گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- عبدالعلی مهدی؛ خداوند متعال، امامت را برای هدایت بشر، قرار داد. خداوند مسیر هدایت را قرار داد و همگان را تکلیف کرد تا به سوی آن مسیر هدایت حرکت کنند. امام، همان مسیر هدایت است که باب الهی است. کسی حق تخلف از باب الهی یعنی امامی که از طرف خدا تعیین شده را ندارد. بنابراین، خداوند بشر را آزاد خلق ننمود؛ بلکه او را مختار آفرید.
آزاد خلق نکرد تا هر فعلی که هوای آن را درسر دارد، مرتکب شود بلکه ایشان را مکلف به تسلیم در مقابل امام خلق کرد تا در این دنیا به سمت امام حرکت کند. هر چند تعبیر، مختار و آزاد بسیار به یکدیگر نزدیک است؛ اما تفاوتی بسیار ژرف و اساسی دارد. انسان آزاد یعنی کسی که تمام امور به او واگذار شده است و او هرگونه که بخواهد میتواند زندگی کند و هر مسیر و جهتی را در زندگی خویش برگزیند. اما انسان مختار، یعنی اینکه خداوند به او اختیار داده است تا انتخاب کند و این بدان معنی نیست که هرگونه که خواست خودش بود میتواند انتخاب کند. شخص مختار، انسانی است که مکلف است به آن سمتی که خداوند امر نموده است حرکت کند اختیار دارد که اطاعت کند و یا تمرد بنماید.
حرکت به سمت امام تکلیف همه بندگان
از این رو امام صادق علیه السلام فرمودند: «لاجبر و لاتفویض لکن امر بین الامرین»(1) هم جبر را نفی کردند و هم تفویض را باطل اعلام نمودند. تفویض به معنای واگذاری تمام امور به بندگان، به طوری که انسانها آزاد باشند هرگونه که میخواهند عمل کنند؛ باطل است. امر میان این دو امر همان اختیار است. در این اختیار همه مکلف هستند که به سمت امامی که از طرف خداوند تعیین شده است، حرکت کند.
مردم دودسته هستند عده ای به سمت امام حرکت میکنند و نجات مییابند و عده ای از این امر خداوند تمرد میکنند و هلاک میشوند.
مهمترین امتحان خداوند در عالم هستی، حرکت به سمت امامی است که خداوند تعیین فرموده. لذا در زیارت شریف جامعه کبیره خطاب به ائمه معصومین علیهم السلام این گونه میخوانیم «...والباب المتلی به الناس من اتیکم نجی و من لم یاتکم هلک... » شما اهل بیت بابی هستید که به وسیله آن مردم مورد آزمایش و ابتلا واقع می شوند هر کس که به سمت شما بیاید نجات خواهد یافت و هر کس که به سمت شما نیاید هلاک خواهد شد... »
برکات هجرت امام رضا علیه السلام به طوس
بر خی از روی عناد و بغض و عالما و عامدا با اهل بیت به مخالفت برخواستند. این گروه در حالی که میدانستند که عاقبت ایشان دوزخ است؛ به این لجاجت خویش ادامه دادند. برخی دیگر حق را نمیدانستند و جائران و ظالمان نیز اجازه نمیدادند که هدایت شامل حال ایشان شود. ائمه طاهرین را مجبور به تقیه میکردند تا کلمات نورانی ایشان به همه بلاد اسلامی نرسد. از این رو شیعیان با سختیهای فراوانی حقانیت اهل بیت را اثبات میکردند.
در این میان هجرت اجباری امام رضا علیه السلام به خراسان باعث شد که این توطئه ایشان در زمان امام رضا علیه السلام محقق نشود؛ چرا که مسافرت حضرتش باعث شد که افراد بسیاری از نزدیک با امام رضا علیه السلام برخورد داشته باشند و ازآن حضرت طلب نقل حدیث از آباء طاهرینش و نبی مکرم اسلام را بکنند یا اینکه معجزات فراوانی که از ایشان در این سفر به ثبت رسید؛ باعث شد که حقانیت اهل بیت به گوش افراد بسیاری برسد و گروه زیادی هدایت شوند و راه حق را تشخیص دهند.
