گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ اویس قرنی یکی از سپید رویان تاریخ اسلام میباشد. بسیاری از قریشیان و نزدیکان پیامبر نتوانستند از خویش نام نیکویی به جای گذارند. برخی از نزدیکان پیامبر آن مقدار با پیامبر به جنگ و مبارزه بر خواستند که در ذم ایشان سوره نازل شد.
سوره مبارکه مسد فقط در ذم عموی پیامبر و همسرش نازل شد و یا حتی سوره کوثر برای دفاع از پیامبر و عتاب به یکی از قریشیان نازل شد. کسانی که از نزدیکان پیامبر بودند و نور نبوت را در جبین او از کودکی دیده بودند و امانت و صداقت پیامبر را با همه وجود خویش درک کرده بودند یا به پیامبر ایمان نیاوردند و یا اگر ایمان آوردند تا آخرین لحظاتی که میتوانستند در کفر خویش باقی بمانند در کفر و شرک باقی ماندند و آنگاه که مکه توسط پیامبر فتح شد. و آخرین پایگاه قریش در هم فرو ریخت و دیگر امیدی به مقابله رودر روی ایشان نبود به پیامبر اعظم ایمان آوردند.
ننگ «طلقا» را تا قیامت برای خویش خریدند. کسانی که ایمانشان را نمیتوان باور داشت؛ چرا که وقایع بعدی نشان داد که ایمانی از روی اخلاص و اعتقاد نبوده است، بلکه ایمانشان سپری و پوششی برای ادامه مبارزه با پیامبر بوده است. این اشخاص کسانی بودند که همواره با پیامبر در مکه زندگی میکردند. اشخاصی که هیچ گاه نتوانسته بودند در مرام و مسلک و حسن خلق پیامبر قبل از بعثت و بعد از بعثت اندکی خرده بگیرند.
ایشان همان کسانی بودند که پیامبر عظیم الشان اسلام را محمد امین لقب داده بودند. اما با همه اینها از ایمان آوردن به آن پیامبر رحمت و رأفت سر باز میزدند. ایشان نتوانستند در تاریخ سفیدروی باشند و همیشه سیاه رویی ایشان در تاریخ هویدا و آشکار است.
ایمان اویس از روی اخلاص
اویس قرنی سپیدرویی است که هرگز نتوانست توفیق دیدار پیامبر را داشته باشد و در مسافتی بسیار دور از محل زندگی پیامبر میزیست. از این جهت هر چندزمان پیامبر را درک کرده است، اما از فیض حضور محروم بوده. از این جهت ایشان را از تابعین خواندهاند نه صحابی پیامبر. اما ایمان او به پیامبر اکرم از بسیاری از صحابی بالاتر و با ارزش تر بوده است؛ چرا که بسیاری از صحابی پیامبر قلبهای ایشان لانه شیطان بود و نفاق در آن خانه کرده بود و به تعبیر قرآن کریم در قلب های ایشان مرض قرار داشت. اما اویس قرنی از آن فاصله دور به پیامبر ایمان آورد.
سکوت و تفکر اویس
اویس قرنی را از زهاد زمان خویش شمردهاند. او از عباد زمان خویش بوده است و زهد و پارسایی او زبانزد و ضرب المثل شده است. پیامبر عظیم الشأن اسلام توسط صحابی خویش به اویس سلام رسانده است و از ایشان نقل کردهاند که به اصحابشان فرمود: «هرکسی که اویس را ملاقات کرد سلام من را به او برساند». از مادر اویس پرسیدند: چگونه او به این مقام رسید که پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم با اینکه او را ندیده، چنان ستایشى از وى نموده، که هیچ یک از اصحاب را آنچنان مدحى نکرده؟ گفت: از هنگام بلوغ گوشهنشین شد و همواره در تفکّر و عبرت گرفتن بود. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 256) تفکر و عبرت گرفتن از مشخصههای بارز اویس بود. عبرت گرفتن باعث این شده بود که او از زهاد و عباد زمان خویش شناخته شود.
اویس از صوفیه نبود
برخی خواستهاند که مقام و منزلت اویس را فقط و فقط در زهد و عبادت او ببینند. و حتی صوفیه وصف او را در میان اقطاب صوفیه آوردهاند. البته این نیست مگر به خاطر مکر و فریب صوفیه که همیشه سعی بر آن دارد که بزرگان را به خود نسبت دهد تا بدینوسیله بتواند در دین و اعتقاد مردم رهزنی نماید.
