بنياد نخبگانِ امروز براى اين است كه بتواند با استفاده از همه دستگاههاى ذىربط كشور، مشكل دلگرم كردن نخبگان و احساس رضايت آنها از محيط و از زندگى را حل و آن را تأمين كند.
گروه علمي «خبرگزاري دانشجو»؛ حضرت آيت الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار خود با استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها در بيست و يكم مهر سال 1384 فرمودند: اينكه بهتر است در اينطور جلسه اي، بيش از آنچه مسئولان بخش هاى دانشگاهى صحبت مىكنند، اساتيد صحبت كنند؛ چون وقتى مسئولان صحبت مىكنند يا مطالبى را به صورت مطالبه بيان مىكنند، در حقيقت خود آنها بايد پاسخگوى آن مطالب باشند و بايد از آنها مطالبه شود.
اين، مخصوص اين جلسه هم نيست؛ من از يكى دو جلسه قبل هم يادم هست كه بعضى از مسئولان دانشگاهها مىآيند چيزهايى را بعنوان شكوه بيان مىكنند كه در حقيقت پاسخگويش خودشان هستند؛ به ردههاى بالاتر خيلى هم ارتباطى ندارد. يا اينكه مطالبات بحقى را مطرح مىكنند كه مخاطب آن مطالبات، اينجا و اين جلسه نيست؛ دولت است.
فرض كنيم اگر جلسه اي از همين قبيل باشد و رئيس جمهور محترم يا وزير علوم يا وزير بهداشت هم در آن جلسه نشسته باشند، آنجا خوب است اين مطالب مطرح شود؛ اينجا مطرح شدنش خيلى تأثيرى ندارد. حضار كه كارى نمىتوانند بكنند، بنده هم حداكثر اين است كه حرف را منتقل كنم. ليكن استاد دانشگاه وقتى مىآيد بحثى را مطرح مىكند، بحث مديريتى نيست؛ بحثى است كه هم براى پيشرفت علم، هم براى مديرى كه اداره دانشگاه به عهده اوست، هم براى مسئولان دولتى، و هم براى بنده كه اينجا نشستهام، مفيد خواهد بود. بنابراين بهتر اين است كه بيشتر، اساتيد صحبت كنند تا مديران.
بحث دانشگاه آزاد و دانشگاه دولتي نبايد به سطوح عمومي برسد
نكته دوم اينكه بحث دانشگاه آزاد و دانشگاه دولتى را نگذاريد به سطوح عمومى برسد؛ بسيار بحث بدى است. چند نفر از حضراتى كه از دانشگاه آزاد صحبت كردند، عمدتا وقتشان به شكوا و درد دل گذشت.
جاى اين بحث ها در كميسيونهاى مجلس، كميسيونهاى دولت، كميسيونهاى مربوط به شوراى عالى انقلاب فرهنگى و ديگر كميسيونهاى تخصصى است. ممكن است مطالباتى وجود داشته باشد و بحق هم باشد؛ ممكن است پيشنهادهايى باشد و بعضى از آنها درست هم باشد؛ اما جايش آنجاست؛ اينجا جز اينكه در فضاى عمومى، انسان يك دلخورى را اشاعه دهد، فايده ديگرى ندارد.
البته در جلسات قبل به اين شدت نداشتيم كه در اين جلسه مشاهده شد؛ ليكن خواهش مىكنم در مجامع عمومى اين مسئله را دامن نزنيد. دانشگاه آزاد هم گوشهيى است از مجموعه دانشگاهى كشور ما، با محسناتى و با معايبى، با راه هاى اصلاحى و با پيشنهادهاى گوناگونى؛ بايد اينها را مسئولان در سطوح مناسب خودش بحث كنند و حل كنند.
دفتر جذب نخبگان كه اشاره شد، غير از بنياد نخبگانى است كه ما مطرح كرديم. دفتر جذب نخبگان را هم خود ما مطرح كرديم. بنده آن وقت رئيس شوراى عالى انقلاب فرهنگى بودم و در آنجا ايجاد دفتر جذب نخبگان مطرح شد. آن وقت مشكل ما مشكلى بود كه امروز در كشور وجود ندارد.
