به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، آنقدر فضای سیاسی اوایل انقلاب را علیه نظام اسلامی سیاه کرده بودند که من که در خارج از کشور دانشجو بودم، میترسیدم به کشور بیایم. منافقین در خارج از کشور میگفتند که ما هوادار خانوادههای زندانیان سیاسی هستیم و با این گونه پوششها فعالیت میکردند.
یکی روز در کتابخانه تورنتو بودم که با یک فرد به نام حمید آشنا شدم. او بعد از چند روز گفت که شما نمیخواهید به خانوادههای جنگ زده و زندانیان سیاسی ایران کمک کنید. گفتم چرا و با این حساب، پولی به وی دادم.
از آن روز به بعد با وی ارتباط بیشتری پیدا کردم و وی بعدها به من گفت، شما که حقوق تحصیل میکنید، مقاله حقوقی علیه ایران بنویسید و من هم قبول کردم که این کار را انجام دهم.
دانشجویان و البته دانشجویانی که در خارج هستند، برای منافقین طعمه خوبی هستند و من هم که دچار افسردگی بودم تصمیم گرفتم که هر هفته به جمع آنها رفته و با آنها همکاری کنم. رفتارهای آنها در خارج از کشور بسیار حساب شده و دقیق است.
بر همین اساس، آنها مرا جذب کردند و من هم برای آنها کمک مالی جمع آوری میکردم. یک روز یکی از اعضای منافقین به من گفت که شما رسما وارد سازمان بشوید و به ما کمک کنید؛ به وی گفتم که من میخواهم صلح در ایران حاکم شود، او هم گفت که ما هم خواستار صلح و دموکراسی در ایران هستیم و مرا با این شیوه جذب کرد و وارد سازمان شدم.
وقتی عضو سازمان شدم، حدود 6 ماه بعد به من گفتند که برای کمک به مجروحان عملیات فروغ جاویدان (عملیات مرصاد) به عراق بروید، من قبول کردم و به عراق اعزام شدم.
وقتی وارد عراقق شدیم، واقعا در یک ماه اول بسیار خوب برخورد میکردند و رفتارها کاملا عاطفی بود اما با گذشت یک ماه دیدیم که فقط برخورد تند و تیز است و میگویند فقط باید کار کنید. ما حتی اجازه نداشتیم که از مقامات سازمان انتقاد هم کنیم.
یک روز رجوی با این حربه که انقلابی هستم، جوانان آن روزگار را فریب داد و امروز هم جوانان و جریانات ناآگاه به علت همین ناآگاهی، در دام میافتند. توصیه من این است که جوانان آگاهانه وارد جریانات شوند و از کتب شهید مطهری استفاده کنند.
رسانهها وظیفه دارند که آگاهی به جوانان بدهند تا در دام فرقهها و جریانات انحرافی نیفتند.
فرقه رجوی، «برده داری مدرن» است؛ در سالیان گذشته، معنای بردهداری زنجیرزدن به پای بردهها و افراد بود اما امروز زنجیر به ذهن افراد میزنند.
مریم رجوی میگفت، هر کس به خدا شک کند، گناهش قابل بخشش است اما شک به رهبری سازمان (مسعود رجوی) گناهی نابخشودنی است.
شست و شوی مغزی و ترور کور، دو وظیفه اصلی و کار اصلی فرقه منافقین است.
شست و شوی مغزی در فرقه رجوی بسیار ماهرانه انجام میشود. آنها با مکانیسم عملیات جاری که به طور روزانه انجام میشود و غسل هفتگی که هفتهای یک بار انجام میشود، افراد و اعضای خود را شست و شوی مغزی میدادند.
تا سال 71 و 72، به لحاظ شرایطی سیاسی ایران، امکان عملیات نظامی در داخل ایران وجود داشت اما بعد از آن، این امکان فراهم نبود و لذا سازمان، روی به شست و شوی مغزی آورد تا آمادگی افراد از بین نرود.
ما جلسات شبانهای داشتیم که یکی از اعضای منافقین که خانم هم بود به عنوان مدیر جلسه در جلسه حاضر میشد. در این جلسه، افراد کارهای روزانه خود را میگفتند و کوتاهیهای احتمالی نسبت به مسعود رجوی را اعلام میکردند و بعد شروع به فحش دادن به خود به خاطر آن کوتاهایهای احتمالی میکردند، در واقع، جلسه فقط «جلسه فحاشی» بود.
غسل هفتگی هم اینطور بود که یکی از فرماندهان سازمان که مرد بود، به جلسه میآمد. باید در این جلسه، مثلا اگر نیت نگاه کردن به زنی را داشتیم، کتبا اعلام میکردیم و یا اینکه اگر مثلا در خواب، خواهر یا مادر خود را میدیدیم، باید اعلام میکردیم.
اگر به زنی نگاه میکردیم، حکم فرقه رجوی برای این یک نگاه، اعدام بود.
اگر هم در هفته موردی برای گفتن نداشتیم، به ما میگفتند که شما بریدهاید و شروع به فحاشی میکردند.
