سيدبن طاووس از بزرگان علماي شيعه است كه آثار ارزشمندي از خود در ميان شيعه باقي گذارده؛ قلب وي در فراق حضرت حجت بسيار تپيد تا آنجا كه از توجه حضرت به خود باخبر شد.
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، فهيمه نوروزي؛ تاريخ گذشته تومار بازي است در برابر تومار بسته آينده؛ به وسيله اين تومار باز بايد بخش بسته را گشود و خطوط حركت آينده را ترسيم كرد و قدم در راه نهاد؛ راهي پر از سنگلاخ و پر از تاريكي كه جز به مدد ره يافتگان و ره شناسان نمي توان از آن گذشت. البته كم نيستند ره يافتگاني كه به مقصد رسيده اند و بر ماست براي پيمودن اين دشوار مقصد، آنان را الگوي راه خويش قرار دهيم.
ماه، نور خاكستري خويش را بي دريغ بر خانه ها، ديوارها و كوچه هاي خاكي حله مي پاشيد، نخلستان هاي پيرامون شهر در تابش مهتاب چون سپاهي بزرگ و نيرومند مي نمود؛ سپاهي كه حله را (اين بزرگترين مركز علمي و فقهي و ادبي جهان تشيع) از تاراج بدخواهان نگاهباني مي كرد.
همگام با پانزدهمين روز محرم 589 هجري قمري، ستاره تابناك دودمان ابو ابراهيم درخشيدن گرفت كه به ياد نياي ارجمندش، علي ناميده شد. علي ملقب به «رضي الدين» با 13 واسطه از طرف پدر به امام حسن (ع) پيوند مي خورد و از طرف مادر به امام حسين (ع)؛ بدين جهت وي را ملقب به «ذي الحسنين» كردند.
جد هفتم ايشان، محمد بن اسحاق به خاطر زيبايي و ملاحتش به «طاووس» مشهور گرديد. پدرش ابوابراهيم سعدالدين موسي از روات بزرگ حديث بود و مادرش دختر ورام بن ابي فراس از بزرگان علماي اماميه. مادر پدرش نوه شيخ طوسي بود؛ به همين خاطر سيد گاهي مي گفت: «جدي ورام بن ابي فراس» و گاهي مي گفت: «جدي الشيخ الطوسي»
ابتداي تحصيلات سيد بن طاووس در شهر حله بود كه از محضر پدر و جد خود مقدماتي آموخت. سيد با دركي قوي و هوشي سرشار قدم در راه علم نهاد و در اندك زماني از تمام همشاگردي هاي خود سبقت گرفت. او مدت دو سال و نيم به تحصيل فقه پرداخت و پس از آن خود را بي نياز از استاد و كلاس ديد و بقيه كتب فقهي عصر خويش را به تنهايي مطالعه كرد.
ابن طاووس محضر استادان بزرگي را درك كرد و علوم الهي را فرا گرفت. از چهره هاي برجسته محافل علمي سيدبن طاووس مي توان «شيخ سديد الدين يوسف بن علي» (پدر علامه حلي)، «علامه حلي» و «سيد غياث الدين عبدالكريم بن احمدبن طاووس» (برادرزاده اش) را نام برد.
از جمله آثار ايشان مي توان به «الاثابه في معرفه اسماء الكتب الخزانه»، «الامان من اخطار الاسفار و الزمان» ،«انوار اخبار ابي عمرو الزاهد»، «الاقبال لصالح الاعمال»، «اسرار المودعه في ساعات الليل و النهار» و «اسرار الصلاه و انوار الدعوات» اشاره كرد كه برخي از آنها در نوع خود بي نظيرند.
داغ ناكامي بر دل خليفه در پايتخت شيطان
اندك اندك آوازه سيد بن طاووس در سراسر عراق پيچيد و آن دانشور فرزانه به خواهش شيعيان بغداد رهسپار آن سامان شد. وزير عباسيان وي را در يكي از خانه هاي خويش جاي داد؛ هر چند ايشان تنها براي هدايت شيعيان بغداد به آن سرزمين گام نهاده بود، در اين شهر نيز از پيشنهادهاي غير قابل پذيرش آسوده نبود.
مستنصر از وي مي خواست تا مقام افتاي دارالخلافه، وزارت و يا مقام نقابت طالبيان را عهده دار شود. ولي سيد چنان كه شيوه اش بود از پذيرش آن سر باز زد و خود را آماج تيرهاي مسموم بدخواهان ساخت.
سيد بن طاووس كه از نيرنگ مستنصر براي بهره گيري از نام خويش آگاه بود در برابر اين پيشنهادها سرسختانه ايستادگي كرد و بر دل سياه خليفه داغ ناكامي نهاد و پس از 15 سال پايتخت را ترك گفت و به سمت زادگاهش رهسپار شد.
صدقه اي ناچيز و پاداش از حضرت ولي عصر(عج)
يكي از اعمالي كه سيد بن طاووس به آن بسيار اهميت مي داد صدقه براي وجود مقدس امام زمان بود و هميشه مي فرمود: «ابتدا اقدام كن به صدقه دادن براي آن حضرت قبل از اينكه براي خودت و عزيزانت صدقه بدهي.»
سيدبن طاووس از بركات اين كار نقل مي كند: «شبي از حرم امام رضا عليه السلام به طرف مدرسه مي آمدم، در حالي كه آن شب بسيار براي امام زمان دعا كردم و در فراقش اشك ريختم، وقت برگشتن از حرم به بازار سرشور رسيدم كه فقيري جلوي مرا گرفت و از من چيزي خواست، هر چه دست در جيب لباس هايم كردم چيزي پيدا نكردم مگر يك «پنج ريالي» كه با شرمندگي به فقير دادم و نيت كردم كه اين صدقه براي وجود مقدس امام زمانم باشد.
