاب اسلامی چیست یا تشکیلات انقلاب اسلامی چیست برویم و براین اساس بحث ما، بحث فرمحضور است که البته از یک معنا سرچشمه میگیرد. ما مدلهای مختلفی برای کُنش سیاسی داریم؛ این مدلها در جبهه انقلاب خیلی تجربه شده است و گاهی به اهداف رسیدهایم و گاهی نه؛ گاهی بچههای انقلابی اراده کردهاند و زورشان به کار رسیده است و اما گاهاً موفق نبودهاند لذا ما تجربه قوی شدن و حتی تجربه احساس عجز را داشتهایم. مثلا خواستهاند کسی فرماندار و شهردار شود، که شده است یا برعکس الگوی قوی شدن بچههای انقلابی در میدان سیاست الگوی کُنش باید چه باشد تا به قوی شدن نیروهای حزبالهی منجر شود.
سیدان سپس با بیان اینکه وقتی به ادبیات امام (ره) مراجعه میکنیم، میبینیم که کانون مرکزی و نحوه ورود ایشان به صحنه سیاست مفهوم قیام الله است، خطاب به رشیدی گفت: این قیام در عمل و در صحنه سیاست چه فرم و الگویی دارد؟ که رشیدی در پاسخ گفت: اگر بهعقب برگردیم باید از نقطه فرهنگ شروع کنیم چون همه کُنشها فرهنگپایه است درحالی که در تجارب موجود پرواز از ساحت فرهنگ بهساحت قدرت و سیاست وجود داشته است؛ وقتی تجربههای سیاسی نیروهای انقلابی در مقام قدرت را بررسی میکنیم این آسیبرا کشف میکنیم و عمومأ در این مناسبات موفق نبودهایم. من این فرآیند را فرآیند دوپینگی میدانم.
او افزود: ما در این مسئله باید در فرایند فرهنگ، افرادی را برای ورود به عرصه سیاست تربیت میکردیم. این موضوع مهمی است که کار فرهنگی چیزی است که با اجتماع ارتباط دارد و باید از میدان اجتماع عبور کند. شرط عبور نیرویهای فرهنگی به عرصه سیاست باید ارتباط با عرصه اجتماع است.
این کنشگر اجتماعی تصریح کرد: کار تربیتی اگر بهسمت رویکرد فرهنگی باشد، سویهی اجتماعی پیدا میکند. عرصه فرهنگ بدون امتداد اجتماعی نمیتواند ما را به ساحت قدرت برساند بنابراین اصلاحگری صورت نمیگیرد و اتفاقی که رقم میخورد، اتفاق دوپینگی است.
سپس، سیدان به بخشی از سخنان رشیدی که درباره تولید قدرت بود اشاره کرد و خطاب به محمدامین سلیمی گفت: ما در برابر تولید قدرت، کلمه مصرف را داریم. خیلی اوقات کار فرهنگی و سیاسی میکنیم که تولید قدرت نیست بلکه مصرف است چون بهواسطه دریافت یک بودجه یک فعالیت انجام میدهیم. تفاوت تولید و مصرف قدرت کجاست؟ سلیمی در پاسخ گفت: در کشورمان یک انقلاب رخ داده که ما صاحب آن هستیم و این انقلاب حکومتی شکل داده است. انقلاب ما در یک نزاع تمدنی قرار دارد؛ هرچند خودمان خیر مطلق نیستیم اما همواره مینگریم که ایرادات کجاست و بخاطر رویدست گرفتن این ایرادات از مردم یک سرمایه اجتماعی دریافت میکنیم و هدف اصلاح جمهوری اسلامی است تا نهایتأ در نزاع نهایی پیروز باشیم.
او با تاکید براینکه فرایند اصلاح جامعه ساده نیست، افزود: ما بهمعنایی علمزده شدهایم یعنی بهمعنای تکنیک و نیوتن لذا ناامیدیهایی که سال گذشته دراین زمینه وجود داشت بخاطر این بود که فکر کردیم کلان ایدههای ما شکست خورده است.
در ادامه، سیدان خطاب به بازدار گفت: در این مسیر آیا میتوانیم در جستجوی الگوی خودمان باشیم؛ یک الگو که قدرت را صرفآ مصرف نمیکند بلکه تولید کننده است؟
بازدار در پاسخ با بیان اینکه تجربه زیسته ما از دهه 80 شروع میشود و ما در این مسیر فرماندار عزل و نصب کردهایم لذا در میدان سیاست تجربههای زیادی داریم، گفت: ما طی سالها تجربه کُنش سیاسی انسان کامل را سپری کردهایم و البته کُنشهای سیاسی متفکرین انقلاب اسلامی را مطالعه کردهایم و از این مسیر به یک قواعد رسیدهایم که البته الگو نیست.
