اما جریان چیست؟ عبد شمس غلامی به اسم امیه داشت، در سفری که به شام میرود او را میخرد و بر مبنای همان سنت عربی غلط پسرخوانده خودش میکند، یعنی فرزندان امیه به لحاظ نسبی مطلقا از قریش نیستند، اینها به قریش چسبیدهاند.
امیه مرد بدنامی بود که متعرض به زنان میشد و به فحشا و زنا معروف بود و به 10 سال جلای وطن محکوم شد. اینقدر کثافتکاری کرد تا دعوای بین بنی هاشم، بین هاشم و امیه درگرفت. او را از شهر بيرون ميكنند و او به شام و در میان یهودیان ميرود.
آنجا با یک زن شوهردار یهودی که شوهرش هم یهودی بوده زنا میکند، زن در خانه شوهرش بچه را به دنیا میآورد و به امیه میگوید بچه به دنیا آمد، او پسر را مي گيرد و اسمش را وجعان و کنیهاش را ابوعمد میگذارد.
عربها بعضی اوقات اسم نوهشان را هم تعیین میکردند، یعنی به پسرشان میگفتند ابوفلان، آن فلان اسم نوهشان میشد. رسمی داشتند كه زن خود را پس از مرگ به بچهشان میدادند، اميه در حالی که زنده بود اینکار را کرد. این وجعان پدر ابی معیب و جد عقبه پدر ولید بن عقبه است.
ولید بن عقبه همان کسی است که در فیلم امام علی(ع)، حضرت علی به او شلاق زد. همان ولید که خلیفه سوم، عثمان او را خلیفه کوفه گذاشته بود، همان کسی که نماز صبح را وقتی که مست بود، چهار رکعت خواند، بعد اعتراض کرد و گفت که کم که نخواندم، زیادتر خواندم.
ماجرا به خلیفه سوم رسید، خلیفه سوم دستور حد داد و گفت عیبی ندارد، او را بزنید. هیچکس جرات نکرد حد بزند به غیر از امام علی (ع). هیچ کس جرات نداشت حد بزند چون میدانست اگر اینکار را بکند با او چه کار میکنند.
همین جناب آقای ولید بن عقبه برادر مادری عثمان است. یعنی مادرشان با هم یکی است. در جاهلیت این رسم بود که پسر پس از مرگ پدر، همسر او را به عقد خود دربیاورد. امیه این قانون را زیر پا گذاشت و در زمان حیات خویش، همسرش را به عقد پسرش درآورد. اين شجره نامه اينهاست.
شعد پسری به اسم مغرب دارد، مغرب پسری به اسم کلاد دارد، کلاد دو پسر دارد یکی قسی، یکی زهره. زهره یک پسر به اسم عبدمناف دارد، عبدمناف پسری به اسم وهب، از وهب آمنه به دنیا میآید كه مادر پیامبر است.
همین عبدمناف پسرهاي زیادي داری، یکی از آنها هاشم است که بنیهاشم از اوست، یکی از پسرانش مطلب است، یکی دیگر عبد شمس ....این شجره پیامبر است، اینها در این شاخه وارد نشدند.
عبدالمطلب 11 پسر دارد که یکی از آنها عبدالله پدر پیامبر است که با حضرت آمنه ازدواج میکند. یکی دیگر ابوطالب است که با دختر عموی خود فاطمه بنت اسد ازدواج کرده و حضرت علی (ع) به دنیا میآید.
عبدشمس پسر زیاد دارد ولی من به دو تا کار دارم. یکی عتبه، عتبه دختری به نام هند دارد. یکی از پسرانش ولید در جنگ بدر کشته شد. امیه تا دلتان بخواهد پسر دارد، این امیه به قریش چسبیده است.
یکی از پسرانش حرب، پسری به نام ابوسفیان دارد، ابوسفیان به معاویه میرسد و خواهری دارد به اسم ام جمیل که زن ابولهب میشود، یعنی هرچه نخاله میبینید عمدتا اینجا هستند، خیلی عجیب است.
از معاویه، یزید به دنیا میآید. معاویه برادری به اسم عتبه دارد كه از او ولید به دنیا میآید و والی مدینه میشود، همان کسی که یزید به او نامه نوشت و گفت از حسین بن علی و عبدا... بن زبیر و 2-3 نفر دیگر هر کدام با من بیعت نکردند سرشان را بریده و برای من بیاور، که امام مجبور شد مدینه را ترک کند و به مکه برود و بعد مکه را ترک کند.
