به گزارش حسینیه دانشجو - سید رضا میرجعفری، قسمت اول برنامه حسینیه دانشجو با عنوان «فصل فاطمیه» و موضوع « قیام فاطمی و جریان نفاق» در تلویزیون اینترنتی خبرگزاری دانشجو پخش شد. در این برنامه که توسط حسین آجورلو اجرا شد میهمان اول برنامه حجت الاسلام محمد شریفیان استاد حوزه حضور داشت.
حجت الاسلام محمد شریفیان در مورد پرسش مجری درباره تصور ما از مرزهای بین کفر، نفاق و شرک و مفهوم شناسی نفاق پاسخ داد: مسئله بررسی جریان نفاق در ادبیات دین و خصوصا قرآن از مفاهیم کلیدی معارف ماست و ما به مقداری که ادبیات دینی و کلام وحی نسبت به این مسئله واکنش نشان دهد و حجم بیشتری از ادبیات دینی ما را شکل دهد ما هم باید با حساسیت بیشتری با آن برخورد کنیم.
مسئله نفاق و موضوعات پیرامونی آن قابل پیگیری است در برخی موارد ما فقط لفظ نفاق در قرآن را نباید دنبال کنیم و منطق نفاق و فروعاتش که مرتبط با جریان نفاق را اگر بخواهیم دنبال کنیم بخش بزرگی از مسائل را در بر خواهد گرفت. لذا از این مسئله نباید راحت بگذریم و به تعبیر بزرگان ما در شئون و شکلهای مختلف نیاز است این موضوع بررسی شود و به ریشه و انواع ظهور آن و البته روابط بین منافقین با مومنین، رسول خدا (ص) و امثال این عنواین اگر احصا شود متوجه خواهیم شد که یک بحث جدی در ادبیات دینی است و باید به ضرورت پرداخت به موضوع نفاق بپردازیم تا متوجه شویم موضوع از چه اهمیتی برخوردار است؟
آیات مکرری در قرآن از سوره منافقون تا آیات مختلفی که در قرآن در مورد مفهوم نفاق وجود دارد و بر همین اساس عالم بزرگوار آقای صفایی حائری یا همان ع.ص در کتاب مسئولیت و سازندگی در باب روحیات که بحث می کنند یکی از آنها بحث نفاق است که در آنجا علائم، نشانهها و برخوردها آن را بر میشمارد.
شریفیان در ادامه در مورد جریان نفاق در زمان پیامبر اسلام (ص) گفت: هر چقدر به پایان عمر پیامبر (ص) نزدیک میشویم جریان نفاق نه تنها به سمت حل شدن نمیرود بلکه وضعیت بدتر میشود. جریان معروفی در مورد حضرت رسول در جریان جنگ تبوک وجود دارد که زمانی ایشان به سمت تبوک میرفتند چون راه طولانی بود و تا مرزهای روم هم قصد رفتن داشتند و سفر سختی هم بود در آن جریان امیرالمومین را به عنوان حاکم مدینه جایگزین خود کردند که اهالی مدینه آن زمان مدام به ایشان طعنه میزدند که پیامبر تو را با خود به جنگ برده است که حضرت امیر (ع) نامهای به پیامبر مینویسد و با او درد و دل میکند که من توفیق نداشتم در این سفر با شما باشم که رسول خدا (ص) هم پاسخ میدهد: مدینه وضعیتی دارد که صلاح این شهر یا با من است یا با شما! یعنی من صلاح نمیبینم این شهر را با وضعیتی که دارد رها کنم.
استاد حوزه در ادامه گفت: هدف ما این است که بدانیم این تصویری که برخی خواستند در تاریخ اسلام ایجاد کنند که گویی یک نفاقی در همان ابتدای تشکیل حکومت در مدینه بود که حضرت رسول آن را حل کردند و بعد هم که حضرت از دنیا رفتند یک جریان مؤمن یکدست بودند در حالی که اصلا این طور نبوده و نیست و زمانی که به آیات قرآن و روایات نگاه میکنیم اصلا چنین چیزی را تصدیق نمیکند.
