به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، کودتاى سوم اسفند 1299 سرآغاز یک دوره سیاسى خاص همراه با تحولات اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و سیاسى در ایران بود.
اساس این تحولات، تثبیت نظام سیاسى، ترویج ناسیونالیسم باستانگرایانه افراطى با تأکید بر اصالت و اهمیت نژاد آریایى و تجددطلبى به شیوه اروپایى بود. تجددطلبى، با بهره گیرى از الگوهاى اروپایى، مهمترین رکن پیشرفت اجتماعى محسوب مى شد.
انتخاب شیوه زندگى به روش اروپایى از دوران قاجاریه آغاز شده بود لیکن در دوران پهلوى به صورت یک دستورالعمل حکومتى براى دگرگونى زندگى ایرانى دیکته شد.
به طورکلى سیاستهاى فرهنگى پهلوى در چند مرحله شکل گرفت:
1) وضع قوانین غیرشرعى و تجدید سازمان عدلیه
2) ایجاد سازمانهاى آموزشى به شیوه نوین
3) متحدالشکل کردن لباس و رواج پوشاک اروپایى
به منظور تغییر فرم لباس، کشف حجاب زنان و تغییر پوشش مردان از همان آغاز سلطنت رضاشاه جزو دستور کار حکومت قرار گرفت. این طرح تنها مخصوص کشور ایران نبود، بلکه به طور همزمان در سه کشور ترکیه، افغانستان و ایران اجرا شد.
به همین دلیل علاوه بر برنامه هایى که در داخل کشور انجام مى شد، حرکت هایى نیز خارج از مرزهاى ایران صورت مى پذیرفت تا روند کشف حجاب و تغییر لباس را تسریع بخشد.
نخستین حرکتها، توسط نویسندگان وابسته در مطبوعات و کتابها برداشته شد. مقالات و دست نوشته ها تحت این عنوان که تجددمآبى مانعى در مقابل دین نیست و شیوه نوین زندگى، گامى در جهت آزادسازى زنان و رهایى نیروهاى تولید است، قلم زدند.
مجریان این طرح، در ترکیه کمال آتاتورک، در ایران رضاشاه و در افغانستان امان اله خان بودند. اینان با توجه به زمینه هاى اجتماعى و فرهنگى جامعه خود، هر یک به شیوه خاصى برنامه هاى خود را پیش مى بردند. مهمترین دلیل بر وجود اندیشه استعمارى در پشت برنامه کشف حجاب، حرکتهایى بود که در جامعه بین المللى انجام مى شد.
ورود ویروس تجددخواهى
هفدهم دى ماه سال 1314 هجرى شمسى، فرمان کشف حجاب به دستور رضاخان میرپنج - که چند سالى بود رضاشاه پهلوى خوانده م ىشد - به اجرا درآمد. رضاشاه در این روز به همراه ملکه پهلوى و دختران خود که براى نخستین بار چادر بر سر نداشتند، به دانشسراى دختران مى رود و در آن گردهمایى سخنرانى مى کند.
کشف حجاب در ایران پدیده خودجوش داخلى نبود و محرکهاى خارجى داشت. این پدیده ناشى از تأثیر فرهنگ و آداب و رسوم غربى تحت عنوان «تجددخواهى» در میان ایرانیان، به ویژه کسانى است که افکار و زندگى غربى را تجربه کرده اند. در این بین اراده دولتمردان نقش مکمل داشته و در اشاعه آن تأثیر به سزایى داشته است.
بر اساس شواهد تاریخى، اولین نشانه هاى کشف حجاب از دربار ناصرالدین شاه قاجار آغاز شد. مسافرتهاى شاه به اروپا و مشاهدات وى از وضعیت پوشش زنان اروپائى در انتقال فرهنگ آن دیار به کشور و در ابتدا به دربار و دارالخلافه تأثیر مهمى داشت.
به تدریج موضوع کشف حجاب در قالب تجددخواهى به محافل روشنفکرى و اشعار شعرا نفوذ کرد و در مطبوعات منعکس شد. این وضعیت کم و بیش تا پایان دوره قاجار ادامه داشت. میل حکام قاجار به کشف حجاب و مقاومت خانوادهها سبب شد تا پدیده کشف حجاب به غیر از دربار و محافل نزدیک به شاه، رشد چندانى نیابد. هرچند در اواخر دوره قاجار و در جریان نهضت مشروطه و پس از آن، سیاسیون «نوگرا» و «منورالفکر»، گامهایى در حذف پوشش اسلامى بانوان و اشاعه بى حجابى در جامعه برداشتند و نویسندگان و شعرایى چون ایرج میرزا، میرزاده عشقى، عارف قزوینى و ملک الشعراى بهار در این زمینه ها قلم فرسایى کردند.
