به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، نشریه آنلاین Veterans Today (کهنهسربازان امروز) از جمله پایگاههای معتبر خبری – تحلیلی و انتقادی دولت آمریکاست که بدنه اصلی کارشناسی آن را نظامیان سابق ارتش آمریکا و نیروهای بازنشسته سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی این کشور تشکیل میدهند. عمده فعالیتهای این نشریه تحلیل سیاست خارجی آمریکا و انتقاد از دخالتهای نظامی این کشور در مناطق مختلف جهان است.
جیم دین (Jim W. Dean) کارشناس برجسته مسائل نظامی – سیاست خارجی آمریکا و سردبیر کنونی نشریه Veterans Today است که در گفتوگویی با این منتقد سیاست خارجی آمریکا، توافق هستهای ایران و سیاست خارجی این کشور در قبال ایران را بررسی کردهایم.
تلاش اسرائیل برای توجیه هزینههای سنگین نظامی/اسرائیل به بیثباتی منطقه نیاز دارد
* آقای جیم دین، به تازگی شاهد توافق هستهای بین ایران و 1+5 بودیم. هر توافقی طبیعتاً دو طرف دارد که هر کدام منافع خود را از توافق دنبال میکنند. منافع کشورهای غربی در این توافق چه بود و آیا این منافع بین همه آنها مشترک بود یا هر کدام به دنبال منافع جداگانهای بودند؟
مسلماً هر کشوری منافع خاص خود را دارند. آمریکا در این میان نقش رهبری دارد و سایر کشورهای غربی در جایگاه ثانویه هستند. اسرائیل هم نقش آتشبیار را بازی میکند و سعی دارد هزینههای سنگین نظامی را توجیه کند و آمریکا را به ادامه حمایت نظامی از خود وادار نماید؛ که به معنای حمایت از صادرات نظامی اسرائیل نیز هست. این رژیم نیاز مبرمی به بیثباتی در منطقه دارد تا بتواند از افراد سابق نظامی و اطلاعاتی خود استفاده کند.
کشورهای غربی به بازار ایران نیاز دارند
با این حال یک نکته مشترک وجود دارد و آن تغییر ناگهانی در رویکرد آنها نسبت به ایران است. با توجه به رکود اقتصادی در اروپا و بینتیجه ماندن همه تلاشها برای رفع این معضل از جمله دادن محرکهای اقتصادی، کاهش بودجه و اخراج بسیاری از کارمندان و کارگران، کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیدند که اگر راهی داخلی برای اصلاح اقتصادی وجود ندارد، شاید بتوانیم از ابزارهای خارجی کمک بگیریم. اما تنها چند کشور هستند که میتوان با آنها وارد تجارت خارجی شد. در این لیست ایران مقام اول را دارد، زیرا همیشه از حضور در جمع بانکدارهای بینالمللی خودداری کرده که به عقیده اروپاییها اقدامی هوشمندانه بوده است. به علاوه این کشور منابع عظیم طبیعی دارد و توانسته از تحریمها، به خصوص تحریمهای بانکی، جان سالم به در ببرد؛ از طریق فروش کالاهایی که میتوانند با دیگر کشورها مبادله کنند. بنابراین همه کشورهای غربی ایران را بازاری برای فروش کالاهایی میبینند که به شدت نیاز به فروششان دارند.
بنابراین شاهد آن همه سفر نمایندگان کشورهای دیگر، از جمله عربستان، به تهران بودیم و همه از تلاش برای بهبود روابط با ایران سخن میگفتند. به گونهای که به نظر میرسید همه با هم متوجه شده بودند که نقطه عطفی در مذاکرات در پیش است. تنها نکته مشترک این است که همان کشورهایی که میکوشیدند با ایجاد تنش، سلاحهای خود را به خاورمیانه بفروشند، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که باید در اقتصاد داخلی خود هم محرک ایجاد کنند و به نظر من میخواهند در این رابطه با ایران همکاری کنند.