حقیقت این است آنچه که اویس را این گونه محبوب رسول الله نموده، حقجویی اویس است. اویس قرنی با اینکه پیامبر را ندیده است، اما توانسته نور هدایت پیامبر را درک کند و دچار فتنههای زمان خویش نشود؛ او در زمان فتنه جمل و صفین نیز راه حق را گم نکرد. در صفین که بسیاری از اشخاصی که صحابی پیامبر بودند و حتی برخی که در زمان ایشان صاحب موقعیت بودند نتوانستند حق را در یابند و حتی برخی از کسانی که حافظ قرآن بودند از جنگ کناره گرفتند چرا که شیطان فتنه ایجاد کرده بود و قلب ایشان در طوفان شبهات گرفتار گردیده بود. اما اویس قرنی با صلابت با امیرالمومنین بیعت میکند. او بیعت میکند بر اینکه آخرین قطره خون خویش را در راه امیر المومنین علی علیه السلام فدا نماید.
بصیرت اویس
اصبغ بن نباته میگوید: ما در صفین بودیم که نود و نه نفر با امیرالمومنین بیعت نمودند. حضرت فرمودند: «کجاست صدمین نفر؟ پیامبر به من وعده داده است که در این روز صد نفر با من بیعت خواهند کرد» در این هنگام مردی آمد که لباسی از پشم بر تن داشت و شمشیری به همراه او بود و گفت یا علی دستت را بده تا با تو بیعت کنم حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه فرمود: «بر چه جیزی با من بیعت میکنی؟» آن مرد گفت: بر اینکه آخرین قطره، خون خویش را در راه تو فدا کنم حضرت فرمود: «تو کیستی؟» گفت من اویس قرنی هستم.
اویس در رکاب حضرت در صفین جنگید تا به شهادت رسید و در نقلی دیگر آمده است که در هنگامی که امیرالمومنین صلوات الله علیه به نام او را شناختند به او فرمودند: «اللَّه اکبر. حبیب من رسول خدا (ص) به من خبر داد که مردى از امت او را (خواهم دید و) درک خواهم نمود و او را اویس قرنى میگوید، و او از حزب خدا و رسول اوست مرگش به شهادت (در راه دین) خواهد بود، و (گروه بسیارى) مانند (بسیارى گروه دو قبیله) ربیعه و مضر در شفاعت او (در روز رستاخیز) در آیند، (و بوسیله شفاعتش از آتش دوزخ رهائى یابند)»
آری! در جنگی که حتی بزرگانی از حافظین و انصار رسول خدا نمیتوانند بینش و بصیرت داشته باشند. اویس توانست حق را بیابد و بر فدا کردن آخرین قطره خونش با ولی خود امیر المومنین صلوات الله علیه عهد ببندد. بی شک آنچه که اویس را اعتبار بخشیده است بصیرت اویس است و به واسطه این بصیرت است که زهد او و عبادت او نزد خداوند دارای ارزش شده است. چرا که زهد بدون بصیرت و عبادت بدون بینش انسان را به بت پرستی خواهد کشاند.
در زهد و عبادتی که صاحبش، حق اهل بیت را نشناسد و خاکسار آستان امیرالمومنین نباشد نه تنها که خیری نیست، بلکه سراسر شر است؛ چراکه ظاهر زاهدانه او مردم را از مسیر حق منحرف میسازد. اویس نشان داد که دست به شمشیر نبردن زهد نیست و عبادت واقعی آن است که دست بر قبضه شمشیر باشد و دو چشم نظارهگر لبهای امیرالمومنین مولا و مقتدای حقیقی بشریت باشد که هرگاه دو لب مبارک آن حضرت حرکت کرد و فرمان شمشیر کشیدن را صادر نمود شمشیر از نیام کشیده شود. بی شک بصیرت اویس او را اویس قرنی ساخت.
اویس بهترین تابعی
در جنگ صفین شخصی از سپاه شام خارج شد و به میانه لشکر آمد و با صدای بلند فریاد زد آیا اویس قرنی در این لشکر است؟ گفتند آری اویس اینجا در رکاب علی علیه السلام میجنگد از او چه میخواهی؟ مرد شامی گفت: «سمعت رسول الله (ص) یقول أویس القرنی خیر التابعین بإحسان قال فعطف دابته فدخل مع علی (ع)»؛ از پیامبر شنیدم که میفرمود: «اویس قرنی بهترین تابعی است به احسان و نیکی سپس به سمت لشکر علی علیه السلام آمد و آن مرد شامی از یاوران حضرت علی علیه السلام قرار گرفت».
منبع: برگرفته از رجال کشی، مدخل اویس قرنی