فرداي آن شب هنگامي كه براي حضور در درس به بازار سرشور رسيدم يكي از كسبه كه قبلاً مرا مي شناخت، تا چشمش به من افتاد مرا با صداي بلند صدا زد، وقتي نزد او رفتم گفت: ديشب چه عملي انجام داده اي؟ گفتم مگر چه شده؟ گفت ديشب در عالم رؤيا ديدم حضرت بقية الله سوار بر اسب سفيد وارد بازار سرشور شد و جمعيتي در پشت سر آن حضرت در حركت بودند، ايشان فرمودند: «آمده ام جزاي فلان طلبه را بدهم» و اسم تو را بردند. من با شنيدن اين خبر دلم شكست و متوجه محبت و مهرباني امام زمانم شدم و گفتم ديشب من براي آن حضرت صدقه اي ناچيز دادم.»
سفرهاي رازناك و خاطرات سبز
از تشرفات سيد بن طاووس به محضر امام زمان نقل شده: سحرگاهي در سرداب مطهر از حضرت صاحب الامر اين مناجات را شنيدم كه مي فرمود: «خدايا شيعيان ما را از شعاع نور ما و طينت ما خلق كردي، آنان گناهان زيادي به اتكا بر محبت و ولايت ما كردند، اگر گناهان آنها از گناهاني است كه در ارتباط با توست، از آنها درگذر كه ما را راضي كرده اي و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان و مردم است، خودت بين آنها را اصلاح كن و از خمسي كه حق ماست به آنها بده تا راضي شوند و آنها را از آتش جهنم نجات بده و آنها را با دشمنان ما در سخط خود جمع نفرما.»
سيد بن طاووس ملاقات ديگري را با امام زمان نقل مي كند و نام ملاقات كننده را نمي برد. از جمله از يك نفر كه راستي گفتارش نزد من به تحقيق و اثبات رسيده است، مي گفت: «پيوسته از مولايم حضرت بقية الله تمنا مي كردم كه مرا در زمره كساني قرار دهد كه به شرف ملاقات و خدمتگزاري ايام غيبتش نايل گشته اند تا بدين وسيله به نوكران و خواص حضرتش تأسي جويم.
هيچ كسي را از نيتم باخبر نكردم تا اينكه رشيد ابوالعباس واسطي در روز پنجشنبه، 29 رجب سال 635 بدون مقدمه گفت به تو مي گويند ما جز محبت نظري به تو نداريم، پس اگر خود را با صبر و بردباري تسكين دهي مقصود حاصل مي گردد. پرسيدم اين پيام را از جانب چه كسي مي گويي؟ گفت از جانب مولايم حضرت مهدي مي گويم.»
واپسين پرواز در شبي زخمي
كم كم آثار بيماري و ناتواني در پيكر كهنسال عارف ارجمند حله پديدار شد و آشنايان را در نگراني و رنج فرو برد. بيماري دشواري كه روز به روز پيشرفت مي كرد و سرانجام در بامداد دوشنبه، پنجم ذي القعده 664 آوار مصيبتي جانكاه بر دل هاي مؤمنان فرو ريخت؛ در اين روز چشمان نافذ سيد براي هميشه بسته شد و روان آسمانيش تا دورترين ستاره كمال بشر پرواز كرد.
سيد از قبل كفن خود را تهيه كرده و در حج بيت الله لباس احرام خود نموده بود و آن را در كعبه و روضات مطهره پيامبر (ص) و ائمه بقيع عليهم السلام و عراق متبرك كرده و هر روز به آن مي نگريست و آن را وسيله شفاعت آن بزرگواران قرار داده بود و فرمود: «چون مستحب است كه انسان در وقت حيات خويش بر كفن خود نظر افكند من نيز كفن خود را بيرون مي آورم و بر آن نظر مي كنم و قبر خود را در جوار مولايم علي عليه السلام و در پايين پاي والدينم قرار مي دهم تا اينكه مورد لطف عنايتشان قرار بگيرم»؛ سيد در ميان ناله ها و غريو لااله الا الله مؤمنان به خاك هاي سبز نجف سپرده شد.
سخنان سيد بن طاووس با فرزندانش
آنچه به سبب خاموشي از دست دهي تدارك آن آسانتر تا آنچه به سبب سخن گفتن نگاه داري.
هر كه با تو درشتي كند، با او نرمي كن كه بزودي با تو نرم مي گردد.
چه زشت است تن به ذلت دادن به هنگام نياز و درشتي در بي نيازي.
روزي تنگ با پرهيزكاري بهتر كه بي نيازي با زشتكاري.
هر كه زمان را امين دانست زمانه با او خيانت ورزيد.
بريدن از نادان برابر است با پيوستن به خردمند.
به اميد بيشي، خويشتن به خطر نيفكن.
نه هر كه تير انداخت نشانه زد.
سلام چرا در بخش (صدقه اي ناچيز و پاداش از حضرت ولي عصر(عج) ) نوشته اید: هر چه دست در جيب لباس هايم كردم چيزي پيدا نكردم مگر يك «پنج ريالي» كه با شرمندگي به فقير دادم و نيت كردم كه اين صدقه برای وجود مقدس امام زمانم باشد -
مگر در آن زمان هم واحد پول ایران ریال بوده است !؟ ...
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
مگر در آن زمان هم واحد پول ایران ریال بوده است !؟ ...