ایران باید بتواند کالاهای اساسی را در داخل کشور تولید کند/ تحریم یک جنگ اقتصادی تمام عیار است
* در خبرها آمده که ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلستان برنامه سفر به چین دارد تا مسائل حقوق بشری بین دو کشور را حل و فصل کند و انگلیس بتواند با چین روابط اقتصادی برقرار نماید. به نظر میرسد کشورهای غربی در بحران اقتصادی بزرگی گرفتار شدهاند و همانطور که شما گفتید به عنوان اصلیترین اولویت به دنبال بازار ایران هستند؛ چون طی 34 سال بعد از انقلاب اسلامی، کشورهای غربی نتوانستهاند از بازار ایران استفاده کنند. به نظر شما آیا این هجوم کشورهای غربی میتواند برای جامعه و اقتصاد ایران مشکلساز باشد؟
نه. فقط باید مراقب باشند تا چه اندازه در این مسیر جلو میروند. به نظر من آنچه در تحریمها احمقانه بود و باید موضوع دور بعدی مذاکرات باشد، همان چیزی است که در آمریکا طی جنگ جهانی دوم به پروژه منهتن مشهور شد؛ اینکه بتوانید هر کالای اساسی را که نیاز دارید داخل کشور تولید کنید تا هیچگاه در مقابل تحریمها آسیبپذیر نباشید، کالاهایی مثل قطعات هواپیما که میتواند به عنوان سلاح اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین به نظر من ایران باید به انتخابهای کاملاً منطقی دست بزند، چون تحریمهایی که غرب علیه این کشور اعمال کرده یک جنگ اقتصادی تمامعیار است. اساس آن هم تلاش بانکدارها و تولیدکنندگان نفت برای افزایش مصنوعی قیمت نفت است تا بازار فروش نفت برای ایران نامساعد شود. زیرا در آمریکا هر گالون بنزین نباید از 2 دلار بیشتر باشد و این قیمت هر مقدار که بیشتر شود صرفاً کلاهبرداری است. دولت آمریکا منابع بزرگی در جاهای دیگر دارد؛ اکنون به تروریسم در آفریقا دست زده و اخیراً نیز متوجه شده که این قاره روی منابع غنی نفت نشسته است که ممکن است آخرین منابع نفت دنیا باشند.
تمام داستان اسلامهراسی و سلاحهای هستهای و ساختن غول از ایران برای خارج کردن این کشور از بازار بوده است. اما اکنون مردم به ویژه مردم آمریکا به این درک رسیدهاند که در طول همه این مدت دولتشان به آنها دروغ میگفته است که ما داریم این کار را برای امنیت کشور انجام میدهیم و نمیتوانیم درباره آن توضیح دهیم. اما مردم فهمیدهاند که همه این دروغها صرفاً برای رسیدن به منافع مالی بوده است. هنوز معلوم نیست که واکنش مردم چه خواهد بود؛ اما دیگر نمیتوان گفت نمیدانند.
نقش اسرائیل بیشتر از آن چیزی است که تصور میشود
* دولت آمریکا و متحدانش مثل انگلیس میکوشند تا نشان دهند که با این توافق انجام شده همه مشکلات حل خواهد شد. آیا ایران هم باید نسبت به کشورهای غربی و توافق اخیر خوشبین باشند؟ آیا دشمنیها بین غرب و ایران پایان یافته است؟
دو نکته در اینباره وجود دارد. آنچه اعلام کردهاند این است که میخواهند قدم به قدم جلو بروند. از جمله عبارت «اعتمادسازی» را به کار بردهاند. اگر دو طرف به هم خوشبین بودند، نیازی به اعتمادسازی نبود؛ بنابراین دو طرف نسبت به هم بیاعتماد هستند. ایران مسائل سیاسی خود را دارد که باید مطمئن شود مورد سوء استفاده غرب قرار نمیگیرند؛ همه ما جنگ عراق با ایران را به یاد داریم، و خسارتهای بیشماری که ایران متحمل شد، و اینکه آمریکا در پس پرده ماجرا بود و سلاحهای شیمیایی در اختیار عراق گذاشت؛ پیش از آن هم در بلاهایی که بر سر مردم ایران آمد شریک بود، از جمله روی کار آوردن شاه.