سرفصل اصلی که لازم است ما در مورد آن صحبت کنیم این است که روح جریان نفاق را بشناسیم. آنچه همه منافقین در آن مشترک هستن کفر است آن هم از نوع کفر باطنی همانطور که کافران چه اهل کتابشان چه مشرکینشان به عنوان دشمنان آشکار پیامبر اکرم (ص) بودند و کسانی که ظاهری و باطنی دعوت حضرت رسول را قبول نکردند و دین ایشان را نپذیرفتند و در مقابل آن میایستند و البته زندگی کفرآمیز را پذیرفتند که طرح پیامبر را به عنوان یک دین نمیپذیرد و رسول بودن وی را هم قبول نمیکنند و این جریان انکار و جهد در مقابله با حضرت است.
اما دسته دوم کسانی هستند که رسول اکرم (ص) را انکار نمیکنند یعنی اصلا نشناختند که بخواهند قبول یا رد کنند اینها مستضعف هستند و این افراد از نظر فقهی مسلمان نیست ولی کافر است؟ هرچند کفر فقهی دارد یعنی کسی که اسلام از لحاظ عدمی ندارد اما انکار نکرده برای همین چیزی در ادبیات دینی داریم به نام سرگردان در وادی بین ایمان و کفر برای همین آیهای در قرآن سوره نساء داریم که میفرماید: لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا اینها راه یافته به پیامبر نبودند که بخواهند ایمان آورند.
دسته سوم هم عده ای هستند که به ظاهر اقرار کردند اما مؤمن نیستند که اینجا اصطلاحی به میان میآید که مسلمان است امام ایمان به حضرت ندارد مصداق آیه شریف قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا این در اعراب اصطلاحی هست به نام عدم هجرت یا تعرب بعد هجرت کسانی که باید به مدینه میآمدند برای کمک حضرت اما تبعیت نکردند که قرآن در اینجا مصداق افرادی است که مسلمان هستند اما مؤمن نیستند یعنی طرح را قبول دارند ولی اوامر قبول نمیکنند. در اصطلاح قرآن الذین آمنو مقابل جریان فسق است اما جریانی که کفر باطنی دارد اما آن را آشکار نکرده هم مورد خطاب ایمان آورندگان قرار میگیرد.
بنابراین باید بگوییم جریان نفاق در قلبش کافر است اما ایمان ظاهری دارد در بعضی روایات داریم حتی اگر تا آخر عمر این وضع را حفظ ظاهر کنند می گیو مختاری که از دین هم خارج شو که فرقی به حال این افراد ندارد مثل ترک کننده نماز، حج و دستوراتی که حضرت آورده که اگر مومن هستید باید دستورات را انجام دهی جریان نفاق مومن به حضرت نیست و احساس نمی کند باید از اوامر رسول خدا (ص) تبعیت کند ما فردی را داریم که مسلمان است و حتی نماز هم می خواند اما احساس نمیکند که باید طرح رسول خدا را اجرا کند حتی در روایات داریم برخی مشکرین و کافرین بهتر عمل می کنند. آن کفری که در ظاهر در مقابل پیامبر قرار میگیرد می تواند خود را پیچیده کند یعنی می داند که رسول خداست ولی حقانیت آن را قبول ندارد.
مجری: حتی اینجا در مورد شیطان هم آیه داریم که او از کافران بود ولی ظاهر نکرده بود.
استاد حوزه در توضیح این موضع شرح داد: جریان نفاق تعابیری در قرآن دارد مثلا اصطلاحی داریم با عنوان جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ اصطلاح دیگری در قرآن داریم که میفرماید: إِنَّ اللهَ جامِعُ المُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً که از این آیه متوجه میشویم منافقین و کفار یکی هستند نه اینکه خدا بخواهد دو دسته بی ربط را یکجا جمع کند از اینجا باید متوجه شویم که جریان نفاق همان کفر است و حتما این پیچیده تر و سنگین تر است که مقابله با آن نیز سخت تر است.