ارتباط وثیق توحید و امامت
در نیشابور هنگامی که محدثان آن دیار، از امام رضا علیه السلام درخواست نقل حدیث نمودند؛ ایشان حدیثی در مورد ارتباط وثیق امامت و توحید فرمودند. که در این روایت شریف توحید را بدون امامت ائمه طاهرین و حضرت امام رضا علیه السلام، بدون فایده اعلان میدارند و دخول در حصن حصین توحید و امنیت داشتن از عذاب الهی و در زمره اهل توحید شدن رامشروط به قبول امامت ائمه خصوصا امام رضا علیه السلام بیان میکنند. این حدیث به «سلسله الذهب» مشهور شد؛ چرا که راویان این روایت از امام رضا علیه السلام تا خداوند متعال، ائمه معصومین و حضرت رسول اکرم (ص) بود.
بسیار قابل توجه است در زمانی خیلی نزدیک به سفر امام رضا علیه السلام به طوس، شیعیان توسط هارون قتل عام میشدند. درزمان هارون در مدینه خانههای بنی هاشم غارت میشود؛ حتی خانه خود حضرت امام رضا علیه السلام مورد غارت قرار گرفت. خفقانی شدید بر بلاد اسلامی حاکم بود؛ چه بسیار از ساداتی که تنها جرم ایشان نسبت داشتن با پیامبر بود؛ توسط هارون به شهادت رسیدند، اما پس از مدتی کم سیاست بنی العباس تغییر کرد و امام رضا علیه السلام را به خاطر مکر و حیله ای که داشتند به سوی ولایت عهدی خواندند.
در این سفر امام رضا علیه السلام روایتی را نقل میفرماید با مضمونی بسیار بلند و رفیع درباره امامت، و قبول امامت را از شروط کلمه «لا اله الا الله» معرفی میکند. حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام این حقیقت را در میان انبوهی از محدثین قلم به دست نیشابور بیان میکند که کسی که امامت اهل بیت را قبول نکرده است؛ در واقع توحید هم ندارد و مرگ او بر اساس کفر خواهد بود.
البته این رویت به گونههایی دیگر در جوامع روایی شیعه و عامه موجود بود و هست که: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»(2) اما آن حضرت این مطلب را به طور شفاف تر و با تاکید بیشتری بیان فرمودند. اولا که حدیث را به صورت، حدیث قدسی بیان فرمودند و از قول جبرئیل و از قول خداوند بیان فرمودند، سپس در متن روایت امامت را شرطی برای کلمه مقدسه و طیبه «لا اله الا الله» قرار دادند. نشر این روایات برکت سفر امام رضا علیه السلام بود.
گویی در هر شهری که امام رضا علیه السلام قدم مبارک خویش را گذاشت، نوری از شعاع خورشید پرفروغ او در آن مکان شروع به تابیدن کرد و موجب هدایت بسیاری از کسانی شد که به علت جورِ ائمه جور، از نعمت هدایت محروم بودند.
نور افشانی وجود مقدس امام رضاعلیه السلام در مرو
نیشابور، با حدیث «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» (3) منور و نورانی شد. اما جلوهگری امام رضا علیه السلام فقط در نیشابور نبود. حضرت امام هشتم هلیه السلام در مرو نیز خطبهای غراء درباره امامت بیان فرمودند و تاریکی و جهل و تعصب را به نور کلمات الهی خویش زائل کردند و به طور واضح و با استدلال به قرآن کریم بیان داشتند که امامت مقام و مرتبه ای است که ابدا نمیتواند به انتخاب و اختیار تحقق یابد و چاره ای نیست از اینکه امامت به تعیین الهی باشد. و همه کسانی که خلافت را به انتخاب و شورا و یا اجماع واگذار کردهاند بزرگترین اشتباه را مرتکب شدهاند؛ چرا که ابدا مقام امامت را نشناختهاند و حواله دادن امر امامت به شورا و انتخاب مردم در حقیقت انکار کلام الله المجید است و انکار کلام خدا کفر است.
تشکیل شورا و رجوع به اجماع یعنی اینکه خداوند در این باره سکوت کرده است. تشکیل سقیفه یعنی اینکه خداوند حکم این موضوع را به مردم واگذاشته است و در این مورد حکمی نفرموده است و مردم را به خود واگذاشته است.