بنابراین ایران باید مراقب باشد؛ اما نکتهای که هست اینکه مردم گاهی نقش اسرائیل را بیش از آنچه که هست تصور میکنند. اخیراً هر چه که خواستهاند انجام بدهند، از جمله حمله به سوریه، و تلاش لابی اسرائیلی آیپک برای جلوگیری از مذاکره با ایران، همه این اقدامات با شکست مواجه شده است. همه میدانند سناتورهایی هم که با این لابی همکاری کردند، اکنون اعتبارشان را از دست دادهاند. بنابراین ما اعضای نهادهای مستقل اطلاعاتی خوشبین هستیم که اکنون تا نقطهای پیش رفتهایم که دیگر متوقف کردن این روند برای هر کسی بسیار دشوار خواهد بود، و هر قدمی که به جلو برمیداریم، برگشت از این مسیر بعیدتر میشود.
افکار عمومی آمریکا دیگر با لشکرکشی موافق نیستند
میبینیم که برخی تحریمها لغو شده و بعضی افراد برای مذاکرات اقتصادی به تهران آمدهاند. همه اینها نشان میدهد که به یک نقطه عطف تاریخی رسیدهایم. برخی افراد ناراضی در آمریکا هستند که میگویند تغییر به این سرعت اتفاق نمیافتد، و این تغییرات هیچ اهمیت بلندمدتی ندارد. ما به آنها میگوییم مسائلی به این بزرگی را نمیتوان در یک روز یا یک هفته یا یک ماه تغییر داد، بلکه به زمان نیاز دارند. اما آنچه تا کنون دیدهایم و وقوع یک نقطه عطف را ثابت میکند، همراه شدن افرادی با این توافق است که تا کنون با آن مخالف بودند. مردم آمریکا هم به این نتیجه رسیدهاند که هیچ دلیل امنیتی برای داشتن این همه پایگاه در کشورهای مختلف وجود ندارد؛ به خصوص که تنها هدف دولت آمریکا رسیدن به منافع اقتصادی است و سربازانی که به کشورهای دیگر میروند قرار است با ذخیره منابع طبیعی آن کشور به خانه برگردند. مردم از این ناراحت هستند که برای تأمین منافع اقتصادی به این کشورها حمله نظامی میکنیم، در حالی که میتوانیم تبادلات اقتصادی داشته باشیم. چین 800 یا 900 پایگاه نظامی در کشورهای دیگر ندارد و دلیلی نمیبیند برای برقراری روابط اقتصادی به کشورهای دیگر لشکرکشی کند.
بنابراین تنها هدف دولت آمریکا از این فریبکاریها لشکرکشی به کشورهای دیگر بوده و این نقشه از زمان دولت بوش آغاز شده است. تغییری که نئومحافظهکارها ایجاد کردند این بود که قبلاً آمریکا اگر احساس میکرد با تهدیدی قریبالوقوع مواجه است، دست به حمله پیشگیرانه میزد؛ در حالی که اکنون ابعاد این سیاست بسیار گستردهتر شده و آمریکا به خود این حق را میدهد که به هر کشوری حمله کند که شاید در آینده خطری محسوب شود؛ برای خود چک سفید میکشند که به هر کشوری که بخواهند حمله کنند. این بار میخواستند از این چک سفید علیه ایران استفاده کنند؛ اسرائیل میخواست ادعا کند که میتواند دست به حملهای مشروع علیه ایران بزند و بهانهای هم که ساختند این بود که این کشور دارد بمب هستهای میسازد، بنابراین باید قبل از اینکه کار از کار بگذرد به ایران حمله کنیم؛ و دولت آمریکا هم در تمام طول این مدت در کنار اسرائیل ایستاده بود. رویکرد واشینگتن به شدت جنگطلبانه بود و شرمآور است که چه تعداد از اعضای دولت همین سیاست را پیش گرفتند، به ویژه بعد از آنکه نهادهای اطلاعاتی خود آمریکا هم در گزارشهای متعدد تصریح کردند که هیچ شواهدی مبنی بر تلاش ایران برای رسیدن به سلاح هستهای پیدا نکردهاند. اما به نظر میرسید نمیتوانند دست از این ادعاها بردارند؛ هم رسانهها و هم صهیونیستها افراد زیادی را داشتند که دائماً مردم را فریب میدادند و میترساندند.
حتی پیشبینی میکردیم تا 60 یا 90 روز دیگر اتفاقی هم بیفتد؛ اما تصمیم دولت در عدم حمله به سوریه به این مسئله کمک بزرگی کرد. مردم بیدار شده بودند و تماسهای بیشماری با کاخ سفید و کنگره گرفتند و گفتند در هیچ شرایطی نمیخواهند دولت دست به حمله پیشگیرانه بزند.
