به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، «میخائیل گورباچف»، آخرین دبیر کل حزب کمونیست شوروی سابق بود که بهزعم خود قصد اصلاح ساختارهای سیاسی و اقتصادی نظام پوسیده شوروی سابق را داشت اما در واقع کاری جز تسریع فروپاشی اتحاد شوروی نکرد. اتحاد جماهیر شوروی تا پایان دوران زمامداری «لئونید برژنف»، یک قطب بزرگ نظام بینالمللی بود اما حضور گورباچف در صدر نظام کمونیستی عملا این رژیم را از آموزههای مارکسیستی خالی کرد.
در محیط روانی گورباچف، نوعی شیفتگی غربگرایانه مشاهده میشد. وی در سخنرانیهای عمومی بهوضوح از صنعت و تولیدات غربی تمجید میکرد و آن را با تولیدات خشن روسی مقایسه میکرد.آخرین رهبر شوروی بسته اصلاحات سیاسی خود را تحت عنوان «گلاسنوست» و بسته اصلاحات اقتصادی را تحت عنوان «پروستاریکا» ارائه کرد. هنوز بسیاری از مارکسیستهای دو آتشه از این دو بسته اصلاحی تحت عنوان خیانت یاد میکنند.
در مسائل بینالمللی گورباچف بیشتر سعی در افزایش ارتباطات و تجارت با غرب داشت. او با بسیاری از رهبران غربی همچون مارگارت تاچر، هلموت کهل صدر اعظم وقت آلمان غربی، و رونالد ریگان (رئیس جمهور وقت آمریکا) روابط حسنهای برقرار کرد. معروف است که تاچر گفته: «من آقای گورباچف را دوست دارم. میتوانیم با هم معامله کنیم.» در 11 اکتبر 1986 گورباچف و ریگان در «ریکیاویک»، پایتخت ایسلند دیدار کردند تا در مورد کاهش سلاحهای هستهای میانبرد در اروپا مذاکره کنند. این نهایتاً به امضای معاهدهٔ نیروهای هستهای میانبرد (INF) در 1987 انجامید.
بر این اساس گورباچف خواه ناخواه تا حدود زیادی به غربیها اعتماد کرد و در راس بلوک غرب نیز آن روزها مثل امروز، آمریکا قرار داشت.
اصلاحات غربگرایانه گورباچف عملا قدرت اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیست را در جمهوریهای شوروی سابق و اروپای شرقی کاست و بالاخص اصلاحات اقتصادی او بر مشکلات اقتصادی شوروی سابق افزود. این در حالی بود که رسانههای غربی آنقدر با گورباچف احساس خودمانی بودن میکردند که وی را با نام اختصاری «گربی» صدا میکردند.
دیوار برلین نماد جدایی بلوک غرب از بلوک شرق بود اما گورباچف معتقد بود که اصلا بد نیست که این دیوار برچیده شود. اینگونه تمایلات غربگرایانه در گورباچف باعث شد تا نهتنها دیوار برلین فروریزد بلکه جمهویهای شوروی هم سر به استقلالطلبی بردارند. وی ابتدا سعی کرد تا معاهده اتحاد را تغییر دهد اما این اقدام با نگاه تندروهای حزب کمونیست شوروی سازگاری نداشت.
نیروهای تندرو در کادر رهبری شوروی در 1991 کودتای اوت را سازمان دادند و تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و اجازه ندهند معاهدهٔ اتحاد جدید را امضا کند. در همین موقع گورباچف سه روز را (از 19 اوت تا 21 اوت) در حبس خانگی در یک ویلا در «کریمه» گذراند، و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت.
با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای قدرت اتحادیه و نه روسیه به فرمانهای او عمل نمیکنند و در عوض «بوریس یلتسین» است که قدرت دارد. در ضمن گورباچف مجبور شد که بسیاری از اعضای دفتر سیاسی را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه هشت» شامل هشت نفر رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند.
در این میان برخی از تحلیلگران یلتسین را نماد خیانت غرب به گورباچف میدانند. او در حالی قدرت گرفت که گورباچف در راس قدرت بود. در غربگرا بودن یلتسین هیچ تردیدی وجود ندارد. وی نماد فروپاشی بلوک شرق است.
شاید اگر گورباچف تمایلات غربگرایانه را وارد سیستم حکومتی شوروی نمیکرد، فروپاشی از درون رخ نمیداد. با این حال او حتی پس از عزل نیز از آمریکادوستی خود دست برنداشت و در سال 200 در تشییع جنازه رونالد ریگان شرکت کرد.
منبع: مشرق