بسته شدن دبيرخانههاي هادي جشنواره شمسه در مناطق 22گانه تهران و برگزار نشدن اختتاميه در تاريخ مقرر شبهات را دوچندان كرد.
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ برگزاري جشنواره شمسه با هدف بومي كردن هنرهاي مختلف از قبيل سينما، عكاسي و تئاتر در محلهاي گوناگون تهران، ميتواند نويد مردمي شدن اين اتفاق را بدهد.
البته بايد به شركت هنرمندان علاقهمند از محلهاي مختلف 22 گانه تهران تبريك گفت و نياز چنين جشنوارهاي را در تهران ضروري دانست.
اختتاميه جشنواره شمسه قرار بود 5 اسفند 90 در برج ميلاد با حضور دكتر قاليباف برگزار شود تا گروههاي پذيرفته شده، جوايز و لوح تقدير خود را دريافت كنند، اما نه تنها اختتاميه در 5 اسفند برگزار نشد، مسئولان شمسه نيز با بستن دبيرخانههاي خود پاسخگوي هنرمندان شركت كننده نشدند.
گروههاي تئاتر شركت كننده هيچ كمك هزينهاي را بعد از مراحل پذيرش دريافت نكردند و جوايز آنها و برگزاري اختتاميه در هاله ابهام فرو رفت؛ عوامل اجرايي از دريافت نكردن دستمزد گلهمندند در ديگر بخشها نيز رويداد چنين است.
برج ميلاد به هنرمندان شهرش لبخند ميزند و از حضورشان براي بيلان كاري شهرداري تهران تشكر ميكند.
آيا شهرداري تهران و برگزار كنندگان جشنواره شمسه هنگام تنظيم فراخوان به اين مسئله توجه نكردند؟ آيا جشنواره شمسه زير نظر شهرداري تهران وقتي وعده 5 اسفند را به هنرمندان براي دريافت جوايز خود ميدهد نبايد پاسخگوي آنها باشد؟
دوره دوم جشنواره شمسه و برگزاري آن با اين وضعيت را بايد يك افسانه دانست. دلسرد كردن همه هنرمندان بومي محلههاي مختلف تهران و حضور پرشور آنها را بايد اينگونه پاسخ داد.
آيا شهرداري تهران و مسئولان جشنواره شمسه با يك اطلاعرساني ساده نميتوانستند اين ابهام را از ذهن مخاطبانشان پاك كنند؟ ما باز به سوال هميشگي ميرسيم؛ برگزاري انبوه برنامه هاي مختلف براي چيست؟ آيا جايي براي شكوفايي و ديده شدن هنرمندان است! آيا محلي براي تعامل هنرمندان است! آيا براي مكاني براي تعالي فرهنگي جامعه است! يا جشنوارهها، آمار و بيلان كاري ارگانهاي دولتي است؟
جشنوارههايي كه در حال برگزاري هستند از هر منظري كه برگزار ميشوند از جشنوارههاي استاني تا جشنوارههاي بينالمللي چند معضل و آسيب را به همراه دارند:
اول اينكه جشنوارههاي ما جايي براي تعامل بين هنرمندان نيست، فرهنگ سازي و آموزش در آن نقشي ندارد، محصول ارائه شده با اهداف تعيين شده مغايرت دارد و از نظر فرهنگي چون تعامل و آموزشي صورت نميگيرد تنها كارنامه رنگارنگي است براي برگزاركنندگان آن.
دوم، بيشترين انگيزه حضور هنرمندان، رسالت فرهنگي و اطلاعرساني به جامعه نيست، بلكه جوايز و شرايط اجرايي و حمايتي است كه آنها را به حضور ترغيب ميكند؛ اين حقيقتي است كه ديگر كتمان كردنش ضربه جدي به بدنه فرهنگي كشورمان خواهد زد.
اما چرا شهرداري تهران با تمام رويكرد فرهنگي و اهداف اجتماعي كه دنبال ميكند، اين گونه عمل كرده است.
برنامهريزي درست در هر پروژه اجرايي اصليترين ركن است كه در روي كاغذ بسيار دقيق ميتوان آن را پياده كرد، ولي در عمل با علامت سوالهاي بسيار مواجه ميشويم.
جشنواره شمسه ابتدا ميتوانست هنرمندان محلي را شناسايي و جذب كند، ميتوانست در همان آغاز راه، همه سنگها را وابكند و ميتوانست مساحت كوچكتري را براي چنين پروژه بزرگي انتخاب كند.
اميدواريم كه مشكلات اين جشنواره به سرعت حل شود و دورههاي بعدي آن هر چه پربارتر برگزار گردد و هنرمندان عزيز ما با تمامي اهداف فرهنگي در جشنوارههاي حضور يابند.