به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، ابن ملجم مرادی که دارای نسبی عربی و از قبیله بنی مراد بود، قرآن و اسلام را از معاذ پسر جبل فراگرفته و در پی آن عمروعاص را در امر فراگیری قرآن یاری داد و در فتح مصر همراه عمروعاص قرار گرفت. پس از فتح مصر، ابن ملجم مدتی در آن سرزمین به تعلیم قرآن و فقه پرداخت و پس از به خلافت رسیدن علی (ع)، ابن ملجم با حضرت بیعت نمود و در جنگ جمل حاضر بود ولی پس از ماجرای حکمیت به خوارج پیوست و در پی آن ابن ملجم، عمرو پسر بکیر و برک پسر عبدالله گردهم آمدند و در مکه تصمیم گرفتند که در شب قدر؛ علی، معاویه و عمروعاص را به قتل برسانند و از این رو ابن ملجم راهی کوفه گردید و در آنجا عاشق دختری زیباروی به نام «قطام» گردید! (حوادث الایام: 221)
قطام که بود؟
بنا بر آنچه که در منابع تاریخی ذکر شده است؛ قطام، دختر علقمه بن شحنه عدی از قبیله تیم الرباب بوده است به نحوی که صورت زیبا و چهرهٔ دلربای قطام، او را شهره شهر کرده بوده به طوری که او را «ماه روی کوفه» لقب داده بودند، ولی او از کسانی بود که بعد از واقعه نهروان و کشته شدن برادر و پدرش در زمره مخالفان حضرت علی (ع) قرار گرفت. وی دختری حیله گر، مکار و پیوسته درصدد انتقام خونی از قاتلان پدر و برادرش بود و به نقلی او به همراه حزب قائم، که به رهبری عبدالله بن وهب راسبی بود، جنگ با علی (ع) را جهاد، و خون آن حضرت را مباح میدانستند، از این رو پس از ملاقات ابن ملجم با قطام، قطام وی را ترغیب نمود و با وعدههایی وی را در کار خود استوارتر نمود. (تاریخ خمیس: 281؛ خوارج: 102)
لعنتی عجیب برای ابن ملجم!
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که پیامبر (ص) فرمودهاند: در شب معراج چون به آسمان پنجم رسیدم صورت علی بن ابی طالب (ع) را در آنجا مشاهده کردم. گفتم:ای جبرئیل؛ این چه صورتی است؟
عرض کرد: یا محمد؛ فرشتگان خواهش کردند که از مشاهده جمال حضرت علی (ع) بهره ببرند و عرض کردند: خداوندا؛ فرزندان آدم در دنیا هر صبح و شب به مشاهدهٔ جمال علی (ع) مشغول هستند، پس ما را نیز به زیارت و دیدن چهرهٔ ایشان، به مقداری که اهل دنیا به این سعادت دسترسی دارند، بهرهمند فرما.
پس حق تعالی صورت آن حضرت را از نور مقدس خود آفرید و صورت علی (ع) نزد ایشان است که در شب و روز او را زیارت میکنند و هر بامداد از مشاهدهٔ چهره ایشان متمتع و بهرهمند میگردند.
آنگاه امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که ابن ملجم ضربت خود را بر سر مبارک آن حضرت فرود آورد، مانند همان ضربت بر صورتی که نزد فرشتگان بود نقش بست و پس از آن هر بامداد و شامگاه که ملائکه آن صورت را زیارت مینمودند، بر ابن ملجم لعنت میفرستند و این امر به طور پیوسته تا روز قیامت ادامه دارد. (حیات القلوب: 282؛ قطرهای از معجزات چهارده معصوم: 121)
قصاصی سخت!
