گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ هدف این سازمان کمک به صلح و امنیت در جهان از راه همکاری بین المللی در زمینه های آموزشی و علمی و فرهنگی به منظور افزایش احترام به عدالت و قانون مداری و حقوق بشر، بر پایه منشور سازمان ملل متحد است. 195 کشور عضو یونسکو هستند. مقر آن در پاریس پایتخت فرانسه است و دفترهایی در کشورهای مختلف دارد.
اما آیا وظایف این سازمان همین است؟ آیا این سازمان هم مثل سایر سازمان های بین المللی اهداف دیگری ندارد؟ در پاسخ به این سوال می توان گفت که اگرچه وجود چنین سازمان فرهنگی غیرقابل اجتناب است و اعتراف کنیم که تاکنون توانسته نقش نسبتا مثبتی را در عرصه فرهنگی ایفا کند اما آفت سیاسی شدن از طرفی و نقش آن در ایجاد بی توازنی در عدالت فرهنگی و نیز خصلت لائیک و حتی سکولار آن می تواند آثار منفی شکننده ای را در عرصه فرهنگ بازی کند. در این راستا می توان به چند مورد مشخص اشاره کرد:
1) نابرابری های فرهنگی: با نگاهی به نقشه ثبت آثار فرهنگی کشورهای جهان به عنوان ثروت های فرهنگی از طرف سازمان می توان به آسانی ملاحظه کرد که از مجموع 890 مجموعه فرهنگی تاریخی، طبیعی و مختلط، بیش از نیمی از آثار ثبت شده در اروپا و آمریکا قرار دارند. این امر دو عامل اساسی دارد:اول، فعالیت گسترده تر کشورهای اروپائی در عرصه فرهنگی و نفوذ آنها در سازمان های فرهنگی به خصوص یونسکو و دوم، نابرابری در توزیع امکانات شناسائی آثار فرهنگی در کشورهای غیرغربی.
نتیجه این عوامل در هر حال به ضرر فرهنگ و تاریخ کشورهای غیرغربی تمام شده است. در راستای این برتری جوئی فرهنگی بایستی از تاسیس «مرکز آموزش عالی اروپا» که در سال 1972 در بخارست رومانی تاسیس شده نامبرد که هدف از تاسیس آن «ارتقاء همکاریهای آموزش عالی در اروپا، کانادا، آمریکا و اسرائیل است». این امر نیز نشان دهنده اوج غرب گرائی حاکم بر یونسکو و (صهیونیسم گرائی آن) است که به جای تاسیس مراکز آموزشی در کشورهای فقیر، توسعه امکان شناسائی آثار تاریخی و فرهنگی در کشورهای تمدن ساز دور و نزدیک در طول تاریخ و... در جهت ارتقای فرهنگی اروپا و آمریکا و اسرئیل قدم برمی دارد!!!
از طرف دیگر، رویکرد تطابق سازمان با ساختار ارزشی غرب از جوایزی که جهت توسعه فرهنگی خود ارائه می کند نیز کاملاً مشهود است: جایزه زن دانشمند در راستای فمینیسم و جنسیت گرائی، جایزه موتزارت برای موسیقی در راستای توسعه موسیقی غربی، یا جوایز دیگر با نام های غربی در زمینه های دیگر. البته این موضوع با دانستن مختصری از ساختار این سازمان بیشتر مشخص می شود. ریاست هیئت مبادلات خارجى، ریاست هیئت تنظیم فرهنگ جهانى یونسکو، ریاست هیئت مربوط به امور داخلى و نیز ریاست شعبۀ استعلامات سازمان تجارت جهانی در اختیار یهودیان است.
مؤسسان یونسکو دو صهیونیست به نام های ا.سورفیلد و جی.آیزنهارد هستند. شخصیت های دیگر این مرکز مهم فرهنگی یهودیان ذیل هستند: ام لاون؛ رئیس شعبه فرهنگ جهانی، اچ کاپلن؛ رئیس بخش اطلاعات عمومی، اس اچ وتیز؛ رئیس بخش بودجه و امور اداری، اس.سامون سبلیکی؛ رئیس شعبه استقلال، بی.ابرامبسکی؛ رئیس شعبه پناهندگان و جهانگردی، بی.ورمل؛ رئیس شعبه سازمان، ای.ویلسکی؛ رئیس شعبه فنی و...»
بنابراین برخی از اقدامات این سازمان که با هدف ایجاد تفاهم فکری و فرهنگی بین ملل جهان تأسیس شده است شامل چاپ و انتشار کتاب هایی است که به زبان ظاهراً علمی و منطقی و استدلالی با بهره گیری از آخرین روش های القاء و اثبات اندیشه و در عین حال با تظاهر به دفاع از بشریت و آیندۀ آن، برای ایجاد دولت واحد جهانیِ صهیونیزم زمینه سازی می کند.