آنان مشروطه را به معناى تجددخواهى خوانده و بى حجابى را از مظاهر تجددخواهى قلمداد کردند. طراحان و منادیان کشف حجاب مى دانستند که براى رسمیت بخشیدن به این پدیده باید زمینه هاى لازم ابتدا در کانونهاى خانواده فراهم آید.
از دید آنان مخالفت مرد با بى حجابى همسر در معابر عمومى عامل اصلى عدم پیشرفت کشف حجاب بود. از اینرو، برنامه هاى اولیه در جهت تغییر ذهنیت سرپرست خانواده تدوین شد و سپس جنبه رسمى و قانونى یافت.
در وهله نخست از کارکنان دولت آغاز کردند چرا که آنان در کنترل دولت بودند و دولت نظارت بیشترى بر رفتار آنان داشت. از سوى دیگر، پذیرش این تغییرات توسط آنان مى توانست راه را براى پذیرش سایر افراد جامعه نیز هموار کند.
بدین منظور و براى رسمیت یافتن کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه ششم دى 1307 و در سومین سال پادشاهى رضاخان - دوره هفتم قانونگذارى مجلس شوراى ملى - به تصویب رسید.
گرچه بسیارى از روحانیون از جمله مراجع، ائمه جمعه، مفتىهاى اهل سنت و... از این مقررات مستثنى شدند، اما اجراى این قانون با مقاومت گستردهاى در تهران و چند شهر دیگر روبه رو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفتها بودند.
تشکیل جمعیت بیدارى نسوان (دى 1305)، ترویج دکلته و منع چادر از سوى ملکه، حضور خانواده سلطنتى با وضع زننده در قم (نوروز 1306)، مسافرت امان اله خان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران (خرداد 1307) و حضور تعدادى از زنان افغانى همراه آنها که در میهمانى ها حجاب را رعایت نمى کردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایى از شهرهاى ایران عبور مى کردند، از نشانه هاى گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود.
در 1310 مجلس شوراى ملى ورود هیأتى از سوى «جامعه ملل» را براى جلوگیرى از آنچه که «تجاوز به حقوق زن در شرق» خوانده مى شد، صادر کرد. در این سال به دستور رضاخان «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردى یا ملایى متعرض آنان شد، شهربانى باید از زنان بى حجاب حمایت کند.»
تشکیل «کنگره زنان شرق» در 1311 در تهران و دعوت از زنان بى حجابِ کشورهاى دیگر، از دیگر گامهاى رضاخان براى مبارزه با حجاب بانوان بود.
در این کنگره که به ریاست «شمس پهلوى» برگزار شد، از بى حجابى به عنوان مظهرى از تمدن یاد شد و درمورد آن تبلیغات فراوانى به عمل آمد. استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشى به سبک اروپا از دیگر عوامل زمینه ساز کشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود. گرچه سابقه ایجاد این مدارس نیز به دوره ناصرالدینشاه بازمى گشت، اما رضاخان در آستانه اعلام کشف حجاب، مشوق توسعه این مدارس بود.
تأثیر سفر رضاخان بر فرمان کشف حجاب
سفر رضاشاه به ترکیه در خرداد 1313 و مشاهدات وى از بى حجابى در آن کشور، او را در پیگیرى روند مقابله با حجاب مصمم تر ساخت.
رضاشاه در جریان این سفر به سفیر کبیر ایران «مستشارالدوله صادق» گفت: «ما عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم.» و در 11 آذر 1314 به محمود جم رئیس الوزرا گفت: «نزدیک دو سال است که این موضوع - کشف حجاب - سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتى که به ترکیه رفتم و زنهاى آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهاى مملکت به آنها کمک مى کنند، دیگر از هرچه زن چادرى است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقى و پیشرفت مردم است.»
رضاشاه در 22 اردیبهشت 1314 «جمعیت زنان آزادىخواه ایران» را تحت ریاست شمس پهلوى به عنوان گام تازهاى براى پیشبرد روند بى حجابى در کشور تأسیس کرد.
در مرحله بعد، وزارت داخله براى ایجاد هماهنگى بیشتر میان لباس متحدالشکل مردان و کشف حجاب زنان، مقررات جدیدى در مورد نوع پوشش وضع کرد. سپس شاه نیز به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام کرد که حذف حجاب زنان را آغاز کنند.