در تاریخ آمده است که حضرت علی (ع) در آخرین ساعات زندگی به مدارا با ابن ملجم فرزندانش را وصیت فرمود و پس از وفات امیرالمومنین علی (ع)، ابن ملجم را برای قصاص نزد امام حسن (ع) آوردند و ایشان نیز با یک ضربه شمشیر ابن ملجم را قصاص فرمود و این واقعه در 21 رمضان روی داد و چنانچه مشهور استام الهیثم دختر اسود نخعی جنازهٔ او را گرفته، آن را به آتش کشید. (ارشاد، ج1: 22؛ بحارالانوار، ج42: 232، 246، 298)
اما قطام دختری که لقب زیباروی کوفه را یدک میکشید عاقبتی بهتر از ابن ملجم نیافت به نحوی که آمده است بعد از کشته شدن ابن ملجم، مردم به سوی قطامِ ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جنازهاش را بیرون کوفه سوزانیدند. (بحارالانوار، ج42: 298؛ انوار العلویة: 390؛ نفائح العلام: 410)
مکان قبر ابن ملجم
دربارهٔ مکان و جایگاه قرار گرفتن قبر ابن ملجم از ابن بطوطه، سیاح معروف نقل شده است که: هنگامی که به کوفه مسافرت کردم، در غربی جبانه کوفه، در زمینی سرتاسر سفید، زمینی بسیار سیاه دیدم و از روی کنجکاوی علت آن را پرسیدم، و چون به تحقیق مشغول شدم مردم آن دیار گفتند: اینجا قبر ابن ملجم، قاتل حضرت علی (ع)، است و عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادی در سر قبر ابن ملجم جمع میکنند و به مدت 7 روز آنها را در این مکان میسوزانند. (رحلة ابن بطوطه: 147؛ نفائح العلام: 409؛ تقویم شیعه: 293)
مسلمان شدن یک راهب با دیدن عذاب ابن ملجم!
یکی از عذابهای ابن ملجم که پس از مرگ او، از سوی خداوند نازل گردید، توسط پرندهای صورت میگرفت، به نحوی که شیخ راوندی با استناد از حسن بن محمد، معروف به ابن رفا، در کوفه روایت کرده است: یک روز وقتی در مسجدالحرام بودم دیدم مردم در مقام حضرت ابراهیم (ع) جمع شدهاند و در آنجا یک مرد نشسته بود. از مردم سؤال کردم که آن مرد کیست؟ به من گفتند: آن یک راهب است که اسلام آورده است.
راوی میگوید: به او نزدیک شدم و یک پیرمرد با عبای پشمی را دیدم که در مقام حضرت ابراهیم نشسته بود و شنیدم که میگفت: من رئیس راهبان در صومعه هستم. روزی پرندهای شبیه عقاب دیدم که یک قسمت از بدن یک نفر را از حلقومش را بیرون انداخت، پس قسمت دیگرش را بیرون انداخت تا وقتی که آنها تبدیل به یک انسان کامل شدند. پس من از آن شخص سؤال کردم: تو چه کسی هستی؟ هیچ جوابی به من نداد. به او گفتم: تو را قسم میدهم به آن کسی که تو را آفرید، به من بگو تو چه کسی هستی؟
او گفت: من ابن ملجم مرادی هستم، به او گفتم تو چه گناهی نمودهای که به طور پیوسته تکههای بدنت را این پرنده پس میاندازد و مجدد از هم جدا کرده و فرو میبرد؟
به من گفت: من قاتل علی بن ابی طالب هستم، و به خاطر همین خداوند این پرنده را قرار داده تا هر روز با این کار مرا عذاب نماید.
راهب میگوید: در حال حرف زدن بودیم که یکباره همان پرنده آمد و آن را قطعه قطعه برداشت تا وقتی که همهٔ قسمتهای او را برداشت و من منتظر شدم تا وقتی که پرنده پایین آمد و آن را آورد و مجدد از بدن خود تکههای او را خارج نمود. پس از او سوال کردم: علی بن ابی طالب (ع) کیست؟ جواب داد: علی بن ابی طالب (ع) پسر عمو و وصی پیامبر اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) است. (مدینة المعاجز، ج1: 544، حدیث 540)
منبع: قدس آنلاین