به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، جشن هشتاد سالگی دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف برجسته کشورمان با حضور تنی چند از علما و اندیشمندان در فرهنگسرای ابن سینا برگزار شد. در این جشن که به همت نه نهاد فرهنگی و علمی کشور برگزار شده بود دکتر رضا داوری اردکانی به ایراد سخنانی پرداخت.
داوری اردکانی با اشاره به اشاره ای که برخی از مهمانان به هوش زیاد وی داشتند گفت: من هوش زیادی ندارم بلکه اصرار زیادی دارم. در 10 سال اخیر 25 کتاب نوشته ام و حداقل 10 بار هر یک از این کتاب ها را بازنویسی کرده ام. من زحمت می کشم و خون دل می خورم ولی در مورد این که حاصل آن چیست نمی توانم چیزی بگویم. من چاره ای جز علم نداشتم و راهم این بوده است.
وی خاطرنشان کرد: از جوانی این سوال برایم پیش آمده که فلسفه که 2500 سال عمر دارد و همه با آن بد هستند چرا هنوز هست و نابود نمی شود؟ چرا آثار فیلسوف مهجور و محجوب متعلق به دورانی نه چندان مهم یعنی افلوطین می ماند؟ فلسفه هیچ فایده ای به معنایی که ما از آن مراد می کنیم ندارد. همه علوم می توانند کاربرد داشته باشند و به درد می خورند اما فلسفه به هیچ کار نمی آید و فایده مستقیمی ندارد اما چرا باقی مانده است؟
رییس فرهنگستان علوم با اشاره به رابطه فلسفه و سیاست گفت: سیاست جدید صورتی از چیزی است که ارسطو و افلاطون آوردند. اگر سیاست در زندگی اثر نمی کند و به کار نمی آید و از سوی دیگر همه فلاسفه سیاست گفته اند مساله صورت دیگری پیدا می کند و من نمی توانم بگویم فلسفه به درد نمی خورد. کاری که من می کنم این است که می خواهم ببینم فلسفه با سیاست و معاش و ... چه ارتباطی دارد.
داوری اردکانی بیان داشت: دوره یونان که تمام می شود فقط ارسطو و سوفوکل تمام نمی شوند بلکه دیگر سامان و معاش هم نیست. وقتی به ایران می آیید با خوارزمی و رازی و ابن سینا و بیرونی عظمن تجربه می شود اما مغول می آید و همه کشور را جارو کرده و فرهنگ و زبان ما به غرب انتقال پیدا می کند. حافظ و مولوی و سعدی که مرزبانان زبان فارسی بودند این فرهنگ و زبان را حفظ کردند. نگهبانی زبان نگهبانی کشور و عقل است. فردوسی زبان فارسی را زبان بزرگی کرده که امروز ما باید با این زبان معامله بهتری داشته باشیم.
وی با اشاره به رابطه فکر و توسعه گفت: جهان توسعه نیافته، شعر و فکر و نظام ندارد و اگر سامان پیدا کند این سامان از طریق فکر و تفکر است. بین تفکر و زندگی نیز ارتباطی وجود دارد که نمی توان آن را توضیح داد. ما با یک ساحتی بودن به مقاصد خود نمی رسیم، بدون علم و تکنولوژی امروز نمی توان زندگی کرد اما به صرف علم و تکنولوژی نیز کار بشر پایان نمی گیرد و به سامان نمی رسد. اگر فلسفه تنها باشد و علم و معاش و تکنولوژی همراه آن نباشد آن فلسفه به هیچ دردی نمی خورد.
رییس فرهنگستان علوم افزود: ما اگر توسعه و پیشرفت می خواهیم باید بدانیم که این کار با نبودن برنامه انجام نمی شود برنامه نیز بدون تعمل عقلی درست نمی شود. ما 200 سال است که با دنیای متجدد آشنا شده ایم در این 200 سال فکر می کردیم فردا کارها به سامان می آید ولی این اتفاق نیفتاد و چیزی که این را به ما می گوید فلسفه است.
وی با بیان این که فلسفه یعنی درک امکان علم و عمل ابراز داشت: فلسفه یعنی درک این که چه می دانی و چه می توانی انجام دهی. کسی که نمی داند چه کارهایی کردنی و چه کارهایی نکردنی است تفاوت عقل و وهم را نمی داند و دچار شکست می شود. اگر او شکست را بپذیرد سلامت است اما اگر نپذیرد دچار کینه توزی می شود و با کینه توزی نمی توان عالم را اصلاح کرد زیرا جهان با مهر و محبت بنا شده و با مهر سامان پیدا می کند.
داوری اردکانی تصریح کرد: ما قدر ابتکار آقای خاتمی را ندانستیم که دیالوگ را مطرح کرد. دیالوگ هم البته فقط مربوط به سیاست نیست. ما مقصد و مقصود داریم و باید ببینیم که چگونه باید به این مقصد و مقصود رسید؟ جامعه بشری به عقل معاش نیاز دارد تا بتواند زندگی مردم را اداره کند. وقتی رونق و رفاه وجود دارد کسی فکر نمی کند اما وقتی توقف ایجاد می شود متفکران باید فکر کنند که این نقص از کجاست.
وی ابراز داشت: امشب مجلس عجیبی بود و بزرگان کشور از همه گروه ها و جناح ها در این جا حضور داشتند. مرحوم آل احمد می گفت تو مصداق بارز این شعر هستی که می گوید: چنان با نیک و بد سر کن تو عرفی / مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
رییس فرهنگستان علوم افزود: من به جلال می گفتم شما اعتراض کنید اما من دانشجوی فلسفه هستم و می گویم شما نمی توانید تیپ بسازید و بگویید همه در آن تیپ بگنجند. به او می گفتند آسید جلال یک کلام، چون حرف، حرف خودش بود.
وی در ادامه گفت: من سیاست می نویسم اما به حضرت عباس سیاسی نیستم. همیشه با سیاست سر و کار داشته ام اما این سر و کار داشتن، فکری بوده است.