به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، شرق در سرمقاله خود مینویسد: «شک نیست که پیروزی آقای جلیلی در روز جمعه، اعلام خطر دیگری به جامعه داخلی و بینالمللی خواهد بود [؟!]پیشفرض این پیروزی با پشتوانه حدود ۲۰ درصد مردم، تشدید تحریمها و تشدید سوءمدیریت مزمن بهعنوان دلایل اصلی مشکلات اقتصادی و معیشتی خواهد بود. نخست، واکنش هیجانی را در بازار ارز و طلا خواهیم دید [؟!]فرار سرمایه و فرار نخبگان تشدید خواهد شد و در نتیجه روند نرخ تشکیل سرمایه ثابت سالانه که از سال ۹۱ به بعد منفی بوده و دلیل اصلی نرخ تولید ناخالص داخلی بسیار اندک بوده، ادامه خواهد یافت [؟!]تشدید رکود تورمی حاصل چنین دورنمایی خواهد بود. تیم آقای جلیلی که تاکنون برنامهای برای جلوگیری از چنین دورنمایی ارائه نداده، به لحاظ رویکرد و توان کارشناسی و استفاده از کارشناسان در حدی نیست که بتواند بحرانی فزاینده را کنترل کند.
برای اینکه قوه مجریه اسیر یک ایدئولوژی و افکار خطرناک نشده و در کاملا بسته نشود، لازم است حدود پنج درصد از رأیندهندگان در جمعه گذشته به جمع رأیدهندگان به آقای پزشکیان بپیوندند. فرض را باید بر این گذاشت که تقریبا همه کسانی که جمعه گذشته به آقای قالیباف رأی دادند، این بار به آقای جلیلی رأی خواهند داد و تنها ممکن است بخش کوچکی از آنها به آقای پزشکیان متمایل شوند یا در خانه بمانند. پیروزی آقای پزشکیان مشروط به آوردن پنج درصد یعنی بیش از سه میلیون رأیدهنده جدید به میدان است. ممکن است این کار آسانی نباشد. فاکتور ترس ممکن است این بار در جهت به میدان آوردن این پنج درصد کمک کند، اما در مقابل موانع جدیدی نیز وارد معادله شده است. یکی از این موانع، رأیندادن چهرههای شناختهشدهای است که جمعه گذشته، بدون اعلام قبلی، از رأی دادن خودداری کردند.
نگارنده ضمن اینکه امیدوار است دستکم پنج درصد از کسانی که رأی ندادند، متقاعد به رأی دادن شوند، اما در صورت محققنشدن این امید تقصیر را متوجه ستاد آقای پزشکیان و حامیان ایشان خواهم دانست. قبلا به تفصیل توضیح دادهام که کارزار آقای پزشکیان و اصلاحطلبان در دور قبل از کیفیت لازم برخوردار نبود و بیشتر بر فاکتورهایی مانند رقیبهراسی و ایجاد شور و هیجان در مخاطب و کنش تشویقی عاری از محتوا تکیه داشت و از نظر طرح مباحث جدی، ارائه طرح و برنامه برای حرکت در جهت رفع مشکلات فاقد معنا و محتوا بود. شک ندارم که معدودی در بین حامیان آقای پزشکیان از ابتدا متوجه صورت مسئله بودند، اما ذهنیت خاص آقای پزشکیان و محافظهکاری شماری از حامیان ایشان بهاضافه نگرانی از واکنشها، پرداختن به اصل صورت مسئله را مصلحت ندانسته است، اما واقعیت این است که اقشار نوگرای طبقه متوسط شهری در تلاطمات و ناآرامیهای ۱۵ سال اخیر بسیار آزموده، باتجربه و مطلع شده و خواستار انتخاباتی هستند که بتواند منشأ تغییر باشد. پیشفرض آنها این است که در گذشته نقش تعیینکنندهای در فرستادن کسانی به پاستور داشتهاند، اما خُلف وعده یا موانع اجازه تغییر نداده است. ستاد آقای پزشکیان باید بپذیرند که دوره رأی غیرمشروط در ایران سپری شده است».
چنان که در این سرمقاله مغشوش پیداست مدعیان اصلاحطلبی هم رقیبهراسی را نشانه ناتوانی و فاقد جذابیت برای دعوت از مردم میدانند و هم اذعان میکنند که جز این شگرد تخریبی، چیزی در آستین برای اثبات خود ندارند.
شرق در عین حال در مقاله دیگری با عنوان «نه با ترس از دیگری» نوشت: با کشیده شدن انتخابات به دور دوم، سیاه و سفید و دیو و دلبرسازی از رقبای انتخاباتی چه از سوی خود نامزدها و چه اطرافیانشان شدتی غریب یافته است. اتخاذ این روش از جریان موسوم به «اصولگرا» چندان امر غریبی نیست، اما بهکارگیری این شیوه از سوی افراد و جریانی که خود را «اصلاحطلب» مینامند و ظاهرا «چگونگی» کسب قدرت برایشان از خود قدرت مهمتر است، امری نکوهیده است. ترس، باب گفتوگوی عقلانی را میبندد، چشمه امید را مسموم میکند و مانع از تعاون سازنده برای آیندهای بهتر میشود». به نظر میرسد درست آن است که بهجای دوگانه سازیهای کاذب «دیو و دلبر» و «حاکمیت ترس» و نگاه به مردم بهعنوان «ماشین رأی سازی»، ابعاد بحرانها و مشکلات در حوزههای مختلف را با همین مردم در میان گذاشت و همه آنان را به حضور و مشارکت برای طی این مسیر دشوار دعوت کرد.