باید در این جلسات حتما یک چیزی میگفتیم، اگر هم واقعا حتی در خواب خواهر یا مادر خود را نمیدیدیم، باید به دروغ یک خواب را به فرمانده میگفتیم اگر نمیگفتیم، ما را به عنوان خائن تنبیه میکردند.
افرادی که جذب فرقهها میشوند، صداقت دارند و معتقدند که میتوانند به اجرای عدالت کمک کنند اما وقتی در دام میافتند تازه میفهمند که چه شده است به نحوی که حتی انسان شرم میکند که به دوستان خود را اعلام کند که چه کاره است.
سازمان منافقین به نظریه ماکیاول که هدف وسیله را توجیه میکند، معتقد بود.
ازدواج درون سازمانی، یک دستور تشکیلاتی بود که بعد از پیروزی انقلاب از سوی سران سازمان صادر شد. امروز، دیگر عملیاتهای تروریستی سازمان به طور کلی شکست خورده است. البته بعد از این شکست، سازمان دستور طلاق سازمانی را صادر کرد.
کدام سازمان سیاسی افراد خود را در آتش میسوزاند، کدام سازمان سیاسی افراد خود را شست و شوی مغزی میدهد، در سازمان منافقین چنین کارهایی انجام میشد.
برخی اخبار میگوید که تعدادی از اعضای سازمان منافقین در سوریه در حال جنگ با دولت قانونی این کشور هستند و در جمع تروریستهای سوری فعال هستند، علت چیست؟
گروهک منافقین برای ابراز وجود هر کاری میکند و مسلما دست به هر اقدامی میزند و کلا ماهیت این گروهک، یک ماهیت خشونت طلب است. گروهک بدون خشونت نمیتواند زنده بماند و در واقع، خشونت جان مایه سازمان است.
در حال حاضر 30 عضو منافقین که در جمع تروریستهای سوری با ملت سوریه میجنگیدند، کشته شدهاند. پیغام من به سران کشورهای عربی این است که به نقطه پایان رسیدهاید و باید به جنایات خود اعتراف کنید تا تاریخ شاید شما را پشیمان بنامد.
الان منافقین کاملا از هم پاشیده شدهاند، چون کمپ اشرف را از دست دادهاند. البته بنده هم از دوستان شنیدهام که گروهک منافقین در جمع تروریستهای سوری با مردم این کشور، در حال جنگ است.
در کمپ اشرف، 52 تن از اعضای بسیار برجسته و مهم سازمان منافقین توسط گروههای مردمی کشته شدند و چند عضو بسیار مهم هم توسط مردم اسیر شدهاند. مردم عراق به خاطر اینکه عزیزان خود را در عملیاتهای متعدد منافقین از دست داده بودند، با حمله به کمپ، انتقام گرفتند.
شکل سازمان منافقین که همان اشرف بود، از بین رفته و الان هم به تبع چون شکل از بین رفته، ایدئولوژی آنها نیز در حال از بین رفتن است.
منافقین تحت پوشش حمایت از بیکاران، فقرا و دموکراسی و... افراد را جذب میکنند. آنها فضا را بسیار برای ما سیاه نشان میدادند به طوری که وقتی من از پاریس به تهران آمدم، دیدم که تهران حتی از پاریس هم زیباتر و با جاذبهتر است.
وقتی که از ایران میرفتم، در یک روستا در حاشیه تهران ساکن بودم؛ آن زمانها، روستای ما بسیار فقیر بود و فقط در روستای ما، چند موتور سیکلت وجود داشت اما وقتی برگشتم، برخلاف اعلام سازمان که ایران بسیار وضع وخیمی دارد و مردم از فرط گرسنگی در حال مردن در کنار خیابانها هستند، در روستای خودمان دیدم که چقدر پیشرفت صورت گرفته و الان نیمی از اهالی روستا، خودرو دارند و وضع اهالی بسیار خوب است.
سازمان از ابتدا به این اعتقاد داشت که مجروحان باید با خوردن سیانور، خود را میکشتند در کمپ اشرف هم به علت اختلافاتی که اعضا با هم داشتند، در جریان حمله مردم عراق به کمپ که منجر به کسته شدن حدود 52 تن از اعضای ارشد سازمان شد، برخی اعضا توسط فرماندهان «تیر خلاص» زده شدند و برخیها هم توسط دیگر اعضا کشته شده و برخی هم خودشان را کشتند. در سازمان منافقین این استراتژی وجود دارد که «حذف فیزیکی داخلی» هم میکند.
یکی از این 52 نفری که در کمپ کشته شد، با من دوست بود. او نامش «احمد وشاق» بود. یک روز در مرز مستقر بودیم و بعد که برگشتیم به کمپ، دیدیم سه بالگرد، در کمپ نشست. درست زمانی بود که آمریکا، بغداد را تازه تصرف کرده بود.
وقتی، بالگردها در کمپ نشستند و بعد برخاستند و رفتند، از وشاق پرسیدم که رهبر سازمان کجاست، او گفت که آمریکاییها او را از کمپ خارج کردند و الان دیگر، در اختیار آمریکاییهاست.
منبع: تسنیم