او به جملاتی از شهید بهشتی که بیان کرده بودند، در مقاطعی با رشد سرطانی در اسلام روبرو هستیم، گفت: شهید بهشتی معتقد است در برخی مقاطع بخاطر اینکه هسته بهدرستی شکل نگرفته است، رشد صورت گرفته، رشد سرطانی است و مضر است. این سخن شهید بهشتی مربوط به سال 1356 است. ایشان درباره رشد سرطانی معتقدند یعنی اینکه ما یکمرتبه از ساحت فرهنگ به سیاست بپردازیم؛ یا اینکه به خاطر یک خلا فرد از یک جایگاه غیرمرتبط به سیاست وارد شود.
این کُنشگر اجتماعی تصریح کرد: یکمرتبه فضای فرهنگی یک تشنگی را در جامعه ایجاد میکند و سپس فرد یا یک جریان بهقدرت میرسد درحالی که آمادگی لازم در فرد یا گروه وجود ندارد. اینجاست که شهید بهشتی 5 لایه مخاطب را ترسیم میکند و میفرمایند اگر گروه اول کمیت آن به کیفیت لازم نرسید، و جریانی به لایه بیرونی برسد و پیروز قدرت شود، آن زمان این قدرت ناپایدار است و طولی نخواهد کشید که فضای جامعه شما را پایین میکشد و یا رهبر آرمانطلب به رهبر رفاهطلب تبدیل میشود. شهید بهشتی خیلی نگران این موضوع بوده است.
بازدار به سلسله سخنرانیهای پیش از انقلاب رهبر معظم انقلاب در مسجد هدایت اشاره کرد و گفت: این فعالیت فرهنگی سیاسی است؛ ایشان این موضوع را بهخوبی پیش میبرد و اگر چنین جلساتی در لایههای اجتماعی خودش را نشان دهد یا حاکم تغییر رفتار میدهد و یا اینکه حاکم تغییر پیدا میکند و شخص دیگری حاکم میشود.
سیدان در ادامه به محمدصادق شهبازی گفت: بازرگان 300 کتاب نوشته است تا بتواند یک جریان سیاسی راهاندازی کند؛ آیا کسی بخواهد تولید قدرت کند نباید متمرکز شود و تولید گفتار سیاسی کند؟ در بین عدالتخواهان کسانی مثل شهبازی و رشیدی وجود دارند که میروند و کاری که فکر میکنند کار سیاسی را به گفتار سیاسی تبدیل کنند تا این گفتار نیرو خلق کند. آیا این کار الگوی تولید قدرت برای امت حزبالله نیست؟ هدف ما پیدا کردن چنین روشهای برای حزبالله است.
محمدصادق شهبازی در پاسخ با تاکید براینکه بالاتر از روش، راهبرد است، افزود: من همیشه این مثال را میگویم و شکست محمد سرافزار در صداوسیما را با مصطفی احمدیروشن مقایسه میکنم. این دقیقاً مثال خوبی است که چرا سرافرازی که فکر میکند چون چند نفر را در صداوسیما جابهجا کرده است، اتفاقی رقم نمیخورد و فکر میکند صرفاً باید چند گزارش از معضلات نوشت و نهایتاً بهجایی میرسد که بودجه او کاملاً بسته شده است و مجبور به استعفا میشوداما مصطفی احمدیروشن میفهمد کجاست؛ او میداند وارد بحث انرژی هستهای در دورانی شده است که دوران تعطیلی آن است لذا پیچیدگی دارد و عدهای در درون حاکمیت موضوع و اهمیت آن را نمیفهمند پس باید یارگیری کند و کارش را جلو ببرد و شناخت و از تمام ظرفیتها برای حل مسئله استفاده کند.
وی گفت: من همیشه راهبرد را در حلقهی فرهنگ، اجتماع و سیاست میدانم؛ نمونه موفق این راهبرد احمدیروشن است که میگوید من باید جبههسازی کنم و در این جبههسازی که صورت میگیرد یک بخش گفتمان و تولید ادبیات لازم است که با کمک امام جمعه و فرمانده سپاه و دولت صورت میگیرد؛ این زمانی است که جمهوری اسلامی اولویت دارد موضوع هستهای جلو برود لذا در این مقطع زمانی نیز این لوازم نیاز بوده است که باید مردممحور باشد.