این را هم باید در نظر بگیریم که جریان نفاق با فشار انبیاء سنگر عوض میکند و دیگر نمی تواند به آن شکل قبلی عمل کند برای همین از طرحهای متنوعی استفاده میکند در واقع توانایی ادامه با یک شکل را ندارد مثلا ما نفاق زمان حضرت موسی (ع) را هم داریم و این جریان نفاق دوره حضرت موسی داستان جدیدی درست میکند و مدل جدیدی از کفر را طراحی مینماید یا ترجمه به هماورد یعنی جنسش از همان است اما نسخه جدید و پیچیده تری تولید می کند و کفر زمان انبیا مثلا دوره حضرت ابراهیم با دوره حضرت موسی متفاوت است و نفاق در امت های مختلف است و نفاق زمان امت حضرت رسول اکرم (ص) نیز که سنگین ترین نوع نفاق در طول همه زمانها متعلق به دوره پیامبر اسلام (ص) است و کشف این تا ظهور طول خواهد کشید.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین درمورد سطوح مختلف نفاق توضیح داد: ما اگر قبول کنیم جریان نفاق همان کفر باطنی است این موضوع در مراحلی خود را نشان میدهد و در مواجهه با دعوت و طرح است و به مقداری که خود را نشان دهد منافقساز میشود. در آیات سوره مبارکه محمد (ص) نکته ای هست که گویی وحی مدام در حال نازل شدن بوده و به مقداری دعوت حضرت روشن می شود که وحی نازل میشود تا زمانی که دستور کتب علیکم الصیام نیامده حضرت این دستور را نخواسته و با نزول این وحی تکلیف معلوم میشود و تازه متوجه میشویم مومن به پیامبر هستیم یا خیر؟ گاهی اوقات ریشه های نفاق را می خواهیم بیابیم بالاخره هرکدام ما ریشه هایی از محبت دین و رسول در قلبمان است و این را آزمایش و امتحانها متوجه میشویم. امروز ما به برکت رسول خدا و امام روزه میگیریم ولی اگر بیرون بیاییم یک ماه در یک ساعاتی چیزی نمیخورند؟ سنگینی دارد وقتی از بیرون دین به آن نگاه میکنیم.
نزول وحی ثقل آور و تکلیف آور است و تا وقتی این نزول انجام نشده خودمان هم نمیدانیم چه کاره هستیم؟ سنگینی اوضاع ظهور بیاید آنوقت معلوم میشود چقدر پایبندیم؟ چرا انسان دعوت حق را انکار میکند؟ بحثی در سوره بقره است که جریانی از اهل کتاب اسلام آوردند و سپس از دین بیرون رفتند که تغییر قبله دلیل آن بود که عمدتا هم جریان یهود بودند چرا که پیامبر با قبله یهود و بنی اسرائیل نماز میخواند آیات تغییر قبله که آمد از اسلام روی برگرداند چرا که آنها گفتند: ما خیال میکردیم پیامبر همان کاری را که ما داشتیم انجام میدادیم انجام دهد و وقتی رسول اسلام قبله را به فرمان خدا تغییر داد متوجه شدند موضوع متفاوت است و باید این را در نظر بگیریم که قبله بحث مصداقی در این ماجرای ما نیست که یک مصداق آن از نزول این بوده بلکه یک موضوع نمادین و کلی است و کسی که با پروژه تغییر قبله رسول خدا همراه شود شاهد امت میشود وقتی دعائم و کبائر می آورد مشخص میشود که حضرت خط کشی میکند.
