گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- عبدالله بیننده؛ جهانی که ساخته می شود همواره منتج از تحولات عظیم و نقاط عطفی است که در مقاطعی از تاریخ رخ می دهند و هرچند این تحولات در بستر زمان و مکانیِ خاص رخ می نمایند، لکن تاثیراتی فرا زمانی و فرامکانی برجای میگذارند. از همین منظر تحولات تاریخی از زاویه درجه تاثیرگذاری شان به دو دسته کوتاه مدت و بلند مدت قابل تقسیم اند. برخی از این تحولات تاثیراتی شگرف بر جای می گذارند و زمینه ساز ساخت تمدنی می شوند و جهانی نو را نوید می دهند و بنا می کنند و برخی نیز تاثیراتی مقطعی بر جای می گذارند و ابعاد جهانی از لحاظ مکانی و ابعاد بلند مدت از لحاظ زمانی نمی یابند.
سده بیست و یکم را می توان آبستن رخ نمایی تحولاتی دانست که نوید دهنده ساخت تمدنی جدید است. تمدنی مانند تمدن مدرنِ غرب که در نتیجه رنسانس پدید آمد، این بار صرفاً ابعاد مادی ندارد. تمدنی که هانتینگتون نوید تقابلش با تمدن غرب را می داد و امید ساخت این تمدن نوین را در شرق باید داشت.
از همین منظر تحولات سالهای اخیر برخی از متفکران را بر آن داشت تا جهان را در آستانه گذار از نقطه عطفی مهم که «پیچ تاریخی» می نامندش بدانند. عبور از گردنه ها و پیچ ها همواره دارای اهمیتی فراوان است و البته اقتضائات و شرایطی را لازم دارد مانند دقت، آمادگی، حرکت صحیح، گردش به موقع و البته شناسایی آفت ها و مشکلات احتمالی... و البته این پیچ تاریخی دارای «نشانه ها» و «هشدار» نکاتی است که ما در این مقال به صورت گذرا به برخی از آنها اشاره می نماییم.
نشانه های این پیچ تاریخ که نوید دهنده ساخت جامعه ای جدید است را می توان به صورت زیر دسته بندی نمود: 1- ضعف روز افزون جهان غرب و افول از مرحله ابر قدرتی: که نشانه های این ادعا را می توان جنبش ضد سرمایداری موسوم به وال استریت در آمریکا دانست که برخلاف تظاهرات دهه های پیشین که خواهان اصلاح نظام سرمایه داری بودند، به مخالفت با اصل مدل سرمایه داری پرداختند. از سوی دیگر؛ بدهکاری 16ترلیون دلاری امریکا نشانه ای دیگر بر این افول است. و به اینها شکست نسبی در عراق و افغانستان را می توان اضافه نمود.
نشانه دیگر را می توان ورشکستگی برخی از دولت های اروپایی دانست که بر خلاف دوره های پیشین با بدهکاری کلان روبه رو هستند و قادر به اصلاح درونی خویش نیستند و به این نشانه ها می توان موج تغیر دین و میل به سوی معنویات را اضافه نمود. همه این نشانه ها را می توان حاکی از افول هژمونی غرب مدرن نسبت به نیمه دوم قرن بیستم دانست که به طور جد تمدن غرب را در آستانه فروپاشی قرار داده اند؛ هر چند این فروپاشی ممکن است تا دو دهه دیگر نیز رخ ندهد ولی زمینه را برای این فروپاشی فراهم می کند.
2- دومین نشانه این پیچ تاریخی را می توان ضعف روز افزون رژیم صهیونیستی به عنوان مولود تمدن غرب دانست که در تاریخ این رژیم بی سابقه بوده است. در این باب می توان به علائم زیر اشاره نمود: شکست در جنگهای 33روزه،22روزه و 8روزه ، بحران های اجتماعی درونی این رژیم که در سال گذشته میلادی به صورت تظاهرات های بزرگ و خودسوزی های فراوان رخ نمود، دست برداشتن از شعار از نیل تا فرات و محدود کردن خود به محدوده سرزمینهای اشغالی و محصور کردن خود با دیوار حائل، قدرت گرفتن جریانات ضد صهیونیستی در مرزهای این کشور از قبیل حماس، جهاد اسلامی و حزب الله.