آن سال ها ما پزشك به قدر لازم نداشتيم؛ استاد دانشگاه به قدر لازم نداشتيم؛ بارهاى سنگينِ كارى زمين مانده بود. مراد از جذب نخبگان، آن بود. در همه بخش هاى مختلف ما مشكل داشتيم؛ مشكل تحصيل كرده و دانشمند و عالم و استاد داشتيم. امروز خوشبختانه همان تلاش ها به نتيجه رسيده و نتيجهاش چيزى است كه شماها داريد بيان مىكنيد.
كشور بحمداللَّه بخش هاى علمى محض، بخش هاى تجربى، بخش هاى علوم مختلف و پيشرفت هاى گوناگون را شاهد است. البته همانطور كه شماها مكرر گفتيد، بنده هم عقيدهام اين است كه ظرفيت، خيلى بيش از اينهاست. من اين نكته را روى شواهد علمى و قطعى عرض مىكنم، نه روى خطابيات.
بنياد نخبگانِ امروز - كه متأسفانه هنوز هم به جريان نيفتاده - براى اين است كه بتواند با استفاده از همه دستگاههاى ذىربط كشور، مشكل دلگرم كردن نخبگان و احساس رضايت آنها از محيط و از زندگى را حل و آن را تأمين كند.
از جمله وظايف بنياد نخبگان اين است كه به ابهامهاى ذهنى يك نخبه، يا مشكلات او در زندگى، يا تصور نادرستى كه از وضع كشور دارد، يا از وضع كشورى كه هدف اوست به آنجا برود، پاسخ دهد؛ اينها طيف وسيع كارهايى است كه بنياد نخبگان انشاءاللَّه بايد بتواند انجام دهد.
ما بايد خود را از فقر علمي نجات دهيم
آنچه من در اين چند دقيقه اي كه وقت باقى مانده، عرض مىكنم، يكى اين است كه آقايان و خانمهاى اساتيد و اهل علم دانشگاهى! اين را بدانيد كه اعتقاد راسخ بر اين است كه پيشرفت علمى و رشد علمى در رأس همه كارهاى اساسى براى پيشرفت كشور باشد. يعنى مهمترين زيرساخت كشور، زيرساخت انسانى است به وسيله علم. ما بايد خود را از فقر علمى نجات دهيم؛ اين مسئله اول و اساسى ماست. تجربه بيست و چند سال گذشته بارها و بارها اين را به ما نشان داده و براى ما اثبات كرده است.
در غوغاى جنگها و اختلاف هاى جغرافيايى و سياسى عالم، اينطور پيش آمد كه در برهه اخير، غرب - يعنى اروپا - زودتر به علم جديد رسيد. اين، دليلِ اين هم نبود و نيست كه اروپايىها ذهنشان از شرقىها بهتر كار مىكند؛ دليلِ اين هم نيست كه قابليتهايى در آن ملت ها و آن كشورها وجود دارد كه در اين طرف از لحاظ اقليمى و ديگر زمينهها وجود ندارد؛ نه، هيچ چنين چيزهايى را نشان نمىدهد؛ اين يك اتفاق بود كه افتاد.
غربي ها علم را انحصاري كرده اند
يك روز هم شرق از لحاظ علمى جلوتر بود و غرب در تاريكى جهل غوطهور بود؛ اين دورهها را هم در تاريخ داشتيم. كارى كه در اين برهه از زمان، يعنى از دوران حركت جديد علمى بشريت كه در غرب انجام شد، اتفاق افتاد - كه شايد در گذشته احتمالاً سابقه نداشته - اين است كه اينها سعى كردند علم را انحصارى كنند؛ سعى كردند اين وسيله پيشرفت و سيادت را براى خودشان نگه دارند و از آن حداكثر استفاده را براى به دست آوردن سيادت سياسى و اقتصادى ببرند. در طول تاريخ بشريت كه علم و تمدن دست به دست گشته، ما چنين چيزى را سراغ نداريم.
يكى از كارهايى كه نسبت به كشورهاى تحت ستم استعمار انجام گرفت، اين بود كه اينها را در عقبماندگى علمى نگه داشتند؛ هم عملاً مانع پيشرفت اينها شدند، هم روحا اينها را تضعيف كردند تا احساس كنند قادر نيستند. اين براى ملت ما در يك دوره طولانى پيش آمد؛ ما را از پيشرفت باز داشتند.
