گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در برنامه این هفته هنگام درنگ با آقایان عبدالله شهبازی، مورخ و تاریخ نگار معاصر ایران، سید مصطفی تقوی، پژوهشگر در حوزه تاریخ و اندیشه سیاسی، مسعود رضایی، پژوهشگر و محقق تاریخ معاصر ایران، یعقوب توکلی، پژوهشگر در حوزه تاریخ و اندیشه سیاسی، درباره تحولات ایران در دوره پهلوی به بحث و گفت وگو پرداخت.
حقانی: ادعا میشود با آمدن رضا شاه به ملوک الطوایفی در ایران خاتمه داده شد، در این باره اگر نکته ای مد نظر دارید بفرمایید.
تجزیه ایران در ماجرای خزعل و نهضت جنگل کذب محض است
شهبازی: ملوک الطوایفی و تشکیل حکومت متمرکز را دست آورد رضا شاه می دانند و تاریخ نگاری پهلوی در این زمینه بسیار مانور میدهد؛ در تاریخ نگاری پهلوی درباره ماجرای خزعل بسیار ذکر شده است؛ رضا شاه نظام و ساختار نامتمرکز ایران را به یک دولت متمرکز تبدیل کرد.
این انگاره به این شکل عنوان می شود که گویا نامتمرکز بد است و متمرکز خوب؛ شاهد این مفهوم در تاریخ غرب نیز هستیم؛ نظامهای سیاسی در غرب تحت عنوان نظام های فدارتیو عنوان میشود؛ نظام فدراتیو در غرب یک مفهوم خوب است؛ در طول تاریخ تمام جوامع بشری فدراتیو بودند.
در تاریخ نگاری ایران نظام فدراتیو به نحوی القا می شود که گمان می رود به معنای تجزیه است و اگر رضا شاه نمی آمد ما شاهد تجزیه ایران بودیم؛ دو موردی که در این زمینه عنوان می کنند ماجرای خزعل و نهضت جنگل است؛ در هر دو مورد ماجرای تجزیه ایران کذب محض است.
خزعل هیچگاه ادعای تجزیه طلبی نداشت، درباره او حرف و حدیث زیاد است هرچند آدم قابل دفاعی نیست، ولیکن میدانیم طایفه بنیکعب طایفه مقتدر شیعی است و دامنه اقتدار آن تا عمان ادامه داشت؛ اگر در تاریخ نگاه کنید متوجه خواهید شد طایفه بنی کعب همان نقش را در تاریخ شیعی داشت که آل سعود دارند با این تفاوت که طایفه بنی کعب شیعی بودند و خود را ایرانی می دانستند.
رضا شاه با حذف خزعل راه را برای وهابی ها و آل سعود در خلیج فارس هموار کرد
میزان تعصب و تعلق ایرانی بودن طایفه بنی کعب به حدی بود که، وقتی عثمانی ها در ماجرای اختلافات سر حد مرزی ایران، در زمان مشیرالدوله پیشنهاد می کنند که شما خود را تبعه عثمانی بدانید، می گویند ما رعیت ایران هستیم؛ خزعل مهم ترین این طایفه بوده است و به ایرانیت خود افتخار می کردند.
پول لازم برای قشون کشی سردار اسعد را شیخ خزعل تامین کرد؛ مهم ترین مسئله این است که خزعل با اعلامیه بالفور مخالفت کرد؛ کاری که رضا شاه با حذف خزعل انجام داد راه را برای اقتدار وهابی ها و آل سعود و سلطه تام و تمام آن ها بر منطقه خلیج فارس هموار کرد؛ نتیجه حذف خزعل این بود که با واسطه طایفه عرب شیعه بر کل منطقه جنوب سیطره داشتیم و بنی کعب همان جایگاهی را داشت که اکنون آل سعود در خلیج فارس و جهان عرب دارد.
رضاشاه حلقه حاکمیت ایران در منطقه خلیج فارس را از بین برد؛ رضا شاه با حذف شیخ خزعل بزرگترین ضربه را بر حاکمیت خلیج فارس وارد کرد؛ خزعل و مرحوم مدرس با هم در مخالفت با روی کار آمدن رضا شاه مخالف بودند.
