اصلاحطلبان با شعارهای عوامفریبانه پا در عرصه سیاست داخلی گذاشتند؛ شعارهایی که همواره در راستای القای شرایط بحرانی است.
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، چندی است با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 که طی آن مهم ترین مسئول اجرایی کشور از سوی مردم انتخاب می شود و سکانداری یازدهمین دولت را در دست می گیرد، شاهد تحرکات احزاب و گروه های سیاسی با دامنه بیشتر و گسترده تر هستیم.
پرداختن زودتر از موعد بعضی از کاندیداهای احتمالی که داعیه دار ولایتمداری هستند و تنها شعار عمل به بیانات امام خامنه ای را سرمیدهند، نمونه ای از سرپیچی و گوش نسپردن به امر رهبری است.
در شرایطی که کشور بیش از هر چیز نیازمند فعالیت حداکثری مسئولان است، می بینیم که در سطح اول قانونگذاری و اجرای آن، در عوض عمل به آنچه اوجب واجبات است، برخی مسئولان درگیر حزب بازی بوده و به دنبال کسب قدرت و منفعت شخصی پیش می روند.
مع الأسف فعالیت پنهان و برنامه ریزی شده اصلاح طلبان که به نوعی حرکت با چراغ خاموش را در پیش گرفته اند، قابل توجه است؛ مردودینی که کارنامه سیاهشان نه تنها در وقایع 1388، بلکه در هشت سال حکومتداری شان برای عموم روشن است، حال با چه رویی به فکر بازگشت به آغوش ملت هستند؟! آیا از بازگشت هدف خاصی را دنبال می کنند؟! آقایان اصلاح طلب شاید یادشان رفته که چه خیانت هایی از سوی آنها به کشور وارد شد و یا می پندارند فراموشی دنیا را فراگرفته؟!!
همان طور که از ظاهر کلمه اصلاحات برداشت می شود، معنای لغوی آن رفع نواقص جهت بهبود شرایط می باشد؛ به عبارتی دیگر نظام باید نقاط منفی را به نقاط مثبت تبدیل کند که این مهم لازم و باارزش است، به این ترتیب اصلاحات لازمه بقای هر نظام و حکومتی است، بنابراین حفظ اصول و اصلاح روش ها معنای واقعی اصلاحات است.
با تعریف مذکور، انقلاب اسلامی نیز خود به نوعی اصلاح است که در آن ساختار غیر اسلامی و منفی به ساختاری ارزشی مبدل شد.
با نگاهی به تاریخ اسلام هم می توان دریافت که اصلاحات اسلامی از زمان پیغمبر اسلام (ص) با جهاد علیه خرافه پرستی شکل گرفت؛ انقلاب اسلامی ایران هم از این قاعده مستثنی نیست، همچنان که با سرنگونی طاغوت در پی اصلاح امور بود.
پس از رویش نهال نوپای انقلاب در ایران و با رشد آن، نیاز به اصلاح شاخ و برگ های زاید احساس می شد؛ در زمینه های مختلف حکومتی، این درخت تنومند نیازمند هرس بوده و هست، در زمینه سیاسی همچنان که دیده می شود اصلاح بعضی افکار واجب به نظر می رسید؛ جریان های مارکسیست یا لنینیسم و با افکار چپ نظیر حزب توده باید با وقوع انقلاب اصلاح می شدند، در زمینه اقتصادی مبارزه با فقر، کاهش بیکاری، رفع تبعیض، گسترش عدالت نیازمند اصلاح بود، در زمینه آزادی بیان نیز رفتاری را که ساواک و نیروهای امنیتی جهت سرکوب مخالفان در پیش گرفته بودند، از نظر اسلامی مردود بود و در زمینه های دیگر نیز به همین ترتیب نظام نیاز به اصلاحات داشت.
بنا بر توضیحات بالا، اصلاحات واقعی در همه زمینه همواره دارای منفعت برای بقای حکومت است؛ جریان اصلاحات در ایران به دوره هفتم ریاست جمهوری بر می گردد که در آن زمان واژه اصلاحات از سوی لیبرال های ائتلاف دوم خرداد مطرح شد. این اصلاحات یادآور نگرش روشنفکران عصر مشروطیت یا همان غرب گرایان است که در نهایت به استبداد رضا خانی ختم شد.
بیگانگی با تاریخ، روح قوی و هویت دینی و فرهنگی ملت ما را بوضوح می توان در رفتار سردمداران جریان اصلاحات دید که وجه بارزشان با غرب گرایان نیز همین اندیشه هاست و هدف اصلی شان از ابتدا تغییر نظام و به نوعی انقلاب تدریجی بوده و هست.
اصلاح طلبان با شعارهای عوام فریبانه پا در عرصه سیاست داخلی گذاشتند؛ شعارهایی که همواره در راستای سیاست القای شرایط بحرانی است و از اصلاح مسائل کلان و خرد جامعه، با روی کار آمدنشان حکایت می کند، اما این شعارها در حد شعار باقی ماند و روی عمل به خود ندید؛ از جمله صحبت های پوچ آقایان می توان به اصلاح آزادی و اصلاح اقتصادی اشاره کرد که اکثر صحبت های آقای خاتمی، کاندیدای وقت و دوستانشان بر محور این دو گفتمان می چرخید.
نگاهی به عملکرد اصلاح طلبان به اسم اصلاحات به خوبی هویداست که در دوران اصلاحات تا چه حد به اصلاح آزادی ها و رفع نواقص اقتصادی پرداخته شد؟!
سید محمد خاتمی با شعار «آزادی»، نه تنها توانست در داخل، گروهی را با خود همراه کند، بلکه حمایت های سران سلطه را به خود جلب کرد، اما آزادی در زمان اصلاحات تا چه حد مشهود بود؟!