شریفیان در مورد مسئله حاکمیت اجتماعی و ولایت حضرت رسول گفت: در ذیل آیات رسول مبارکه رسول آمده برای اینکه کسی مؤمن شود باید از رسول خدا تبعیت کنید و باید در مدار وحی که بر او نازل میشود همراه شوید. آیات جهادسپس نازل میشود که خدا چیزی نازل کرده که شما را از چیزهایی باز میدارد و می فرماید: دستور آمده و شنیده اما متعلق به یک منطق دیگر است برایش جا نمیافتد فرض بگیرید زندگی فردی همه اش بازار است وقتی آیات نازل میشود اینجا فرد میگوید: اصلا این حرفه چیست؟ اگر همه وجود ما خضوع در مقابل خدا و سلم در برابر وی باشد دستور جهاد بیاید یا هر موضوع دیگری باشد این دستورات نازل شده آن فردی که دلش در گروه جریان دیگری باشد که ریشهاش از نظر قرآن هوا باشد ممکن است تا یک جایی با حضرت برود ولی از آنجایی که دستوراتی میآید که دیگر نمیشود تبعیت کرد و تا آزمایشات پیش نیاید فرد نمیتواند ادعای ایمان قلبی کند و نکند کاری کنید آن ساعت بیاید که آمادگی اتفاقات بعدی را نداشته باشید که در اصطلاحات ما میگویند اتفاقاتی که قرار است زمان ظهور بیفتد که آن زمان دیگر وقت تذکرات نیست. گویی شما با حضرت رسول همراه شدید دستوراتی نازل میشود و سیر عمل به این دستورات درجات ایمان را مشخص میکند و باید بگوییم انواع نفاق با انواع دستورات اینجا مشخص میشود.
در ادامه برنامه حسینیه دانشجو فصل فاطمیه قسمت اول مجری برنامه کتاب «دختر پیامبر» نوشته حاج آقای جاودان را معرفی کرد و از ویژگیهای این کتاب گفت: نکته اصلی این است حاج آقای جاودان نزد استاد بزرگ تاریخ علامه عسگری شاگردی کردند و این کتاب به صورت منظم وقایع مهم زندگی حضرت فاطمه را از منابع مختلف شیعه و اهل تسنن بیان نموده است.
در ادامه آجورلو با بیان اینکه حجت الاسلام و المسلمین شریفیان به اظهار و ابراز ضقن بیان اشاره کرد و موضوع اصلی ما فاطمیه است مسئله ای در مورد قیام حضرت زهرا را مطرح کرد:
شریفیان با عنوان اینکه کسانی که در قلوبشان مریضی دارند ریشه نفاق هم در آنها وجود دارد و تعبیر قرآن با اصطلاح افزایش مرض باعث مرگ فرد میشود افزود: ولی باید بدانیم منافق فرد مُرده است چرا که کسی که با نزول و یا دستور مشکلش را حل کند یا به آن مشکل مجال میدهد و خداوند قرآن در مورد نزول وحی میفرماید: چنان به پیامبر نگاه میکردند که انگار حکم مرگشان را زدیم و در ادامه میفرماید: انسان در مقابل پیامبران باید اطاعت و حرفهای به درد بخور باشد.
ولایت سنگینترین دستور حضرت رسول (ص) بود و کسانی میتوانستند به آن عمل کنند که از سایر اوامر حضرت تبعیت کرده باشند. به تعبیر دیگر تا وقتی در نقطه کمال دین خود را محک نزنی آزموده نمیشوی و تمام مسیر عبادی و... به شما برای انجام ولایت کمک میکند.
اولیای الهی همین مسیر را جلو میروند که نزول، انتشار و عمل به وحی است و به مقداری که این حقیقت در عالم منتشر شود در واقع مسیر ایمان و کفر و نفاق هم جلو میرود و به مقداری که امر ولایت امیرالمؤمنین منتشر شود اتفاقی در عالم در حال وقوع است.
