گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛برای پی بردن به دیدگاه پیشینیان ما و موضع فرهنگ ایرانی در مورد موضوع آرایش مردان و زنان کافی است نگاهی بیفکنیم به متون ادب فارسی؛ چرا که فرهنگ هر سرزمینی بیش از هر چیز در آیینه ادبیات آن سرزمین جلوه کرده است. به راستی تا فردوسی و سعدی هستند چه نیازی به روایت و حکایت این و آن؟!
این روزها در میان عده خاصی از پسران جوان که شمارشان خوشبختانه زیاد هم نیست، رسم شده که برای آراستن خودشان از لوازم آرایش زنانه استفاده می کنند زیر ابرو برمی دارند و کارهایی می کنند که ما تا همین یکی دو روز قبل فکر می کردیم کارهای زشت و شرمآوری است تا اینکه خبرگزاری میراث فرهنگی و تعدادی از سایتها و پایگاه های خبری، ما را از این اشتباه فاحش بیرون آوردند و به کمک ادلّه متقن تاریخی به ما ثابت کردند که این کارها اساسا جزو فرهنگ ایرانی بوده و مردان ایرانی از دوره هخامنشی اهل آرایش بوده اند! چنان که این خبرگزاری محترم نوشته :
"ساسانیان هم نقطه پایان رسم آرایش مردان در ایران نبودند. مردان در دوره قاجار هم سنگ تمام گذاشته و آرایش میکردند."به نظر این خبرگزاری محترم:
" ازنقاشیهای به جای مانده از فتحعلیشاه میتوان یاد کرد. پادشاه کمر باریک قاجار که حرمسرایش شهره خاص و عام است، در آن زمان آرایش کاملی میکرده است. از نقاشیهای این پادشاه خودشیفته کاملا معلوم است فتحعلیشاه کفشهای پاشنهدار پوشیده، گونه هایش را سرخ کرده و مو و ریشش را پوش داده است. تصاویر به جای مانده در جای جای چهلستون گویای آن است که شاه عباس هم همین رسم را به نحو احسن به جا می آورده و حتی از کرم پودر هم استفاده میکرده است."
واقعا ما تا امروز چقدر بی خبر بودیم که نمی دانستیم شاه عباس با آن سبیل های از بنا گوش در رفته، اهل بزک و دوزک بوده و حتی از کرم پودر هم استفاده می کرده است! حالا جنس و مارک آن کرم پودرهای شاه عباسی چی بوده و از کجا وارد می شده، خدا عالم است و باید منتظر شویم تا محققان میراث فرهنگی کشور با تحقیقات باستان شناسی لازم، این ابهام را هم یک جوری رفع و رجوع کنند!
با این حساب دیر نیست که با تحقیقات این عزیزان معلوم شود که ما از عصر هوخشتره تا دوران تیغعلیشاه مرحوم یکی از بزرگترین وارد کنندگان لوازم آرایش دنیا بوده ایم و این نشان افتخار بزرگ فرهنگی امروز نیست که بر سینه ما می درخشد!
خبرگزاری مزبور در قسمتی دیگر از گفتگو و گزارش خود این طور نوشته است:
" اگر به نگارههای ایران هخامنشی نگاه کنیم، آراستگی بدن مردان هنوز به وضوح قابل مشاهده است. چشمهای سرمهکشیده و موهای فر شده و همین طور استفاده از زیورآلات. یعنی آراستن بدن رو دست کم از آغازین امپراتوری ایران تا بی اغراق اواخر دوره قاجار می شود، مشاهده کرد."
البته اگر این کشف به تازگی و توسط این خبرگزاری محترم اتفاق افتاده، جای تعجب نیست چون تا امروز چنان چشم بصیرتی پیدا نشده بود که با دیدن نگاره های ایران هخامنشی بتواند به وضوح، چشم های سرمهکشیده داریوش و گیسوان بیگودی پیچیده او را حتی از ورای غبار هزاره های تاریخ و آن سوی خطوط و نقوش فرسوده سنگی تشخیص دهد و با نفوذ در اعماق زمان از همان جا فوکوس کند روی چهره کرم پودر مالیده شاه عباس جنت مکان و لپهای سرخابی فتحعلیشاه و بیاید تا اواخر عهد قجر!