بحث تجزیه طلبی خزعل با روی کار آمدن رضا شاه مطرح شد
تقوی: زمانی میگویند که خزعل قصد تجزیه داشت که یک دولت مقتدر مرکزی مورد حمایت قدرت های خارجی در ایران روی کار آمده بود، این سوال مطرح می شود که اگر خزعل اهل تجزیه بود چرا در فاصله ضعف حاکمیت ملی از مشروطه تا آستانه کودتای 1299 که انگلستان در به در به دنبال کودتاچی می گشت، این تجزیه طلبی را نداشت؟
نه تنها خزعل ادعای تجزیه طلبی نداشت بلکه باقی ایلاتی که به این امر متهم شدند نیز در دوره ضعف حکومت تلاشی برای تجزیه نکردند و حتی در جهت حفظ وحدت ملی و امنیت ملی همکاری می کردند.
آیا با تاسیس سلسله پهلوی دوره ناامنی در ایران به سر رسید؟
حقانی: ادعا می شود با تاسیس سلسله پهلوی دوره ناامنی در ایران به سر رسید و در این دوره ما شاهد برقراری امنیت در کشور هستیم، در این باره قدری صحبت بفرمایید.
تقوی: تبیین مسئله امنیت در دوره رضاشاه به یک گونه ای به ممتنع تبدیل شد و این به دلیل آشفته نگاری های تاریخی است؛ اصل امنیت به معنای احساس عدم تهدید به طور عام است؛ اگر هر فرد یا جامعه به هر دلیلی در شرایطی قرار گیرد که تهدیدی از هیچ سو احساس نکند را امنیت می گویند؛ با این تعریف عام شاهد هستیم در فاصله نهضت مشروطه تا کودتای 1299 شرایطی به وجود آمد که حاکمیت ملی ما ضعیف شد و حاکمیت هم به دلیل حضور حکومت های خارجی و هم به دلیل عناصر داخلی قادر به مهار بسیاری از امور جامعه نبود.
خود رضا شاه عامل تهدید در بین اقشار مختلف جامعه بود
به دلیل ضعف حاکمیت ملی ناامنیهایی همانند سرقت، اربده کشی، راهزنی و ... به وجود آمد؛ حکومت پهلوی برای پیشبرد اهداف حکومتهای خارجی طبیعتا باید امور داخلی ایران را سامان میداد و این تعبیر آنها از امنیت است؛ ناامنی در ایران در حدی بود که در هر جامعه ای عادی و طبیعی است، حکومت پهلوی این امر را سامان داد و این چیز بدی نبود و نیاز هر جامعه ای است.
مهم این است که اصل حاکمیت که اولین وظیفه اش تامین امنیت است، به صورت یک هیولایی در آمد و به این علت که با ماهیت منافع و افکار جامعه مخالف بود، به عنوان یک عامل تهدید برای اقشار جامعه در آمد؛ به همین علت این حکومت به عنوان یک حکومت عادی نباشد، بلکه به صورت یک حکومت نظامی اخاذ و طمع کار به مال و حیثیت مردم جلوه گر شود.
در زمان اشغال ایران توسط متفقین ارتش رضا شاه مقاومتی نکردند.
حقانی: در خصوص ارتش قدری توضیح دهید.
رضایی: ارتش در تمام تعاریفی که از آن می شود به عنوان یک نهاد ملی و حافظ مرزهای کشور و حامی ملت یک کشور است؛ در برهه رضاشاه این گونه از سوی تاریخ نویسی پهلوی عنوان می شود که رضا شاه بنیان گذار یک ارتش ملی به معنایی که عرض کردم، بود.
با مروری بر تاریخ ایران در می یابید که کمتر واقعه ایی در تاریخ ایران داریم که مثل واقعه اشغال ایران توسط قوای متفقین در شهریور سال 1320 باشد؛ در هر دوره از تاریخ ایران مقامت های ملی و نظامی علیه قوای بیگانه به مراتب بیشتر و بهتر از آن چیزی است که در دوره اشغال ایران توسط متفقین صورت گرفت؛ دلیل این امر این است که در آن دوره اصلا مقاومتی صورت نگرفت و انگار اصلا ارتشی وجود نداشت و این در حالی بود که 16 سال از سلطنت رسمی رضا شاه می گذشت.