در قدم اول، بى حجابى از زنان وزرا، معاونان، وکلا و مسؤولان کشور آغاز شد. حکومت، قانون کشف حجاب را پیش از اعلام رسمى آن در تاریخ هفدهم دىماه سال 1314 هجرى شمسى، به ولایات ابلاغ کرده بود.
این قانون در مرحله اجرا با مقاومتهاى خونینى روبه رو شد و قیام مسجد گوهرشاد در تیر 1314 از نمونه هاى آن است. آیتالله قمى، آیتالله شیخ عبدالکریم حائرى، آیتالله سیدیونس اردبیلى، آیتالله سیدمحمدتقى خوانسارى، آیتالله حجت کوه کمرهاى و آیتالله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع و علماى سرشناسى بودند که نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بى حجابى شدیداً اعتراض کردند. بسیارى از علما و روحانیون نیز در اعتراض به کشف حجاب تبعید شدند.
در هفدهم دى ماه، رضاشاه با همسر و دختران کشف حجاب کرده خود، در مراسم جشن فارغ التحصیلى دختران دانشسراى مقدماتى حضور یافت. همه ى مسؤولان کشورى که در این جشن دعوت شده بودند، طبق یک برنامه از پیش طراحى شده، با همسران بدون حجاب خود شرکت کردند.
رضاشاه طى سخنانى در این مجلس اظهار داشت: «باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهاى قشنگ به بازار بیاورند. ما میله هاى زندان را شکستیم. حالا خود زندانى آزادشده وظیفه دارد که براى خودش به جاى قفس، خانه قشنگى بسازد.»
مراسم روز هفدهم دى در حقیقت رسمیت بخشیدن به کشف حجاب در کشور بود. پس از آن، مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بى حجابى را آزادى زن، تجدد او و همتایىاش با پیشرفت و ترقى مردم اروپا تلقى کردند. کشف حجاب در سالهاى باقى مانده حکومت رضاخان اجبارى بود و حجاب اسلامى مظهر عقب ماندگى شمرده مى شد. به همین دلیل نیز برداشتن چادر از سر زنان به اجبار، بخشى از وظیفه مأموران انتظامى شده بود.
علاوه بر این، برنامه هایى مانند تئاترهاى نمایشى، فیلم، برگزارى جشنها و سخنرانى ها تهیه و اجرا شد. زمینه سازى هاى مذکور با توجه به ریشه هاى عمیق مذهبى در جامعه ایرانى بود. با وجود تمام توجیهاتى که در این زمینه انجام مى شد، حساسیت فوق العاده مردم در طبقات مختلف اجتماع سبب شد این حرکت بسیار آهسته و کند صورت پذیرد.
جمعیتها و انجمنهاى زنان که از آغاز مشروطیت اعلام موجودیت کرده بودند و اغلب مؤسسان آنها زنان وابسته به مردان عرصه سیاست و مطبوعات بودند، با اجراى نمایش، جلسات سخنرانى و برنامه هاى آموزشى به تبلیغ سیاستهاى فرهنگى دولت با محوریت رفع حجاب مى پرداختند.
به عنوان نمونه «جمعیت نسوان وطنخواه» در 17 تیرماه 1305 ش به بهانه ترویج معارف و بسط افکار و تهذیب اخلاق و ترقى زنان، تئاترى با عنوان تمدن نسوان به معرض نمایش گذاشت. با درج این خبر، علماى تهران مانند سید حسن مدرس، آیت الله فیروزآبادى، سید محمد بهبهانى و میرزاهاشم آشتیانى در نامه اى به رییس الوزرا (مستوفى الممالک) خواستار جلوگیرى از نمایش شدند.
خانواده کشف حجاب کرده رضاخان در قم
در روز اول فروردین 1306 ه.ش خانواده رضاشاه بر طبق رسم دیرینه اى که اغلب خانواده هاى ایرانى در هنگام تحویل سال نو به اماکن مقدس مى روند، راهى قم شدند و در حرم مطهر حضرت معصومه (س) بدون حجاب حضور یافتند.
این عمل، خشم مردم را برانگیخت. روحانى اى به نام سید ناظم واعظ مردم را رهبرى مى کرد. خبر به مرحوم حاج شیخ محمدتقى بافقى رسید. وى به خانواده رضاخان پیام داد: «اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید در این مکان حضور یابید.» پیام مؤثر واقع نشد.
بافقى شخصاً به حرم مى رود و به آنان تذکر مى دهد. این حادثه منجر به تظاهرات مردم شد. رضاخان شخصاً با یک واحد موتوریزه به قم رفت. با چکمه وارد صحن مطهر شد و شیخ محمدتقى بافقى را مورد ضرب و شتم قرار داد. شیخ محمد پس از این واقعه مدتى زندانى شد و تا پایان عمر تحت نظر یک بازرس اداره آگاهى زندگى کرد.