3- نشانه دیگر این پیچ تاریخی را می توان تحولات منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا دانست که تحت عنوان «بیداری اسلامی» تحلیل می شوند: موج بیداری اسلامی که متاثر از انقلاب اسلامی ایران بوده است بدون شک تاثیراتی بر جای گذاشته، که اگر هم کاملاً ضد غرب و ضد آمریکایی نباشد، سبب تضعیف قدرت و تسلط آمریکا در این منطقه از یک سو و فعال تر شدن جریانات اسلامی از سوی دیگر شده است. در حالی که این تاثیرات حداقل در نیم سده اخیر کم نظیر بوده و با به راه افتادن این موج اخیر، حقیقتاً آمریکا در رابطه با حفظ منافع خویش در منطقه با مشکلات عدیده روبه رو گردیده است. فهم معنای بیداری اسلامی آنگاه بهتر میسر می گردد که تحولات حداقل نیم قرن اخیر در این منطقه را از نظر بگذرانیم. در این مدت تمام گرایشهای انقلابی و تحول خواه در منطقه بر حول ایدئولوژی های سوسیالیستی و غالباً ناسیونالیستی شکل گرفت که با شکست این ایدئولوژی ها زمینه بری طلوع نگرش اسلامی فراهم گردید.
4- قدرت گرفتن شرق آسیا به طور اعم و چین به طور اخص و تبدیل شدن به دومین اقتصاد دنیا نیز نشانه ای از قرار گرفتن در آستانه تحولی بزرگ است و این تحول بزرگ می تواند چین را به ابرقدرت جهان و شرق آسیا را به قدرت های تاثیر گذار تبدیل نماید. بدون شک این تغییرات در توازن قدرت جهانی، تاثیراتی وسیع در عرصه بین الملل بالاخص در ساختار نهادهای بین المللی در پی خواهد داشت. و البته از قدرت گرفتن و اظهار وجود دوباره روسیه نیز نمی توان غفلت نمود.
5- پنجمین نشانه این نقطه عطف تاریخی را می توان عیان و علنی شدن بغض فروخفته ملتها نسبت به استکبار جهانی و بالاخص آمریکا دانست. و این را می توان حاکی از، از دست رفتن پایگاه استکبار در میان ملتها از یک سو و حرکت استقلال طلبانه ملت ها و تکیه بر داشته های بومی خود از سوی دیگر دانست. این نکته را می توان حاکی از توفیقِ کم غرب در همراه کردن ملتها با خود از طریق دیپلماسی عمومی دانست.
بنابراین می توان این پنج نشانه را نوید دهنده تحول احتمالیِ عظیمی دانست. و البته مسیر این تحولات و اینکه این تحولات به چه نوع تمدن و نظام بین المللی نوینی ختم شود بسته به رفتار کشورهای مختلف در آینده دارد و البته ما امید واریم بتوان این تحولات را مصادره به مطلوب نمود و بتوان بر خرابه های تمدن غرب، تمدنی اسلامی بنا نمود و اجازه نداد تا این تمدن جدید نیز در ذیل تمدن الحادی شرقی و یا غربی شکل بگیرد و البته مصادره به مطلوب این تحولات خود شرایطی دارد که به صورت تیتر وار به برخی از آنها اشاره می نماییم:
مقاومت کشور های اسلامی در برابر زورگویی ها و عدم تمکین از فرامین قدرتهای جهانی، وحدت امت اسلامی هم در اعتقاد به توانایی اسلام در ساخت تمدنی نوین و هم در اتحاد رویه و پرهیز از اختلاف افکنی های قومی و فرقه ای، در صحنه ماندن مردم برای از میدان به در کردن دیکتاتورها و تشکیل حکومت های اسلامی- مردمی، به صحنه آمدن علمای واقعی دین برای هدایت نهضت ها، حرکت به سمت مدل سازی از جمهوری اسلامی برای ارائه به کشورهای دیگر با لحاظ نمودن شرایط مکانی و مذهبی هر کشور، و از همه مهمتر اعتقاد و اعتماد به وعده های خداوند که لازمه پیروزی را مقاومت و صبر در برابر مشکلات می داند. تکیه بر این مسائل می تواند نوید دهنده تمدنی نوین ذیل اندیشه اسلام ناب محمدی(ص) باشد و گرنه باز باید تا سالهای متمادی دیگر در ذیل تمدن شرقی یا غربی زیست نمود.