یکی دیگر از برادران معاویه یزید است که والی شام شده و از آن به بعد معاویه والی شام میشود. یزید، یزید ... همینطور زیاد میشود. این امیه پسر دیگری به نام ابوالعاص دارد، که دوتا پسر دارد یکی حکم، که میشود مروان بن حکم. یکی افغان پدر خلیفه سوم. امیه پسر دیگری به نام نجوان دارد. این چهار تا پسر دارد. مسافر، همان بنده خدایی که احتمال دارد پدر معاویه باشد.
از پسران ابونعیم یکی عقبه است، کسی که پیامبر دستور قتل او را میدهد، یکی ولید است که والی کوفه میشود و نماز صبح را 4 رکعتی ميخواند.
دو پسر مروان مهم است. یکی عبدالملک بن مروان، یکی عبدالعزیز بن مروان. مروان پسر زیاد داشت: هشام، یزید، سلیمان، ولید، همه خلیفه شدند. هشام کسی است که هم امام سجاد را کشت و هم امام باقر را.
بعد از یزید، معاویه پسرش خلیفه شد که 6-7 ماه بیشتر خلافت نکرد و گفت خلافتی را که با خون اهل بیت اداره شود نمیخواهم. او کنار رفت و نفرات بعدی آمدند، به طرز فجیع و كثيفي میبینید اینها با هم ارتباط دارند.
پسران ولید بن مغیره یکی عماره است که یکی دیگر از کاندیدهای پدر معاویه است، یکی دیگر خالد بن ولید همان سردار بزرگ که به او سیف ا... میگویند. این اسمها را اینها بیخود بین خودشان پخش میکنند.
حضرت علي (ع) معاويه را به شيطانگريزي دعوت ميكند
حالا برویم سراغ کلام امیرالمومنین: «اما اینکه گفتید ما فرزندان عبدمناف هستیم (معاویه به حضرت علی نامه نوشت که ما فرزندان عبدمناف هستیم ...) درست است ولی امیه همانند هاشم نیست، و حرب همانند عبدالمطلب و ابوسفیان همانند ابوطالب نیست (از همان بالا بررسی کرده است) و مهاجرین همانند آزادشدگان نیستند.
وقتي ما برای دینمان جنگیدیم، شما کجا بودید؟ و کسی که نسب صریح دارد مانند کسی نیست که او را چسباندند. (این کلمه چسبیده، در ذهنتان باشد)
آنکه ایمان در قلبش نفوذ کرده با آنکه اهل دغل بازی است یکسان نمیباشد و چقدر بد است آن فرزند که پیرو پدر شود و به دنبال او به آتش جهنم رود و شما یا از روی ترس و وحشت و یا به خاطر رسیدن به دنیا اسلام را پذیرفتید و این در زمانی بود که نخستین مسلمانان در قبول اسلام از شما جلو بودند و مهاجرین از شما سبقت گرفتند، بنابراین ای معاویه برای خود از شیطان نصیبی مگذار و او را بر نسل خود مسلط نکن.»
محمد عبدو در شرح نهج البلاغه میگوید که صریح کسی را گویند که بیگانه باشد و او را به فامیل و قبیله به زور بچسبانند.
نام علي (ع) در بين يهود
امیه 10 سالی را که از مدینه اخراج شد در بین یهودیان چه کار میکند؟ اینها کد داشتند، اینها قشنگ میدانستند پیغمبر کیست، بعدش کیست و ... زمانیکه علی بن ابیطالب قلعه خیبر را فتح میکند، بزرگشان میگوید نام این چیست، میگویند علی. میگوید خیر، در پیشگوییهای ما آمده که کسی که قلعه خیبر را فتح میکند، لقب حیدر دارد، میگویند بله مادرش لقب حیدر به او داده است.
شما در این شجره یک اسم علی میبینید. یک اسم حسن و حسین ميبينید؟ مطلقا. از یک تایمی به بعد یزید گذاشتن شروع میشود. چرا؟ مگر در پیشگوییهای شما قرار است کسی کاری بکند؟ داریم آرام آرام وارد بحث اصلی خودمان میشویم. مگر کسی قرار است کاری بکند. چه اتفاقی دارد میافتد؟
چرا این همه تاکید بر حکم، ابوالعاص، یزید و معاویه تکرار میشود؟ شما اسم پیغمبر نداشتید، به ندرت گیر میآید. خیلی عجیب است. این طرف امام حسین را ببینید که اسم تمام پسرانش را علی میگذارد و اینها جریان خاص خودش را دارد.