تنها 20 درصد مردم آمریکا با حملات پیشگیرانه موافقند/ آمریکا به بهانه امنیت ملی دنبال منافع اقتصادی است
* به افکار عمومی مردم آمریکا اشاره کردید که با جنگ سوریه مخالف بودند. میدانیم که درون آمریکا حملات رسانهای بیشماری علیه ایران میشود؛ چرا مردم آمریکا با حمله به ایران مخالف هستند؟
نتایج یک همهپرسی که همین دیروز منتشر شد نشان میدهد که تنها 20 درصد با سیاست حملات پیشگیرانه موافق هستند و بقیه میگویند دولت نباید این سیاست را علیه هیچ کشوری پیاده کند، مگر آنکه تحت تهدید مستقیم آن کشور باشد. طبق این نظرسنجی حتی اگر کشوری بخواهد به متحدان آمریکا هم حمله کند، مسئله به خود آن کشور برمیگردد و باید با مذاکره از این حمله جلوگیری کند. بنابراین مردم آمریکا حتی نمیخواهند ارتش کشورشان وارد جنگی شود که به متحدان این کشور مربوط است. به علاوه، بودجهای که اکنون خرج هزینههای نظامی میشود میتواند در جاهای بسیار بهتری خرج شود.
میزان اشتیاق پیوستن به ارتش آمریکا کاهش پیدا کرده است
بنابراین خوشبختانه مردم بیدار شدهاند و بسیار خوشحال هستند که نیروهای آمریکایی دارند از افغانستان خارج میشوند. مردم افغانستان هم نمیخواهند چند هزار سرباز آمریکایی در کشورشان حضور داشته باشند. بسیار عالی است که همه این سربازان دارند به آمریکا برمیگردند، البته به جز 150 نفری که برای آموزش نیروهای افغان باقی میمانند. به این ترتیب خود نیروهای افغان میتوانند کنترل کشورشان را به عهده بگیرند. پس مردم آمریکا هیچ علاقهای به امپریالیسم دولت این کشور ندارند؛ دولت هم هیچگاه تلاش نکرده تا مردم آمریکا را متقاعد کند؛ زیرا میداند هرگز این سیاستها را نمیپذیرند. به همین دلیل روش استفاده از اصطلاح «تهدید» را اختراع کردند و امروزه هم دیگر از منافع امنیت ملی سخن نمیگویند؛ حتی اعضای ارتش هم صرفاً میگویند «منافع» ما. دلیل آن هم فقط این است که وقتی میگوییم منافع امنیت ملی در حقیقت اعتراف میکنیم که از ارتش داریم برای تأمین اهداف تجاری خود استفاده میکنیم. نمیخواهیم بگوییم «منافع تجاری» و نمیخواهیم بگوییم منافع امنیت ملی، چون ممکن است مردم بپرسند مگر چه کسی گفته میخواهد به ما حمله کند و یا چه کسی قصد چنین برنامهای را دارد. مسلماً هیچ کشوری در حال حاضر تهدید نظامی علیه آمریکا محسوب نمیشود، بنابراین به همه یاد دادند تا بگویند داریم از منافع خود دفاع میکنید. و مسلماً تنها معنای این عبارت این است که داریم از منافع تجاری خود دفاع میکنیم.
نتیجه این میشود که هیچکس تمایلی به پیوستن به ارتش ندارد؛ به دلیل این سیاست زشت دولت که مردم را وارد ارتش میکند و به اسم دفاع از کشور به نقاط دیگر دنیا میفرستد، در حالی که واقعیت این است که میخواهند بر بازارهای دنیا مسلط شوند. و این سیاست آمریکا است که به کشورهای کوچکتر حمله کند تا بتواند بازار کالاهای آنها را تسخیر کند. مردم حق دارند به این دلیل با کل آمریکا مخالف باشند؛ اما آنچه ما فهمیدهایم این است که حتی بسیاری از مسلمانان و اعراب هم سیاستهای آمریکا را از چشم مردم این کشور نمیبینند، بلکه از چشم دولت میبینند؛ میدانند که مردم آمریکا هم مورد سوء استفاده واقع میشوند، بنابراین با مردم دشمن نیستند، بلکه با دولت آمریکا دشمن هستند.
منبع: مشرق