قوای نظامی ایران قبل از حکومت پهلوی، حداقل خودی نشان می داد
در اوایل دوره قاجاریه و جنگ های آقا محمد خان قاجار، که از نظر من او یک نابغه نظامی بود، او تا مرزهای شمالی و فراتر از آن پیش رفت؛ در جنگ های ده ساله در زمان فتحعلی شاه با وجود شکست از قوای روسیه اما ده سال جنگیدیم و مقاومت کردیم؛ یک چنین قدرت نظامی ایران در مجموع داشت که توانست چنین مقاومت هایی انجام دهد.
در زمان محمد شاه و ناصرالدین شاه مدت ها فرات در محاصره ایران بود و اقتدار نظامی از خود نشان داد اگر چه با تهدید انگلیسی ها سرنوشت این واقعه به سوی دیگر کشیده شد؛ در کل توان نظامی ایران به گونه ای بود که حداقل خودی نشان می داد ولیکن در زمان رضا شاه چگونه بود؟
ارتش رضاخانی اساسا برای دفاع از مملکت ساخته نشده بود
در طول تاریخ، ایران قوای نظامیای به دست آورد که اگر چه در مقاومت های خود به پیروزی در مقابل دشمنان نمی رسید ولیکن مقاومتی از خود نشان داده است؛ ارتش رضاخانی هیچ مقاومتی از خود نشان نمی دهد، البته در شمال و جنوب ایران مقاومت بسیار مختصر داشته که آن هم با دستور فرماندهی نبوده است، بلکه یک حرکت خود انگیخته صورت می گیرد و بسیار کوتاه است.
دلیل این امر این بود که اساسا ارتش رضا خانی برای دفاع از مملکت ایجاد نشده بود؛ ارتش رضاخانی کار ویژه دیگری داشته است؛ این ارتش از همان ابتدا ابزار قدرت شخص رضاخان بود.
محدود کردن روحانیت با طرح تایید صلاحیت داشتن لباس از سوی حکومت
حقانی: نهاد روحانیت در دوره 20 ساله اول حکومت پهلوی چه وضعیتی داشته است؟
توکلی: مسئله دین و دین داری و روحانیت در دوره سلطنت پهلوی اول به عنوان یک مرکز مورد توجه قرار گرفت؛ رژیم پهلوی با چند مسیر نهاد روحانیت را به شدت محدود کرد؛ بحث صلاحیتِ داشتن لباس مطرح شد.
بحث صلاحیتِ داشتن لباس یک امر تخصصی است و بر عهده اساتید این حوزه می باشد؛ این امر توسط رضا شاه پیشنهاد شد که تایید صلاحیتِ داشتن لباس بر عهده حکومت باشد و این مسئله توسط علی اصغر حکمت پی گرفته شد؛ با طرح این مسئله طلاب را از منطقه بیرون کردند.
در ابتدا با طرح امتحان و آزمون طلاب وارد شدند و بعد با ایجاد ناامنی باعث بیرون رفتن طلاب از حوزههای علمیه شدند؛ این تفکر را در جامعه ایجاد کردند که هر که بخواهد در این مسیر قدم بگذارد با گرفتاری های بسیاری همراه خواهد بود.
شهید مطهری می گوید زمانی که من قصد ورود به حوزه داشتم از سوی بستگان مورد حمله قرار گرفتم که الان زمان ورود به حوزه نیست و دوره تحصیل در حوزه گذشته است.
حقانی: فضاسازی علیه روحانیت و نهاد حوزه در دوره پهلوی صورت گرفت و شکی در این نیست، اما نگاه مردم به روحانیت این گونه نبود.
عین الملک هویدا؛ مشوق وهابی ها برای تخریب قبور ائمه
توکلی: من جامعه را یک دست نمی بینم؛ آن هایی که در گوهرشاد قیام کردند با کسانی که به طور طبیعی دنبالهرو سیاست های فرهنگی رضا شاه شدند یکی نیستد؛ فضاسازی که حکومت انجام داد هم به لحاظ اجرای سیاستها و هم به کمک ابزار ضدامنیتی که علیه روحانیت ایجاد شده بود و هم به وسیله فشار روانی که بر روحانیت تحمیل کردند به محدود شدن حوزه عمل روحانیت منجر شد.
