به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نهم شهریورماه، حوالی ساعت بیستودو، برنامهی هفت با اجرای بهروز افخمی آغاز شد. در بخش اول هفت به فیلم بهروز افخمی همراه با رضا صدیق و امیر قادری به بررسی روزی روزگاری آبادان پرداختند.
رضا صدیق، منتقد فیلم در این برنامه به بررسی عملکرد فاطمه معتمدآریا در این سالها و بهعنوان بازیگر این فیلم پرداخت و گفت: «فاطمه معتمدآریا حاصل اتفاقات اجتماعی سیاسی دهه ۷۰ است؛ یعنی خروجی خواست طبقه متوسط شهری و کلانشهری که تبدیل به سیمایی (متفاوت) در سینمای ایران میشود. معتمدآریا به نحوی یک نماد در فیلمهای مختلفی که ایفای نقش کرده؛ نماد زن مطالبه گر دهه ۷۰ و اواسط دهه ۸۰. این ارزشافزوده آن زمانه است که به بازی فاطمه معتمدآریا در آن دوره اضافهشده بود. من قطعاً نمیگویم معتمدآریا نقشهای خوب و درخشان نداشته اما آن تصویری که امروز از او ساخته میشود، بهعنوان تک بازیگر زن سینمای ایران، بیش از آن حدی است که این بازیگر خوب در سینمای ایران نقش ایفا کرده است.»
صدیق در تکمیل صحبتهای معتمدآریا را حاصل انحصار در سینمای دهه شصت دانست و گفت:« فاطمه معتمدآریا حاصل انحصار دهه ۶۰ است، حاصل خواست تهیهکنندهها از سینمای اجتماعی آن دوران است، معتمدآریا کسی است که در همین بستر و در نبود بازیگران دیگر رشد پیدا میکند. البته بههیچوجه نمیخواهم بگویم معتمدآریا بازیگر متوسطی است اما در تمام این سالها میتوانم بگویم بازیگری نیست که تو تبدیلش کنی به خانم بازیگر سینمای ایران و این تبدیل به سمبل شدن او بیش از آنکه از دل سینما باشد از بیرون سینما است.»
صدیق با اشاره به بازی معتمدآریا در این فیلم گفت: «در این فیلم یعنی روزی روزگاری آبادان به نظرم آن چیزی که دارد بازی معتمدآریا را نجات میدهد، دیالوگها و بازیگردانی حمیدرضا آذرنگ است تا خود معتمدآریا که بازیاش تکرار بازیها و نقشهای قبلی اوست.»
در میز نقد دوم هفت، این بار امیر قادری بهعنوان مجری قرار گرفت و بهروز افخمی و آرش خوشخو بهعنوان کارشناس قرار گرفتند تا سینمای جاسوسی را در ایران و جهان مورد بررسی قرار بدهند، خوشخو با اشاره به ضعف ایران در ادبیات جاسوسی گفت: «کشور ما تاریخش بهگونهای است که داستان جاسوسی زیاد دارد از وقتیکه نفت در این کشور کشف شد، تأثیر زیادی در جنگ جهانی اول داشت و موجب پیروزی انگلیس شد، این موضوع باعث شد ایران برای همه جهان مهم شود، برای آلمانیها برای آمریکاییها برای انگلیسیها برای روسها همین باعث شد ما داستانهای جاسوسی خیلی پررنگی در ایران داشته باشیم.»
خوشخو نقطهی ضعف سینمای جاسوسی در ایران را نبود ادبیات جاسوسی دانست و گفت: «فیلمهای جاسوسی مطرح جهان همگی نویسندگان رمانهای بزرگ پشتشان است؛ اما ادبیات جاسوسی در ایران صفر است و این موجب میشود که سینمای جاسوسی ما در خلأ شکل بگیرد.»
خوشخو با اشاره به مشکل نگاه غیر ملی برخی مسئولین به سینمای جاسوسی به مشکل دیگر اینگونه از سینما اشاره کرد: «درواقع بزرگترین مشکل ما این است که فهم و درک فیلم جاسوسی برای مسئولین ما سخت است، سینمای جاسوسی وقتی جذاب است که جاسوس به نمایش دربیاید و آن جاسوس باید ماهر باشد، باید قدرتمند باشد و باید حتی در بعضی نبردها ببرد. این به نظرم در سینمای ایران هنوز پا نگرفته است به خاطر عدم فهم منافع ملی که چیزی ورای خطکشی و جناحبندیهای سیاسی است. این خیلی نکتهی کلیدیای است که سینمای جاسوسی اگر بخواهد شکل بگیرد باید منافع ملی را جناحبندیهای سیاسی کاملاً جدا کند.»
در ادامهی این برنامه و در میز نقد سوم، آرش خوشخو و حمیدرضا قادری با اجرای بهروز افخمی به بررسی فیلم The Union پرداختند. حمیدرضا قادری در اظهارنظری جالب، صحنهای از این فیلم را نشان از خشم آمریکا نسبت به ایران دانست و گفت:
«سابقه داشته است که در سریالها و سینماییهای جاسوسی آمریکایی، یکبخشی از نیروی شر روسها یا کرهایها و یا کوباییها باشند و در ده سال اخیر ایرانیها هم به آنها اضافه شدند ولی من تابهحال ندیده بودم در یک فیلم آمریکایی یک شخصیتی مثل مارک والبرگ به کسی که در خود فیلم به آن میگویند تروریست ایرانی، لگد بزند و به او فحش بدهد. من این موضوع را خیلی آیکونیک (نمادین) دیدم، ممکن است اگر کسی این صحنه را ببیند ممکن است ناراحت بشود ولی من احساس کردم یکجور خالی کردن دقودلیشان است که در عرصهی واقعی نمیتوانند بروز بدهند.»
در پایان، بهروز افخمی با اشاره به درگذشت محمدعلی بهمنی و این شعر از او «بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ما. مرد در هر چه ستم هرچه بلا میماند» برنامه را به اتمام رساند.