در حکمت 116 امیرالمونین (ع) میگوید: «ما بنی هاشم در آنچه در اختیار داریم، بخشنده ترینیم و در هنگام مرگ در دادن جان، جوانمردترینیم و فرزندان عبدشمس، تعدادشان بیشتر، خدعه و فریبشان زیادتر و کارهای خلاف و گناهانشان افزونتر و ما زبانمان فصیحتر و نسبت به مردم خیرخواهتر و خوشروتریم.»
شيطان؛ شريك شجره ملعونه
شما دیدید از شجره ملعونه چه کسانی بیرون زده شد؟ مراد از «و شارکهم فی الاموال والاولاد» که خدا در قرآن به شیطان میگوید در اولاد و اموال اینها شرکت کن. مراد از «و شارکهم فی الاموال»، بنی عبدشمس است.
نهجالبلاغه؛ حلال مشكلات ايران
به خدا قسم تمام مشکلات جمهوری اسلامی ایران را نهجالبلاغه حل میکند، این کتاب بینظیر است، این کتاب عقلانیت محض است، اگر بخوانید آدم بار میآیید، عقلانی و نرمال بار میآیید، کاریکاتور نمیشوید.
یکی از مشکلات ما در کشور این است که کارهای خلاف را سنگین میکنیم، من در یکی از جلسه اعضای هیئت علمی دانشگاهها سخنرانی داشتم و به دليل اينكه همه اساتید دانشگاهها بودند، سطح بالا صحبت کردم.
یکی از اساتید گفت: من متوجه نمیشوم شما چه میگویید؟ آن موقع من یک چیزی را فهمیدم، متاسفانه سخنرانهای ما بیخود مسائل را پیچیده میکنند که شما فکر کنید، متخصص هستند به سراغ خودشان بروید. نخیر، به زبان عادی مردم صحبت کنید، گیرایی بالا میرود و خودتان هم کیف میکنید، از صحبت کردن خسته نمیشوید.
در خطبه اول نهج البلاغه، حضرت امیر با خدا صحبت میکند و میگوید: «و خداوند در زمین کوهها را جا گذاشت». میگوید نمیفهمید وقتی زمین میلرزد اگر این کوهها نباشند و مرکز ثقل درست و حسابی نداشته باشند چه اتفاقي ميافتد، «و جعلنا الجبال اوتادا»، کوهها را مثل میخ قرار دادیم.
اگر اینها را قرار نداده باشیم، این شما را روی زمین تاب میدهد و میلرزاند. زمین میچرخد شما مطلقا این چرخش را احساس نمیکنید. از این علمیتر وجود دارد؟
رابطه يهود و بنياميه
در سوره بقره آیه 150 و 159 میگوید: «... کسانی که دلایل روشنکننده و هدایتکننده ما را پس از آنکه در کتاب برایشان بیان کردیم، کتمان میکنند، هم خدا آنها را لعنت میکند هم دیگر لعنتکنندگان.» در بعضی از تفاسیر میگویند اینها بنی امیه هستند و بعضی میگویند، یهود هستند.
چه ارتباطی بین یهود و بنی امیه هست که لعنت خدا و تمام لعنتکنندگان باید بر آنها باشد؟ علامه مجلسی میگوید بنی امیه اساسا از قریش نیستند، بلکه منسوب به قریش هستند.
کامل بقایی: «ان امیه کان غلاما رومیا لعبد شمس» امیه یک غلام رومی برای عبدشمس بود که این را آورد و برایش یک دختر عربی گرفت و گفت از این به بعد پسر من است. در ادامه میگوید: غلبت الروم، علاوه بر تفاسیری که شما شنیدید، یکی این است که این رومیها روزی غلبه خواهند کردند، این رومیها منظور بنی امیه را میگوید.
ببینید چه روایت عجیب و غریبی وقتی سراغ روایات دینی میروید از قرآن برداشت میکنند و از اینجا نسب عثمان و معاویه ظاهر میشود.
مولف کتاب الزام النواسخ میگوید: «امیه از سلب عبدشمس نبود بلکه رومی بود و مستلحق شد یعنی چسباندند، اما بنی امیه از اصل قریش نیستند و آنها به اینها ملحق شدند.»