واقعه ضرب و شتم سید محمد بافقى زمینه هاى یک شورش مردمى را فراهم کرد. اما شیخ محمد عبدالکریم حائرى یزدى به منظور جلوگیرى از کشتار مردم، فتوایى صادر کرد که ضمن آن صحبت و مذاکره در مورد واقعه را حرام دانسته بود. این فتوا باعث شد مردم آرام بگیرند، ولى مخالفت مردم با مسأله کشف حجاب از بین نرفت.
پس از خانواده سلطنتى، سیاسیون و کارمندان دولتى به شکل نیمه رسمى تشویق مى شدند که خانواده هاى خود را به لباس غربى ملبس کنند و حجاب زنان را بردارند و این امر را به اقوام خود تسرى دهند.
کشف حجاب و تغییر فرم لباس، یک اندیشه مستقل حکومتى نبود که توسط شخص «رضاشاه» اتخاذ شده باشد. بلکه یک برنامه هماهنگ استعمارى محسوب مىشد که به طور همزمان به خصوص در سه کشور ترکیه، ایران و افغانستان اجرا شد.
مجریان این طرح، در ترکیه کمال آتاتورک، در ایران رضاشاه و در افغانستان امان اله خان بودند. اینان با توجه به زمینه هاى اجتماعى و فرهنگى جامعه خود، هر یک به شیوه خاصى برنامه هاى خود را پیش مى بردند.
مهمترین دلیل بر وجود اندیشه استعمارى در پشت برنامه کشف حجاب، حرکتهایى بود که در جامعه بین المللى انجام مى شد. به عنوان مثال در یازدهمین مجمع عمومى بینالمللى که از 8 شهریور تا 7 دىماه 1309 ش تشکیل شد، رفتار شرقیان با زنان در دستور کار این مجمع قرار گرفت. در همین سال به دستور رضاشاه تمام زنانى که مایل بودند مى توانستند چادر از سرشان بردارند و شهربانى اجازه حمایت از آنان را داشت.
در سال 1311 ه.ش با اجازه رضاشاه کنگره اتحاد زنان شرق در تالار وزارت فرهنگ تشکیل شد. مباحث این کنگره ترقیات روزافزون زن هاى اروپایى و محرومیت هاى زنان کشورهاى اسلامى و لزوم اقدامات جدى از سوى زنان روشنفکر بود.
با نخست وزیرى «محمدعلى فروغى» روند سیاستهاى تجددطلبى سرعت گرفت. سفر رضاشاه به ترکیه از 12 خرداد تا 14 تیرماه 1313 محرک دیگرى در کشف حجاب بود و رضاشاه پس از این سفر برنامه هاى خود را در این زمینه تسریع نمود. با آغاز سال 1314 ش برداشتن حجاب علنى تر شد.
پس از تعطیلات نوروز 30 تن از زنان در یک تظاهرات هماهنگ با حکومت، بدون چادر در خیابانها ظاهر شدند. در فروردین ماه همان سال عده اى از دختران یکى از مدارس شیراز در مراسم جشن سال نو، در مقابل تماشاچیان به ورزش ژیمناستیک مشغول شدند. دو تن از روحانیون سرشناس که در مجلس مذکور حضور داشتند به عنوان مخالفت آنجا را ترک کردند.
سید حسام الدین فالامیرى نیز در یک سخنرانى به این اقدام اعتراض کرد، اما بلافاصله دستگیر و زندانى شد. آنچه درخور توجه است، مسأله نقش مطبوعات و تبلیغاتى است که در آن پیرامون استقبال مردم از کشف حجاب درج مى شد. در اغلب روزنامه ها هیچ اشاره اى به مخالفتها و دستگیرى ها نمى شد. مطالعه و بررسى روزنامه ها در این تاریخ خود یکى از مباحث جالب توجه در ارتباط با کشف حجاب مى باشد.
در اوایل خردادماه 1314رضاشاه با احضار هیأت دولت صریحاً اظهار داشت ما باید صورتاً و سنتاً غربى شویم. باید در قدم اول کلاهها به شاپو تبدیل شود و در مجالس کلاه را به عادت غربى ها باید بردارند و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمایند و چون براى عامه مردم مشکل است، وزرا و معاونان باید پیشقدم شوند و هفته اى یکبار باید با خانم هاى خود در کلوپ ایران مجتمع شوند. شاه همچنین به حکمت دستور داد که در مدارس دخترانه، معلم و شاگردان باید بدون حجاب باشند و در صورت امتناع، آنان را به مدارس راه ندهند.