حضرت امام رضا علیه السلام بطلان این اعتقاد را با استدلالی جالب از قرآن نشان میدهد و بیان میدارد که هر کسی که اعتقادش این باشد که خداوند در باره امامت حکمی نفرموده است در واقع قرآن را انکار کرده است. در بدو ورود امام رضا علیه السلام در روز جمعه بحثی میان مردم درباره امامت اتفاق میافتد.
عبد العزیز بن مسلم میگوید بر سید و مولای خودم حضرت رضا صلوات الله علیه وارد شدم و از گفتگوی مردم درباره امامت در مسجد جامع، خبر دادم امام رضا علیه السلام تبسمی فرمودند، سپس بیان داشتند «ای عبدالعزیز! مردم جهالت کردند و در دین خویش دچار خدعه و نیرنگ شدند، خداوند متعال پیامبرش را از میان امت نبرد الا اینکه قبل از آن دین را برای پیامبرش کامل کرد و قرآن را بر او نازل فرمود. قرآنی که در آن تفصیل همه چیز میباشد و در قرآن بیان حلال و حرام، حدود و احکام و هرآنچه که مردم به آن محتاج هستند بیان شده است و خداوند در کتابش فرمود: «ما فرطنا فی الکتاب من شیء» ما در (این) کتاب (قرآن کریم) چیزى را (از آنچه به آن محتاج و نیازمندید) ترک ننموده و فرو نگذاشتیم، (4) و در آخر عمر پیامبر در حجه الوداع: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا» نازل شد(امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم وبرای شما راضی شدم که اسلام دین باشد)، پس امر امامت هم از تمام دین است و پیامبر از دنیا مفارقت نفرمود؛ تا اینکه برای امت معالم دینشان را بیان کرد و راه را برای ایشان واضح ساخت،... هیچ چیزی را که امت به آن نیاز داشت را ترک نکرد الا اینکه آن مساله مورد نیاز را برای امت بیان کرد پس هر کس گمان کند که خداوند متعال دین را کامل نکرده است کتاب خدا را رد کرده است و کسی که منکر کتاب خدا باشد پس کافر است ....».
امامت یکی از مسائل ضروری مردم میباشد
در صدر این خطبه بسیار مفصل امام بیان میدارد که خداوند دین را کامل کرده است و امامت و خلافت بعد از پیامبر نیز جزو دین است. از آنجایی که خداوند دین را کامل کرده است و نعمت خویش را تمام کرده است پس باید این مساله ضروری و مهم که همیشه خلق به آن احتیاج دارند را بیان و تفسیر کرده باشد والا دین ناقص خواهد بود و کلام خداوند مبنی بر اکمال دین کذب خواهد شد.
بالاخص اینکه مهمترین اختلافات و خونبارترین جنگها بعد از پیامبر بر سر اختلاف در امر امامت و جانشینی پیامبر بود و آنگاه باز هم بگویند، مطلبی با این اهمیت بالا که اختلاف در آن موجب جنگها و فتنههایی بزرگ شده است از طرف خداوند برای آن تعیین تکلیف نشده است. از این رو هر کسی که اعتقاد داشته باشد که خداوند و رسول خدا درباره امامت و خلافت پس از پیامبر حکمی نفرمودهاند و سکوت کردهاند؛ درحقیقت بیان میدارد که دین در این مورد ناقص است و کسی که دین خدا و قرآن را ناقص بداند این آیه شریفه و آیات دیگر مبنی بر اکمال و اتمام دین و آیاتی که بیان میکنند در قرآن همه چیز موجود است را تکذیب میکند و تکذیب کننده قرآن کافر است.
با بیانی بسیار ساده و با استفاده از آیات قرآن که مخالفین ادعای تمسک به آن را دارند آن حضرت اعتقاد حقه را درباره خلافت بیان فرمودند و اعلان داشتند همه کسانی که بر اساس شورا یا اجماع بر مسند خلافت تکیه زدهاند غاصب و منکر و مکذب قرآن هستند. این خطبه، از برکات سفر نورانی امام رضا علیه السلام به طوس بود و این خطبه بسیار با ارزش درباره شأن و مقام امام، از گنجیه علوم اهل بیت به یادگار ماند. هر چند سفر امام رضا علیه السلام از روی ظلم و ستم مامون بود اما این سفر باعث شد که حضرت امام رضا علیه السلام در شهرهای مختلف و در مجالات گوناگون به بیان حق آن طور که هست بپردازند.