تا این حد که شاهدیم مراسم عزاداری را در ایران ممنوع می کند؛ دستگاه حکومت با اجرای ابتدایی ترین خواست و میل و تلقی مردم در توجه به ائمه مخالفت می کند؛ ملک عبد العزیز می گوید کسی که وهابی ها را برای تخریب قبور ائمه تشویق کرد عین الملک هویدا، نماینده اعتراضگر سیاست خارجه ایران که به عربستان رفته بود، بود.
در تخریب قبور ائمه به همان اندازه که وهابی ها مقصر بودند عین الملک به عنوان یک چهره بهایی مقصر بود؛ این فرد نتیجه اقدامات رضا شاه در زمینه دین زدایی بود.
حقانی: علمای بسیاری به دلیل این که بالای منبر آیه حجاب را خواندند تبعید شدند؛ قرار بود عصر رضاشاهی عاری از دین و نمادهای دینی و مذهبی باشد.
اظهارات ضد انگلیسی رضا شاه به دلیل تعارض منافع یهودیان با دولت انگلستان
در مقاطعی از رضا شاه اظهارات ضد انگلیسی شنیده می شود؛ ادعا می شود انگلیسیها رضا شاه را بردند البته در این قالب که رضا شاه با انگلیس برخورد کرد و آن ها هم رضا شاه را از سر راه برداشتند؛ در خصوص این دو امر اندکی توضیح دهید.
شهبازی: حکومت پهلوی در نتیجه تلاش گروه های یهودی تشکیل شد که در حکومت انگلستان نفوذ داشتند؛ در مقاطعی که انگلستان در تعارض با منافع یهودیان قرار می گیرد ما شاهد یک سری مخالفت های ضد انگلیسی در حکومت پهلوی هستیم؛ اظهارات ضد انگلیسی را در دوره محمد رضا شاه هم می بینیم.
این که عنوان می شود رضا شاه را انگلیسی ها بردند میتوان گفت هم درست است و هم غلط است؛ انگلیس در زمان جنگ جهانی دوم وقتی ارتش متفقین وارد ایران شد، دیگر نقش اصلی را ندارد؛ قدرت اصلی در مقابل فاشیسم قدرت شوروی و استالین است؛ رضا شاه به شدت از قدرت شوروی و استالین وحشت داشت و در واقع انگلیسی ها رضا شاه را با بردن نجات دادند.
انگلیس نه تنها رضا شاه را نجات میدهد، بلکه تداوم حکومت را تضمین میکنند، در واقع در جنگ جهانی دوم انگلیس ها به خانواده سلطنتی پهلوی خدمت کردند.
وقتی در دوره رضا شاه دانشگاه ساخته شد باید دید به چه منظور این اقدام صورت گرفت
حقانی: اگر ناگفته ایی به ذهنتان می رسد در خصوص موضوع مورد بحث بفرمایید.
تقوی: در مجموع زمانی که پهلوی بر روی کار آورده شد به منظور نیل به اهداف خاص بود و این، نیاز به یک تغییر داشت و جامعه ایران از زمان قاجار پی به لزوم تغییرساختاری جدی برده بود؛ طرفداران رضا شاه جوری تصویر می کنند که رضا شاه عامل تولد ایران جدید بود و نوسازی این با آمدن رضا شاه صورت گرفت و اگر رضا شاه نمی آمد این اتفاقات و نوسازی ها رخ نمی داد.
مردم ایران پی به لزوم تغییر برده بودند ولیکن قدرت خارجی می خواست کسی را تحمیل کند که آن طور که آن ها می خواهند این نوسازی را شکل دهد؛ وقتی در دوره رضا شاه دانشگاه ساخته شد باید دید به چه منظور و هدفی این اقدام صورت گرفت؟ تاسیس دانشگاه ها به منظور تربیت نیروی انسانی برای اداره کشور در جهت کدام مدل توسعه بوده است؟
چرا که همه گمان می کنند دانشگاه دانشگاه است، چه فرقی می کند رضا شاه بسازد یا امیرکبیر! اصل بحث در زمان بعد از ساختن دانشگاه است؛ اگر رضا شاه را نمی آورند ملت ایران به دنبال این مدل توسعه بود منتها بر چارچوب مبانی هویتی و تمدنی خودش این اقدام را انجام می داد.