حضرت زهرا (س) دو کار مهم در تاریخ کرد: اولا اینکه بستر این امر ولایت سبب سلوک من و شماست و اگر طوری سد سبیل شود که به ما نرسد ولو همه احکام الهی را انجام دهید ولی امر ولایت نباشد همه عالم اسلام را مستضعف کردید. حضرت زهرا کسی است که پیامبر می فرماید اگر کسی او را اذیت کند من را اذیت کرده و این است که میخواهد. خداوند هم دارد میزان امت را با حضرت فاطمه مشخص میکند که به ما بفهماند رضایت خدا در رضایت حضرت فاطمه (ص) و غضب خدا در گرو غضب ایشان است.
برای همین بود که حضرت زهرا (س) در پایان عمر نسبت به عدهای فرمود: من از اینها غضبناکم و با غضب ایشان از دنیا خواهم رفت این چیزی است که حضرت زهرا (س) از داشته اصلی خود که خدا و پیامبر به وی اعطا کرده بود خرج کرد. کار مهم حضرت زهرا (س) در درجه اول رفع سد عن سبیل بود.
ثانیا: حضرت زهرا (س) مشخص کننده افرادی بود که سد عن سبیل میکنند که این عمل با اخراج ضقن انجام میشود. با آمدن یک دستور به مقداری که این امر الهی سنگین میشود منافق خود را نشان میدهد و چرک خود را بیرون میریزد. استقامت حضرت رسول اکرم (ص) در دستورات الهی باعث نشان دادن نفاق و افتادن نقابها میشود و پیامبر خیلی جاها پای جهاد استقامت کرد تا ضقنها بیرون بزند حضرت زهرا (س) نیز پای ولایت اصرار و مقاومت ورزید تا جایی که یا قبول میکنید یا باید درب خانه من را آتش بزنید که اینجا نقاب از همه آن نفاق در برابر دستورات الهی روشن میشود.
همین اتفاق در مورد کربلا و عاشورا افتاد، اتفاقی که در آنجا و برای امام حسین (ع) افتاد و با خضرت علی اصغر (ع) همه فهمیدند حرمله چه کسی بود؟ وگرنه حرمله هم یکی بود در لشکر سی هزار نفره مقابل امام حسین(ع) امروز صحنه فلسطین هم همین است یک استقامتی از حماس است در حالی که پدران و مادران خود عزیز دردانه خود را سر دست گرفتند که اگر در اینجا صحنه حق و باطل را نبینی دیگر مستضعف نیستی و تقصیر خودت هست که ندیدی و آنچه این موقعیت را رقم میزند استقامت است و انبیا و ائمه با اعمال مختلف باعث روشنگری و افتادن نقاب منافقین میشود.
در ادامه آجورلو مجری برنامه تذکر می دهد که در حقیقت همین استقامت است که پیروزی خون بر شمشیر را نشان میدهد.
شریفیان هم ادامه میدهد: اگر استقامت انبیاء نبود امروز هیچ چیزی از اخلاق نمیماند و حضرت زهرا (س) در عین حال اینکه به دنبال حفظ جان امام علی (ع) بود اما عمق عمل حضرت زهرا برای شکستن سد عن سبیل است و این حاصل نمیشود جز با استقامت.
شریفیان در پایان گفت: اولا همه اینهایی که گفته شد: متن زندگی امروز ماست و شب قدر هم به همین معناست که دستور سال ما مشخص می شود و هر سال با آنها طرفیم و همینها نشان دهنده نفاق افرادی است که یک روزی لبیک گفتند و روز دیگری فهمیدند امام آمده یک کار دیگر کند و برای همین میزند بیرون و بر همین اساس روایت داریم که نگاه داشتن دین مثل حفظ ذغال داغ روی کف دست است. ثانیا به مقدرای که چشم ما به ولایت امیرالمومنین و حضرت زهرا باشد و به آنها توسل کنیم در راه خود پایدار هستیم و باید متوسل شویم تا پرتویی از نور ایشان بر ما بتابد تا بتوانیم مثل آنها در راه حق استقامت کنیم.