عدم انقطاع نور امام رضا پس از شهادت
حضرت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام پس از شهادت نیز آثار و برکات وجودی ایشان تا به امروز ادامه داشت؛ چرا که برای امام مرده و زنده تفاوتی نمیکند و در هر حالی انوار هدایت از او ساطع است. امروز نیز بارگاه عظیم و شریف آن امام رئوف قبله دلهای شیعیان و محبین آن بزرگواران است و در میان جامعه شیعه نور افشانی میکند و چه بسیار باعث هدایت، گمراهان به سمت طریق حق میشود و در هر زمان و تاریخ آز آن مشهد شریف، معجزات و کراماتی ظاهر میشود که باعث قوت قلب شیعیان و اتمام حجت بر منکران مقام امامت آن امام رئوف است.
هدایت به واسطه قبر شریف امام رضا علیه السلام
محمد بن عمر نوقانی میگوید: «شبی در حالی که در خواب بودم، در شبی ظلمانی و تاریک، ناگهان از خواب بیدار شدم و نگاه کردم به ناحیه ای که مشهد امام رضا علیه السلام بود. نوری را دیدم که از مضجع شریف آن بزرگوار خارج شد و بالا آمد تا اینکه مشهد امام رضا علیه السلام را پر کرد و همه جا روشن شد مانند اینکه روز شده باشد.
در آن زمان، من در امر امامت امام رضا علیه السلام شک داشتم و به آن معتقد نبودم و آن امام عظیم الشان را بر حق نمیدانستم این قضیه را برای مادرم تعریف کردم و مادرم نیز از مخالفین امامت بود. مادرم گفت: «چیزی نیست و این از عمل شیطان است»
در شبی دیگر که از شب اول ظلمانیتر و تاریکتر بود مثل آن نور را دیدم که مشهد از آن نور پر شده بود. مادرم را خبر کردم و او را به آن مکانی که در آن بودم آوردم تا آنچه را که من میبینم او نیز ببیند تا اینکه آن چیزی که من می دیدم او نیز دید.
من این امر را امری بزرگ شمردم و برای اینکه این معجزه را دیدم خداوند را حمد کردم. اما مادرم به آن حضرت ایمان نیاورد. قصد زیارت حرم امام رضا را کردم. وقتی به حرم رسیدم در حرم قفل بود. با خدا مناجات کردم و گفتم خداوندا اگر حق با امام رضا علیه السلام است این در باز شود سپس در را هل دادم و در بازشد با خویش گفتم شاید در باز بود دوباره در را محکم بستم به طوری که برای بازکردن آن نیاز به کلید بود سپس با خود گفتم اگر حق با حضرت رضا علیه السلام است در باز شود و در را هل دادم و در باز شد. من داخل شدم زیارت کردم و نماز خواندم به دین حق هدایت شدم ....»(5)
این نمونه ای دیگر از هدایت توسط امام رضا علیه السلام پس از شهادت آن امام رئوف بود. ایشان وجود مقدسش همواره در حال نور افشانی است، اما کوردلان هیچ گاه نور الهی آن بقعه شریف و آن محل آمد و شد ملائکه را نمیبینند. امام رضا علیه السلام در حال حیات و پس از شهادت نور هدایتش شامل حال محبین اومی شود.
امام در هر صورت، چه در حال حیات و چه بعد از شهادت همچنانکه، امام رضا علیه السلام در خطبه مرو فرمودند؛ «نور در تاریکیها است امام بدر منیر و چراغی نور دهنده و ستاره اش هدایت گر در ظلمات و تاریکیها میباشد». (6)
پی نوشت ها:
1- الکافی 1 ج ص 160 باب الجبر و القدر و الأمر بین الأمر
2- بصائرالدرجات ص 510 18- باب النوادر فی الأئمة ع و ... والکافی ج 1 ص 377 باب من مات و لیس له إمام من أئمة ...
3- بحارالأنوار ج 3 ص 7 باب 1- ثواب الموحدین و العارفین و ...
4- ترجمه مرحوم فیض الاسلام
5- عیونأخبارالرضا (ع) ج: 2 ص: 279
6- الکافی ج 1 ص 198 باب نادر جامع فی فضل الإمام و صفاته