و این قول امیرالمومنین علی (ع) را تاکید میکند که فرمودند: «اینها چسبیدهاند و به عبدمناف هیچ ربطی ندارند»، معاویه هم نمیتواند چنین چیزی را انکار بکند، وقتی امیرالمومنین چنین نامه ای به معاویه نوشت، نتوانست جوابش را بدهد.
امام حسین (ع) بعد از شهادت زهیر فرمود: «ای زهیر خداوند تو را از لطف و رحمت خویش دور ندارد و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به بوزینه و خوک تبدیل کند.»
حالا یزید را داشته باشید كه در سال 25 و 26 هجری زاده میشود، اسم مادرش میسون است كه اهل شام از قبایل مسیحی آن منطقه بود، زمانی که یزید را در شکم داشت از معاویه طلاق گرفته بود، وقتی یزید به دنیا آمد در میان داییهایش که مسیحی مانده بودند، بزرگ شد.
کدهایی که یزید در صحبتهایش میداد عموما کدهای مسیحی بود، اصلا تحت تربیت آن طرفیها بود؛ مثلا یزید در اشعار خویش وقتی میخواهد شراب بنوشد، چنین میسراید: و ان حومت یوم علی دین احمد فخذها علی دین مسیح بن مریم، اگر این حرام در دین احمد است این سیستم و این قوانین را بر مبنای دین مسیح بن مریم انجام بده، ایرادی ندارد میتوانید عرق بخورید.
مسعودی درباره یزید مینویسد: مردی خوشگذران و عیاش است، مردی که حیوانات شکاری داشت، سگها و میمونها داشت و پیدرپی مجالس میگساری برگزار میکرد، روزی در مجلس میگساری خود نشست و ابنزیاد هم در طرف راست او بود.
این واقعه بعد از آن بود که حسین بن علی را کشته بود، پس به ساقی مجلس خود میگفت جامی از شراب به من بنوشان که استخوانهای نرم را سیراب کند، سپس برگرد و ابن زیاد را چنان جامی بنوشان، همان کسی که رازدار من است، همان کسی که امین کار من است، همان کسی که اساس خلافت من به دست او محکم و استوار شد، یعنی حسین بن علی را کشت. عرق میخورد و عربده میکشید و مثلا خلیفه مسلمین بود.
شعرخوانی یزید در مجلس شام وقتی به لبهای مبارک امام حسین (ع) چوب میزد: بنی هاشم با ملک بازی کرد و حکومت بازی کرد، چه خبری؟ چه وحیای؟ نه پیغمبری، نه خدایی، اینها خواستند فیلم بازی کنند، یکی آمد و گفت من پیغمبرم.
اینها به قتل امیر دستور داشتند و اينكه وحشتناک بکشند. شما یک فرد سیاسی که سابقه مخالفت دارد را نباید که در ملاعام بکشی، خلفای قبلی چطوری کشتند؟ سم و زهر و ... و یواشکی. اینجا با این شکل فجیع وارد شدند اصلا معقول نیست، آن هم حسین بن علی که معاویه به یزید وصیت کرده که او عبدا... بن زبیر نیست، حسین بن علی محبوب قلوب است، او را بکشی کله پا میشوی.
سِریوم کیست که به یزید دستور میدهد که پیش برو، این سریوم شامی در دربار یزید چه کار میکند؟ ابوحریبه ظاهرا مسلمان شده در دربار معاویه و اینها چه کار میکند؟ اینها کیستند که خط میدهند؟ کعبالاحبار یهودی تازه مسلمان شده در دربار خلیفه اول و دوم چه کار میکند؟ اینها را باید دقت کرد.
زمانیکه همه از نقل حدیث منع شدند، فقط اینها حق دارند نقل حدیث کنند، عجیب نیست؟ صحابه پیامبر حق نقل حدیث ندارند، اما اینها میتوانند نقل حدیث کنند.
يزيد در آن مجلس ادامه ميدهد: کاش اشیاخ، پدرانم در بزم بودند و میدیدند که چطور در زیر نیزهها اهل مدینه (اهل بیت را میگوید) ناله میزنند. آفرین و مبارک باد و دست مریزاد به من بگویید، اگر آن اجدادم بودند میگفتند آفرین یزید، دستت درد نکند، خسته نباشی، خوب کاري انجام دادی.
ادامه دارد ...