به این ترتیب سیاستهاى حکومت به منظور کشف حجاب که تا آغاز سال 1314 بسیار بطئى و کند بود، در 1314 سرعت گرفت و اقشار مختلف جامعه را شامل شد. نخستین حرکتهاى مذهبى به صورت نمایشى از قم، مشهد، تهران و شیراز آغاز شد، تا جایى که شهر مشهد خود حادثه ساز تاریخ خاصى در این ماجرا گردید.
زمانى که فرمان تغییر لباس و برداشتن حجاب به مشهد صادر شد، مردم عکس العمل شدیدى نشان دادند. رهبرى مردم را علما و روحانیون مشهد به عهده داشتند و با تلگرافى به رضاشاه اعتراض خود را اعلام کردند.
زندانى و تبعیدشدن 150 روحانى معترض
پس از ارسال تلگراف، صد و پنجاه نفر از علما و معتمدین مشهد به دستور رضاشاه توقیف و زندانى شدند. عده زیادى از مردم در حرم حضرت رضا(ع) متحصن شدند و اعلام کردند تا مسأله حجاب رفع نشود از حرم خارج نمى شوند.
در این میان فردى به نام بهلول و از راه طبس و گناباد وارد مشهد شد. او خطیب توانمندى بود. وارد حرم شد و بر منبر رفت. در مورد تغییر لباس و کلاه پهلوى سخنرانى هاى مفصلى ایراد کرد.
هر لحظه تعداد مردم بیشتر مى شد. فتح اله پاکروان پدر سرلشکر حسن پاکروان که استاندار خراسان بود به سرهنگ بیات رئیس شهربانى دستور داد بهلول را دستگیر کنند. شخصى به نام اسدى که نایب التولیه آستان قدس رضوى بود از سرهنگ بیات خواست در این مورد دخالت نکند و خودش بهلول را در یکى از حجره هاى آستان زندانى کرد.
عصر همان روز بهلول با اصرار مردم آزاد شد. فرمانده لشکر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعى وضعیت فوق را به رضاخان گزارش داد. رضاخان هم دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند. گروهى از سربازان حرم را محاصره مى کنند.
مطبوعى در اقدام به این عمل تعلل مى کند و به رضاخان مى گوید بهتر است کمى سیاست به خرج بدهیم چون ممکن است در شهر اغتشاش بشود. به دلیل همین پاسخ، رضاخان خشمگین شد و سرتیپ البرز را به مشهد فرستاد.
جمعیت داخل حرم نیز هر لحظه بیشتر م ىشد، به همین دلیل گروههاى سرباز وارد صحن امام رضا شدند و به مردم حمله کردند. بر اساس گزارش روزنامه کیهان 25 نفر در این درگیرى کشته شدند ولى تعداد قابل توجهى از مردم مورد ضرب و شتم سربازان قرار گرفتند و زخمى شدند.
به این ترتیب اعتراضات مردمى بهراحتى توسط قواى دولتى سرکوب مىشد و حکومت بر مظاهر مذهبى و فرهنگى هجوم مىبرد و اهداف خود را پیش مىبرد، همچنین رهبران و گروههاى معترض را به شیوهاى خاص سرکوب مىکرد.
کشف حجاب بسیارى از مفاسد اخلاقى در جامعه را در پى داشت و خشم بسیارى از مردم به ویژه قشر مذهبیون را برانگیخت. بسیارى از زنان مؤمنه براى حفظ حجاب از منازل خارج نمى شدند و خود را در خانه حبس کردند. بسیارى نیز تلاش مى کردند تا حجاب خود را در کوچه و خیابان، به دور از چشم مأمورین، حفظ کنند.
پس از سقوط رضاشاه، ظاهراً قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد، اما مطبوعات حکومتى همچنان در ستایش اقدام رضاخان قلم مى زدند و درباره ى مظاهر «تمدن» و «تجددخواهى» و «عقب نماندن از پیشرفت اروپائى ها» مطلب مى نوشتند.
برنامه کلى حکومت نیز در دوره ى حکومت پهلوى دوم همچنان تبلیغ بر بى حجابى بود و با کسانى که علیه آن اقدام مى کردند و یا تبلیغ به حجاب در برنامه هایشان بود، برخورد مى شد.
این در حالى بود که تعداد بسیارى از زنان که در دوره ى رضاخان به اجبار از پوشش اسلامى محروم شده بودند، در دوره ى پهلوى دوم و در پى آزادى هاى نسبى سالهاى پس از سقوط رضاخان، به حجاب خود بازگشتند.
منبع: تسنیم