گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو- سید مصطفی موسوی نژاد: اسماعیل بدلیل عدم وجود مقطع دوم متوسطه در روستایش پیشرو (از توابع شهرستان زیرکوه در خراسان جنوبی)، تحصیل را ترک کرد. چندماهی به سربازی رفت، اما در نهایت معافیت پزشکی گرفت و خدمت مقدس را به پایان رساند. اما این تازه شروع ماجرا بود. اسماعیل نه تحصیلات دانشگاهی داشت، نه پولی برای شروع یک کسب و کار. داستان او از اینجا به بعد سختتر هم شد. در اتفاقاتی تلخ پدرش و سپس همسر جوانش را بدلیل سکته از دست داد و او امروز سرپرسی مادر، دو برادر و یک خواهر را نیز برعهده دارد. شرایط خوب پیش نمیرفت. اما آنچه میتوانست این سراشیبی سقوط را به سربالایی صعود تبدیل کند، تصمیم محکم و عزم برای تغییر شرایط بود. اسماعیل نمیخواست شرایط اینطور ادامه پیدا کند. او خوب میدانست ناامید شدن یعنی افزایش سرعت سقوط در چاه بدبختی. لذا او باید یک تصمیم میگرفت و یک حرکت جدید و رو به جلو آغاز میکرد.
او تصمیم گرفت یک حرفه را بیاموزد. فنی و حرفهای اولین گزینهی او برای شروع بود، از اینرو به مرکز استان رفت و یک دوره رایگان 6 ماهه درودگری را در فنی و حرفهای بیرجند گذراند. او برای شروع کار نیاز به مدتی شاگردی کردن در یک کارگاه کوچک صنایع چوب داشت، از اینرو، 18 ماه را در یک کارگاه صنایع چوب در شهرستان قاین گذراند. اما این آن چیزی نبود که او را قانع کند. اینجا بود که با توصیه کارشناس و مددکار اجتماعی کمیته امداد امام خمینی(ره) دست به برپایی یک کارگاه کوچک صنایع چوب زد. این کار با دریافت وام 10 میلیون تومانی کمیته امداد برای همکاری در این زمینه صورت گرفت. اسماعیل میتوانست تا ابدالدهر یک شاگرد ساده صنایع چوب بماند و نجاری کند، اما او میخواست ریسک کند، میخواست کارفرما باشد نه کارگر، میخواست دست اطرافیانش را بگیرد. بنابراین این ریسک را انجام داد و آن وام را دریافت کرد و دست به برپایی یک کارگاه کوچک در روستایش زد.
اما این پایان کار نبود. او نیاز به تقویت این کارگاه داشت. از اینرو به برادرش نیز توصیه کرد که از تسهیلات کمیته امداد استفاده کند. ابراهیم برادر اسماعیل نیز از تسهیلات 10 میلیون تومانی کمیته استفاده کرد تا کارگاه را تقویت کنند. برادر دیگر که نامش علی بود نیز نیاز به شغل داشت. او نیز 10 میلیون تومان تسهیلات گرفت تا یک کارگاه زرشک پاککنی تاسیس کند و در فصل برداشت زرشک، بتوانند از آن راه نیز برای خانواده عایدی داشته باشند. در فصلهای دیگر نیز علی به کمک دو برادر دیگر میآید تا کارگاه صنایع چوبشان قویتر و با توان بیشتر کار کند.
این سه برادر امروز مشغول کارند تا خواهرشان فاطمه بتواند درس بخواند. امروز فاطمه در مقطع کارشناسی کامپیوتر ترم آخرش را میگذراند. فاطمه با کمک خیرین توانسته جهیزیهاش را نیز تامین کرده و ازدواج کند.
امروز اسماعیل و خانوادهاش با کمک کمیته امداد و ارادهای که از خود نشان داد، توانسته است، خانوادهای را که هیچ منبع درآمدی نداشتد را به خانوادهای فعال و پویا تبدیل کند. خانوادهای بیکار را به خانوادهای شاغل و با امید نسبت به آینده تبدیل کند. امروز اسماعیل کارگاه کوچکش را به کارگاهی بزرگ تبدیل کرده و امیدوار است تا بتواند یک کارخانه چوب تاسیس کند. او میخواهد تعداد کارگرانش را دو رقمی کند و خانوادههای دیگری را نیز سامان ببخشد. اسماعیل بدنبال تاسیس شعبههای دیگر در شهر و سایر روستاها است. اما آنچه امروز بعنوان یکی از مشکلات کارش مطرح میباشد، این است که بدلیل بزرگ شدن کارگاه، او به برق فشار قوی و ترانس مجزا نیاز دارد و برای تامین مالی آن دچار مشکل است. چشم امید او به همکاری نهادهای مربوطه در این زمینه میباشد. با رفع این مشکل، او میتواند روز به روز کارش را توسعه داده و اشتغالزایی بیشتری را نیز بوجود آورد.
اسماعیل امروز علاوه بر منابع مالی که برای خانواده خود بوجود آورده، آرامش و تحکیم بنیان خانوادهاش را میبیند. موردی که شاید برای او مهمتر از هر اثر دیگر این کار در زندگیاش باشد.