به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سخن گفتن از پیشوای سرافراز مقاومت شهید سید حسن نصرالله در ایران با هر کشور دیگری متفاوت است. فضای رسمی و تعارف آلود رسانهای کشورمان باعث میشود به طور ناخواسته فهم و دریافت مخاطب از این موضوع با پیش داوری از هر نوع همراه باشد.
جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی با حزب الله لبنان که برخی آن را قاطعانه بزرگترین جنگ تاریخ معاصر ارزیابی کردند باعث شد تا چهره محبوب جوانان عرب شرایط تازهای پیدا کند و به اوج محبوبیت برسد. پیرانی، چون «ابورائد» که خاطرات جنگ شش روزه و به تعبیر دقیق شش ساعته اعراب و اسرائیل را در خاطر میگذرانند و به یاد میآورند که در پی آن شکست ذلت آمیز چند روز در بستر بیماری افتادند پس از آن برای فرزندان جوان خود از فرماندهای بزرگ و فاتحی پیروز سخن میگویند که عزت و عظمت پوشالی دشمنی پولادین را در هم میشکست و نامش لرزه بر اندام دشمن میافکند.
این بخشی از نوشته حجت الاسلام محمدرضا زائری در کتاب «نصرالله» است که در ادامه آن هم آمده است: آنچه در این مجموعه ملاحظه خواهید فرمود در چند بخش تقدیم میشود: بخش اول مجموعه گفتگوهایی است با پدر مادر و خود سیدحسن نصرالله که درباره مسایل زندگی شخصی ایشان از کودکی، نوجوانی و تلاشهای جوانی او را ترسیم میکنند. همچنین ترجمه دو گفت وگوی مجله فرانسوی زبان LA REVUE DU LIBAN در لبنان و گفت وگوی تلویزیون ایران که به زبان عربی پخش شده در این قسمت آمده اند.
بخش دوم شامل گزارشی است از سه دیدار اینجانب با سیدحسن نصر الله. همچنین شامل گفت وگوی اختصاصی و صمیمانهای است که در سال ۱۳۸۵ با ایشان انجام داده ام و قسمتی از آن نخستین بار در ویژه نامه نوروزی روزنامه همشهری به چاپ رسیده. این بار متن کامل مصاحبه همراه با ترجمه گفتگوهایی از ایشان درباره زندگی شخصی و مسائل خانوادگی و تحصیلی شان در این مجموعه آمده است.
بخش سوم نخست ترجمه دو یادداشت روزنامه السفیر و یادداشت روزنامه الاخبار را خواهید خواند و نیز چندین یادداشت به قلم نویسنده درباره شهید نصر الله؛ و مطالبی که یا در متن مصاحبه مورد اشاره بوده یا پیشتر در وبلاگ من انتشار یافته و به نظر میرسد به نوعی فضای کلی لبنان امروز را نشان میدهد.
زندگی شما طی ۲۵ سال گذشته سخت بوده است. جامعۀ مقاومت علاقهمند است بداند که چگونه این سالها را با وجود تمام شرایط امنیتی که به خانواده تان تحمیل شده است، گذرانده اید. آیا خانواده شما از این وضعیت خسته نشده اند؟
انسان با گذشت زمان به شرایط عادت میکند. ابتدا خانواده ام به ویژه همسر و فرزندانم به این وضعیت عادت کردند. خانوادۀ ما بسیار بزرگ نیست و بیشتر فرزندانم ازدواج کردهاند و به صورت مستقل زندگی می. کنند تنها یک فرزند با ما زندگی میکند ما طی ۲۵ سال گذشته توانستیم به این شرایط امنیتی سیاسی و اجتماعی عادت. کنیم در هر حال ما به رضای خدا راضی هستیم و گزینه دیگری نداریم، زیرا مسئولیت را پذیرفته ایم و باید آن را ادامه دهیم؛ این کمترین کاری است که میتوانیم در راه خدا انجام دهیم.
میخواهم به شما و همۀ کسانی که میپرسند اطمینان دهم نگران این نباشید. برخی افراد فکر میکنند که فلانی و خانواده اش زندگی سخت و دشواری دارند و از این وضعیت خسته شده اند نه اینگونه نیست. ما این مشکلات را سالها پیش حل کرده ایم و اکنون این وضعیت برای ما بسیار عادی شده است. از نظر روحی و عاطفی مانند سایر اعضای جامعه زندگی میکنیم.
شما ۵ فرزند داشتید و یکی از آنها جناب آقای سیدهادی، به شهادت رسید که یکی از خیابانهای لبنان به نام او نامگذاری شده است. اما درباره فرزندان دیگر شما چه؟ چه میکنند؟
از کوچکترین شروع میکنم. پسر کوچک من محمدمهدی، حدود ۱۵ یا ۱۶ سال دارد و در دبیرستان تحصیل میکند. طبیعتاً او هنوز ازدواج نکرده و در حال ادامه تحصیل است پسر بزرگترم محمد علی، ازدواج کرده و دو فرزند دارد و در یکی از واحدهای حزب الله مشغول به کار است پس از او دخترم زینب است که ازدواج کرده و چهار فرزند دارد و در حوزه علمیه و دانشگاه مشغول به تحصیل است و به صورت طبیعی در خانه خود زندگی میکند.
کتاب «نصرالله» در ۱۶۰ صفحه توسط انتشارات احیا به چاپ رسیده است.