نمىگوييم اين كار تماما به وسيله پيشروان علم انجام گرفته و قدرت هاى داخلى و سياست هاى ديكتاتورى و مستبدانه داخلى يا سوء اداره دولت ها تأثيرى نداشته؛ اين بخش قضيه را منكر نيستيم؛ اما آن بخش هم مهمترين تأثير را گذاشت.
در دوران قاجاريه، سوء سياست، بدفهمى، مالدوستى و تنبلىِ مهمترين شخصيت هاى مؤثر، در وضع كشور تأثير مىگذاشت؛ اما وقتى در همين دوره هم كسى مثل اميركبير به وجود مىآيد و نقش پيشرفت علمى و تأثير علم در پيشرفت را در سطوح سياسيون بدرستى كشف مىكند، نقش عامل دوم - كه عامل خارجى است - خودش را بروشنى نشان مىدهد؛ سعى مىكنند اين شعله را بخوابانند. اين نشاندهنده اين است كه آنها توجه دارند كه اگر بخواهند كشورى را تحت سيطره اقتصادى و سياسى نگه دارند، راهش اين است كه نگذارند از لحاظ علمى پيشرفت كند.
عين همين قضيه در طول دوران حكومت پهلوى هم وجود داشته. اينها مسائلى است كه تحليل و تبيين آنها جزو كارهاى طولانى است. البته اين كارها شده؛ اين ها دعوى محض نيست؛ استدلالهايى پشت سرش وجود دارد.
امروز كشور آگاهي به توانايي و استعداد ذاتي دارد
امروز كشور ما خوشبختانه دورهيى را مىگذراند كه دو آگاهى در آن هست: يكى آگاهى به توانايى و استعداد ذاتى خود؛ دوم آگاهى به اينكه قدرت هاى در پى سيطره بر كشور ما و بر كشورهاى نظير ما، مهمترين معارضِ دانشمند شدن و پيشرفت علمى كشور ما هستند. يعنى آگاهى به معناى خودشناسى، و آگاهى به معناى دشمنشناسى و توطئهشناسى. به بركت اين دو آگاهى، اين اميد وجود دارد كه ما بتوانيم به پيشرفت هاى عظيم علمى نايل شويم.
اخيرا در يكى از مطبوعات داخلى مطلبى را ديدم كه از يك مؤسسه آمارىِ مهم در امريكا راجع به ايرانيان مقيم امريكا - يا به قول آنها، امريكايىهاى ايرانىتبار - نوشته بود كه سطح معلومات و سطح پيشرفت علمى اينها چند برابر متوسط مردم امريكاست. اين، چيز خيلى مهمى است.
ما در داخل كشور همين را داريم مشاهده مىكنيم. هيچ بُعدى هم ندارد كه كسانى كه بخصوص روى ايران تلاش خصمانه كردند و سعى كردند حركت علمى را در اين كشور دچار مشكل كنند، به اين استعداد وافر و جوشان ايرانى واقف بودند؛ مىدانستند كه اگر عنصر ايرانى وارد ميدان علم شود، علم از انحصار خارج خواهد شد.
امروز نظام جمهورى اسلامى سر كار است كه داعيه عدالت و مبارزه با ظلم و دفاع از ارزش هاى والاى انسانى را دارد. چنين نظامى اگر بتواند مردم خودش را به اوج علمى برساند، قطعاً براى مستكبران عالم خطر بزرگى را به وجود خواهد آورد؛ اين واقعيتى است كه امروز وجود دارد.
با توجه به اين واقعيت، ما بايد دنبال علم و پيشرفت علمى باشيم. البته پيشرفت علمى هم با تقليد حاصل نخواهد شد؛ با ابتكار و شكستن مرزها و پيش رفتن و فتح مناطق ناگشوده، حاصل خواهد شد. وظيفه دانشگاهها و مراكز تحقيق خيلى سنگين است.
به نظر من آنچه بعضى از دوستان در باب اهميت تحقيقات مطرح كردند، كاملاً درست و متين است. مسؤولان دولتى هم بايد اين پايه و اساس را - كه همان تحقيق است - مورد توجه قرار دهند و بدانند كه نه علم و نه فناورى، بدون وجود مراكز فعال تحقيقاتى، پيشرفتى نخواهد داشت. هم دانشگاهها ما، هم مراكز تحقيقاتىِ خارج از دانشگاهها بايد انشاءاللَّه مورد حمايت و توجه قرار بگيرند.