در فضای دانشجویی که رهبری عظیم الشأن از آن به عنوان مطالبه گر از مسئولان یاد می کنند، باید با آزادی بیان انتقادهای کارشناسانه خود را بیان کرد، اما تصویب قانون ستاره دار شدن دانشجویان جویای حقیقت – شما بخوانید متخلف – از ابداعات و افتخارات دولت اصلاحات و وزارت دکتر معین به حساب می آید؛ محکومیت سال 1378 دانشجویان دانشگاه شهید چمران و مخالف دفتر تحکیم وحدت که موجب منع ادامه تحصیل از جانب معین و موسوی لاری به جرم اصلاح طلب نبودن یا همانند اصلاح طلبان فکر نکردن، شد، نمونه ای دیگر از آزادی است که آقایان خاتمی و دوستانش از آن دم می زنند؛ آقایانی که ادعای اصلاح آزادی می کنند، نامه مصطفی معین در اعتراض به یک تجمع دانشجویی که برای محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت در سال 1381 نوشته و در آن خواستار «برخورد امنیتی، قضایی، سیاسی و حقوقی» می شود را که یادشان نرفته؟
حال ادعای توسعه آزادی می کنند؛ آری، همان آزادی بیانی که جنابشان خاتمی در دانشگاه تهران خطاب به دانشجویان می گوید: «کاری نکنید که بگویم از سالن بیرونتان کنند، آدم باشید.» آری، اصلاح آزادی، ولی آزادی که با اسلام منافات دارد و اصلاحات آمریکایی است.
دیگر گزافه گویی اصلاح طلبان به اذعان خودشان، بهبود شرایط اقتصادی بوده و هست که همانند شعار اصلاح آزادی، این نیز در عمل بس مضحکانه به حساب می آید.
به گفته شخص آقای خاتمی، رئیس جمهور وقت اصلاحات، «اگر به نظرسنجی ها مراجعه کنیم وقتی از مردم سوال می شود عمده مشکلات شما چیست 70 تا 80 درصد می گویند اقتصادی.» (3 تیر1380 روزنامه همبستگی)
کاملاً آشکار است که عمده مشکلات مردم در زمان اصلاحات، مشکلات اقتصادی بوده است، مع الوصف تنها طرح اقتصادی که می شود روی آن حساب کرد «طرح سازماندهی اقتصادی» است که از سوی خاتمی به میان آمد، اما چرایی اجرایی نشدن آن و دلایل نپرداختن به رفع موانع اقتصادی پیش روی مردم، پرداختن دولت اصلاحات به هیاهوی سیاسی و توسعه سیاسی به منظور در دست گرفتن قدرت تام در تمام بخش هاست.
به راحتی می بینیم در شرایطی که نظرسنجی حزب مشارکت در 15 اردیبهشت 1384، 96 درصد مردم مشکلات را تورم، بیکاری، گرانی و عدم امنیت اجتماعی می دانند، رجبعلی مزروعی در 28 آبان 1379 در صحن علنی مجلس ششم می گوید: «قرار نیست مجلس ششم مسائل اقتصادی را دنبال کند.»
آمار وزارت صنایع و معادن وقت در 15 بهمن 1379 گویای آن است که 2500 واحد تولیدی تعطیل یا با بحران های اقتصادی مواجه هستند، پس اصلاحات برای اصلاح چه اموری میان مردم آمد؟!
جایی که نرخ بیکاری در آمار رسمی سازمان مدیریت و برنامه ریزی از 9.1 درصد سال 1375 به 14.28 درصد سال 1379 می رسد، بهزاد نبوی در آخرین روزهای دولت اصلاحات می گوید: «ما قبل از دوم خرداد گفتیم که خاتمی مرد اقتصاد نیست.» آخر در خیال خود مردم را چه فرض کرده اید؟ همین آقای نبوی در باب عملکرد مجلس ششم که عضو هیئت رئیسه بوده، می گوید: «به جرأت می توان گفت هیچ مصوبه ای نداشتیم که به درد مردم بخورد.» خدا را هزار مرتبه شکر که خودتان هم فهمیدید.
با این نگرش رو به عقب انتظار می رود آقایان اصلاح طلب در خیال خام خود فکر بازگشت به آغوش ملت را از سر خود بیرون کنند؛ زیرا جمله فراموش نشدنی خاتمی که می گوید: «اگر دین می خواهد بماند باید به مقومات حقوق بشر تن دهد» هنوز به باد فراموشی سپرده نشده؛ مسئولان مملکت باید مرزبندی روشنی با امثال سروش، مهاجرانی و تاج زاده و غیره که در پی انتخابات اخیر مجلس در یادداشتی عنوان می کند: «در انتخابات نمایشی و غیر آزاد دوازدهم اسفندماه شرکت نمی کنم و رأی نمی دهم.» داشته باشند؛ به قول معروف آخر قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟
همان طور که گفته شد کسی منکر اصلاحات واقعی نیست، اما اصلاحاتی که اسلامی و در چارچوب قانون اساسی باشد؛ هیچ کجای دنیا اجازه نمی دهند کسی که به قانون اساسی و اصول آن کشور معتقد نیست، در بخش های حکومتی وارد شود.
عملکرد اصلاح طلبان منهای فتنه 88 هم این موضوع را تایید است که سران اصلاح طلب در پی انقلابی تدریجی به سمت غرب با شعار اصلاحات آمریکایی هستند و شمشیر خود را برای ساقط کردن نظام اسلام ناب محمدی از رو بسته اند؛ در این راستا هم از هیچ کوششی دریغ نمی کنند و با فریب مردم به دنبال آن هستند.