ما شک نداریم که میراث فرهنگی کشور و پایگاه های محترم خبری از نشر این کشف تاریخی، انجام یک رسالت بزرگ فرهنگی را دنبال می کنند وگرنه چه معنی داشت که در این برهه تاریخی به سراغ چنین موضوعی بروند! اما با این همه، جسارتاًً و فضولتاً به نکاتی اشاره می کنیم:
ظاهرا محقق محترم میراث فرهنگی نمی دانند که مفهوم آرایش در روزگار ما با گذشته فرق کرده است و برخی کارهایی که امروزه آرایش شمرده می شود، در گذشته نه چندان دور چنین معنایی نداشته است. به عنوان مثال سرمه کشیدن کاری بوده است که بیشتر برای روشنایی چشم انجام می شده و زنان و مردان به یکسان از این شیوه استفاده می کرده اند. در واقع، سرمه در گذشته کار عینک های آفتابی امروز را می کرده و چه بسا در محیط های باز و آفتابی صحرا و کوهسار چاره ای از آن نبوده است. به همین دلیل سرمه کشیدن در متون دینی مستحب شمرده شده است. بنا بر این اگر پدران ما از سرمه استفاده می کرده اند بیشتر به دلیل بهداشت چشم بوده است نه ادا و اطوار درآوردن و آرایش که شیوه برخی از امروزیان است!
برای اینکه بدانیم گذشتگان ما در مورد آرایش آقایان چگونه فکر می کرده اند نه نیازی به افاضات مبهم و شاید مغرضانه امثال هرودوت هست نه به کالبد شکافی نقوش باستانی و نه تاویل و تفسیر نقاشی های قدیمی (گرچه اینها هم می توانند به عنوان سند در نظر گرفته شوند)
برای پی بردن به دیدگاه پیشینیان ما و موضع فرهنگ ایرانی در مورد موضوع آرایش مردان و زنان کافی است نگاهی بیفکنیم به متون ادب فارسی؛ چرا که فرهنگ هر سرزمینی بیش از هر چیز در آیینه ادبیات آن سرزمین جلوه کرده است. به راستی تا فردوسی و سعدی هستند چه نیازی به روایت و حکایت این و آن؟!
با نگاهی به متون ادبیات فارسی به خوبی می توان دریافت که گذشتگان ما برای مردان، سادگی و صلابت مردانه را می پسندیدند و هرگز روا نمی دیدند که مردی رفتارهای زنانه از خود نشان دهد و یا زنی، ادای مردان درآوردن را کمال و شخصیتی برای خود بپندارد. از نظر پیشینیان، مردانی که ژستهای زنانه می گیرند، مخنثند و مخنث یعنی نه زن و نه مرد بودن، دشنام تلقی می شد.
مردان دیروز به این افتخار می کردند که ساده بپوشند و به سادگی، خود را بیارایند اما زیباترین جامه ها و زینتها را در حد توان در اختیار همسرانشان قرار دهند. از نظر فرهنگ گذشته ما رنگ و بو و نگار (حنا و رنگ) و غازه و گلگونه و غالیه ویژه و برازنده زنان است و مردی که از این آرایه ها به منظور آرایش استفاده کند، چیزی از مردانگی کم دارد. بد نیست تنها به چند شاهد از باب مثال استناد کنیم.
به نظر خاقانی مردان را توجهی به غالیه و گلگونه (سرخاب) نیست:
صبح و شام آمده گلگونه رخ و غالیه فام
رو که مردان نه بدین رنگ زنان وابینند
به نظر عطار گلگونه مردان خون است:
گفت چون گلگونه مرد است خون
روی خود گلگونه برکردم کنون
و سعدی از زبان پادشاهی عادل می سراید:
چو همچون زنان حلّه بر تن کنم
به مردی کجا دفع دشمن کنم؟
فردوسی پوشیده رویی و جامه زیبا و رنگ و بوی (آرایش) را ویژگی زنانه می شمارد:
به سان زنان مرد پوشیده روی
همی رفت با جامه و رنگ و بوی
البته ممکن است کسانی با خواندن این ابیات و نظایر آن رگ فمنیستیشان متورم شود و فردوسی و سعدی و دیگر بزرگان فرهنگ ایران را به ضد زن بودن و مردسالاری متهم کنند که قضاوت کاملا عجولانه و غلطی است چرا که اساسا این بزرگان در مجموع نگاهی انسانی داشتند و مثل برخی معاصران ما درگیر نگاههای بسته جنسیتی نبودند.
منبع: فصل فاصله