تکلیف ما در مسائل سیاست خارجى روشن است، ما با نظام ارباب - رعیتى در سطح جهان مخالفیم.
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»،سیاست خارجیبه معنی دنبال کردن هدفهای کشور در محیطبینالمللیو در رابطه با جامعهها، دولتها و کشورهای دیگر است و سیاست خارجی، راهنمای موضعگیری در جهان است.
تکلیف ما در مسائل سیاستخارجى روشن است. ما همچنان که نظام سلطه را در درون کشورمان با انقلاب بههم زدیم، نظام ارباب - رعیتى سیاسى و اجتماعى را بههم زدیم، دید ما در مسائل جهانى هم همین است؛ ما با نظام ارباب - رعیتى در سطح جهان مخالفیم.
اهم بیانات رهبر معظم انقلاب در رابطه با سیاست خارجی به شرح ذیل است؛
1.میدانسیاستخارجى، میدان چالش نظام جمهورى اسلامى یا صف مقدم این چالش با مجموعهى جهان بیرونى است. در این صف مقدم، استحکام، استوارى قدم، اعتماد به نفس، اطمینان به راهى که آن را دنبال مىکنید، مهمترین شرط است ومسائلسیاستخارجى - چه مسائل کلى و چه مسائل مصداقى و جزئىسیاستخارجى - را در بحث و مداخله و استدلال و گفتگو مىشود حل کرد؛ اما آنچه که اگر خود ما تصمیم نگیریم، حل نشدنى است، این مسأله است: اگر درون خودمان را مستحکم نکنیم، اگر پایههاى تقوا را در دل و در جان خودمان و به تبع آنها در اعمال خودمان مستحکم نکنیم، هر عقیدهیى که داشته باشیم، هرسیاستى را که قبول داشته باشیم، نخواهیم توانست آن را بدرستى محقق کنیم. گاهى همین انحراف درونى، دید ما را نسبت به مسائل عوض مىکند؛
2.اصولسیاستخارجى ما از اصول انقلاب ما جدا نیست. ما کار کوچکى که نکردیم؛ ما حادثه و پدیدهى جدید و عظیم و عمیق و ماندگارى را بهوجود آوردهایم که انقلاب اسلامى و ایجاد نظام جمهورى اسلامى است. ما چه در اول انقلاب اصولسیاستخارجى خودمان را تدوین کرده باشیم و چه نکرده باشیم، نفس ایجاد این حرکت و پدیدهى جدید، در بطن خود تکلیف ما را در مسائلسیاستخارجى روشن کرده است. ما همچنان که نظام سلطه را در درون کشورمان با انقلاب بههم زدیم، نظام ارباب - رعیتى سیاسى و اجتماعى را بههم زدیم، دید ما در مسائل جهانى هم همین است؛ ما با نظام ارباب - رعیتى در سطح جهان مخالفیم؛
3. ما روابط ناشى و برآمدهى از نظام سلطه درسیاستبینالمللى را رد مىکنیم؛ قبول نداریم. خودمان هم در هویت و شخصیت جمهورى اسلامى مانع مىشویم از اینکه وارد نظام سلطه شویم و اجازه دهیم که بر ما سلطهیى بهوجود بیاید یا خود ما بخواهیم سلطهگرى کنیم. ما این فکر را در دنیا ترویج و منعکس مىکنیم و بر اساس آن کار مىکنیم؛ این اساسسیاستماست.
4.در مقدمهى قانون اساسى ما دفاع از مسلمانان و محرومان بهصراحت ذکر شده است؛ ما دفاع از مسلمانها و دفاع از ملت مظلوم را جزوسیاستهاى اصولى خودمان مىدانیم و از آن عدول نمىکنیم. استحکام و عمق فکر دفاع از یک ملت مظلوم درسیاستما بمراتب بیشتر از عمقسیاستدفاع از صهیونیسم در مجموعهى سیاسى دولتى مثل امریکاست. آنها جزو اصول سیاسىشان - البته با تفاوتهایى - دفاع از دولت، حکومت و اشغال صهیونیستى است؛ از این دستبردار هم نیستند؛ لکن این بر هیچ مبناى فکرى و عقیدتى در کاوش نهایى استوار نیست؛ ولى دفاع از ملت مظلوم فلسطین یا دفاع از هر ملت مظلوم دیگر یا مخالفت با اشغالگرى و تسلط نظامى، بیش از این درسیاستو در برنامهى عملى ما عمق دارد؛
5.ما در دنیا از ابزارهاى عملیاتى به معناى تروریسم و کارهایى از این قبیل مطلقاً استفاده نکردیم و نخواهیم کرد؛ این در برنامهى ما نیست. هیچ اتفاق جدیدى هم بنا نیست در ایران بیفتد. اتفاقى که باید بیفتد، افتاده است. آن اتفاق، انقلاب بود؛ همهى کارها آنجا شکل گرفت. این نطفه آنجا بسته شد و دارد روزبهروز رشد مىکند و امروز یک جوان بیست و پنج ساله است که جلوى چشم دایناسورهاى سیاست دنیا کار خودش را پیش مىبرد و پیش مىرود؛ ما از این جهت مشکلى نداریم.
6.روح و اساس کار ما معنویت است. عقلانیت مهمترین ابزار کار ماست؛ عقل را بهکار مىگیریم. همینطور که در اصولسیاستخارجى بارها گفتهایم، حکمت یکى از اصول سهگانهى ماست، و در کنار آن، مصلحت. ما حکیمانه و مدبرانه عمل مىکنیم. این، مخصوصسیاستخارجى ما نیست، بلکه در همهى زمینههاست. اسلام ما اسلام عقلانى است.
7.ما باید معادلات جهانى را محاسبه کنیم. بنده با کسانى که معتقدند معادلات حاکم بر جهان را بکلى باید کنار گذاشت، موافق نیستم؛ با کسانى هم که معتقدند باید یکسره در چهارچوب این معادلات کار کرد، موافق نیستم. این معادلات تجزیهناپذیر نیستند. مىشود عناصر جدیدى را به آنها وارد کرد و عناصرى را هم نادیده گرفت و حذف کرد. این البته مخالفتهایى را برمىانگیزد؛ برانگیزد. ما یک موجود زنده هستیم، تلاش مىکنیم، کار مىکنیم و از ابزارهاى خودمان استفاده مىکنیم و اثبات مىکنیم که این راه درست است و همان را دنبال مىکنیم.
8.در سیاست خارجى هدف، ابزار تاکتیکى و ملاحظات سیاسى در جاهایى قابل قبول است؛ اما وارونه جلوهدادنِ اهداف اساسى به هیچوجه قابل قبول نیست؛ اهداف اساسى ما را باید همه بهطور مشخص بدانند. یک وقت انسان لازم است آن را با صداى بلند اعلام کند، یک وقت و در موقعیتى با صداى بلند اعلام نمىکند؛ اما آن را انکار هم نباید بکند؛ باید همه بدانند که ما در این جهت و در این خط هستیم. البته یک وقت هست که لازم نیست انسان مسألهیى را جنجالى کند.