2) نابرابری های دینی: اگرچه یونسکو بسیاری از کلیساها و کنیسه ها را عضو آثار فرهنگی جهانی معرفی کرده است، اما از ثبت قدیمی ترین آثار دینی اسلام، از کعبه گرفته تا صحن های شریف امامان شیعه در ایران و عراق و مساجد مهم تاریخی در سرتاسر جهان اسلام بعنوان آثار فرهنگی معنوی جهانی امتناع ورزیده است. اگر قرار است مساجد و اماکن تاریخ اسلام در لیست یونسکو نباشند، بایستی اماکن دینی دیگر را نیز از آن خارج کرد، هرچند ترجیح این است که در پاسداشت ادیان و تضمین برابری آنها در عرصه فرهنگی همه آثار تاریخی مذهبی را نیز وارد لیست یونسکو نمود یا دست کم تامین عدالت در ثبت این آثار را سرلوحه کار یونسکو قرار داد.
جالب اینجاست که یونسکو حتی مرکز دینی بهاییان در حیفا (فلسطین اشغالی) را نیز در یک رویکرد سیاسی و ضداسلامی به ثبت رسانده است، حال آنکه این فرقه جعلی دینی از طرف تمام کشورهای مسلمان به عنوان یک دین انحرافی شناخته می شود. حتی این سازمان در اقدامی سوال برانگیز قدس شریف را به عنوان پایتخت رژیم جعلی صهیونیستی اعلام کرد که این کار اعتراض شدید حماس را در پی داشت و یا در حرکتی دیگر در یک کتاب از نامی جعلی برای نشان دادن خلیج فارس استفاده کرده و نامی از ایران به میان نیاورد. طفره رفتن از برگزاری همایش حکمت و فلسفه در ایران را نیز در سال های قبل بایستی از این دید قضاوت کرد.
3) رویکرد لائیک و سکولار یونسکو: این امر همان طور که در موارد قبل نیز گفته شد البته تنها شامل کشورهای مسلمان و اسلام می شود، چرا که یونسکو در مقابل ثبت آثار تاریخی دینی مسیحیت و نیز بهایئت تقریباً هیچ مسجدی را بعنوان آثار تاریخی و فرهنگی به ثبت نرسانده است. عدم محکومیت اسلام هراسی، دین هراسی و... با رد انتخاب وزیر فرهنگ وقت مصر به عنوان ریاست این سازمان به اتهام واهی «یهودی ستیزی» و انتصاب ایرینا گئورگوییوا وزیر سابق خارجه بلغارستان برای این منصب کاملاً در تضاد می باشد. تخریب اماکن اسلامی توسط آمریکا و... نیز هیچ گونه تحرکی را از طرف یونسکو در بر نداشته است که از جمله آن می توان به تخریب قبر حجربن عدی اشاره کرد.
4) در قوانین جهانی و آنچه یونسکو به کشورهای عضو داده، آمده است که اشیای تاریخی و فرهنگی هر ملتی باید به صاحبان آن برگردانده شود. این یک اصل بسیار مهم است که توسط سازمان ملل تصویب شده و تقریبا به نوعی الزام دارد. اما این سازمان تاکنون در این زمینه حداقل برای ایران اقدام خاصی نداشته است.
از جمله می توان عدم واکنش در برابر جعل گاه و بی گاه نام خلیج فارس توسط کشورهای عربی و یا عدم همراهی ملموس در زمینه بازگشت اشیای عتیقه و تاریخی ایرانی که بصورت قاچاق یا هر شکل دیگری در خارج از ایران به حراج رسیده یا توسط کشورهای دیگر به عنوان میراث آن کشورها معرفی می گردد. یکی از بارزترین مثال ها در این زمینه معرفی بادگیر که متعلق به معماری غنی ایرانی شهر یزد است به عنوان نمادی برای کشور امارات می باشد که از آن ماکت های سمبلیک در سطح شهرهای خود ساخته و یا تندیس هایی به شکل بادگیر در مناسبت های خود به عنوان نمادی از کشور خود هدیه می دهند یا تصرف هویتی دانشمندان و مفاخر ایرانی به نفع خود در راستای پر کردن خلأ عظیم فرهنگی و تاریخی این کشورهای نوظهور صورت پذیرفته و بازگرداندن آن به جایگاه اصلی کاری بسیار دشوار می نماید. همچنین ده ها سال است که تلاش می شود تا کتیبه های هخامنشی که در توقیف امریکاست به این کشور بازگردانیده شود و یا منشور کورش که برای مدتی کوتاه به ایران اجاره دادند!
موارد فوق نشان می دهد که این سازمان در موارد زیادی از مسیری که باید برای رسیدن به اهداف مورد ادعای آن باشد منحرف شده و ضعف های بارزی دارد. عدم وجود قوانینی که دولت ها را مجبور به حفظ میراث های فرهنگی به همان شکلی که از ابتدای پیدایش آن بوده خصوصاً مواردی که آن کشور در گذشته بخشی از قلمرو کشوری با پیشینه تاریخی قدیمی تر و یا تعلق آن میراث به ملتی دیگر از جمله خلأهای قانونی در این سازمان می باشد. اقدام جمهوری آذربایجان در از بین بردن و تخریب کتیبه های فارسی از مقبره حکیم نظامی گنجوی که در راستای سیاست پارسی زدایی توسط دولت این کشور صورت گرفته حاکی از ضعف این سازمان در این زمینه است.
منبع: هفته نامه نقیب/ استان آذربایجان شرقی