به گزارش خبرنگار فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»، بیست و هشتمین نشست عصر تجربه روز گذشته با حضور جواد افهمی در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.
جواد افهمی در ابتدای این نشست گفت: تجربه نویسندگی بحثی است که معمولا نویسندگان تمایل دارند درباره آن حرف بزنند بسیاری از نویسندگان تجارب خود را می نویسند اما در مقابل خیلی از نویسنده ها هم این عادت خوب را ندارند. نگاه نویسنده معمولا مسائل اطراف را ثبت می کند و چه خوب است که این نگاه ها به نحوی ثبت شوند.
وی ادامه داد: نویسندگی را دیر شروع کردم اما می توانم بگویم هر آنچه که تا الان در غالب 5 داستان از من چاپ شده همه ی آن چیزی است که طی 50 سال عمرم تجربه کرده ام و مجموعه حوادث و اتفاقات زندگی من است.
نویسنده کشورمان افزود: نویسندگان در هر ژانری که کار می کنند و با طیف و طبقه فکری و با هر رویکردی که باشند برایند نوشته هایشان برگردان زندگی شان است که اگر اینگونه نباشد کار بی روح از آب در خواهد آمد. البته منظورم این نیست که هر نویسنده زندگی خودش را به تحریر در می آورد اما در هر داستانی به راحتی می توان ردپای نویسنده را پیدا کرد.
افهمی با اشاره به اینکه از سال 84 نویسندگی را شروع کرده است، گفت: در اولین تجربه ام در این عرصه که «سوران سرد» نام داشت حادثه ها و شخصیت ها ذهن من را به خود درگیر کردند و اینگونه بود که رمان برایم شکل گرفت. گویی که تازه در سن 40سالگی رشد می کردم. درواقع این رمان برای من یک نوع تجربه شروع بود و از آن به بعد شروع به نوشتن کردم.
نویسنده « چترکبود» اظهار داشت: در واقع رمان « سوران سرد» با یک شخصیت ترکمن شروع شد که درسربازی او را می شناختم امارفتار و خلق و خویش هیچ شباهتی به ترکمن ها نداشت. من در شمال خراسان جنوبی با ترکمن ها زندگی کرده ام و شخصیت یک ترکمن به خوبی برایم جا افتاده است. تا وقتی که این شخصیت آن طور که می خواستم نشد روی کاغذ نیاوردم و البته از این موضوع هم ترس داشتم تا شخصیت خوب در بیاید.
وی در همین زمینه افزود: روزها با شخصیت های در ذهنم کلنجار می رفتم تا در نهایت باعث شد رمان را بنویسم در آن موقع شش دانگ حواسم و تمام ذهن و روحم درگیر رمان بود. به طوریکه حتی اگر الان هم تمرکز آن دوران را داشته باشم قدرت بازنویسی سوران سرد دیگری را خواهم داشت.
افهمی گفت: زمانی که شروع به نوشتن سوران سرد کردم تجربه زیادی در این عرصه نداشتم و اصلا نمی توانستم پیش بینی کنم سرانجام رمان چه خواهد شد. خیلی از شخصیت های سوران سرد در روند شکل گیری رمان پدیدار شدند و کم کم حین نگارش به اثر اضافه می شدند.
نویسنده کشورمان با اشاره به سختی هایی که در طول تالیف رمان سوران سرد وجود داشته است، گفت: اول قصد نداشتم این اثر را در غالب رمان ارائه کنم و بیشتر تمایل داشتم تا سوران سرد را به فیلمنامه تبدیل کنم برای همین فیلم نامه ی آن را نوشتم و به بنیاد فارابی دادم و آن ها حق چاپ فیلم نامه را از من خریدند. بعد از آن از سال 84 شروع به نوشتن رمان کردم.
افهمی در ادامه اظهار داشت: اول قرار بود این اثر توسط انتشارات ققنوس به چاپ برسد اما به سوره مهر واگذار شد و گفتند که داستان های کتاب کمی ممیزی برانگیز است بعد از آن هم که آقای مومنی این کتاب را خواند و به همین خاطر چندماه دیرتر چاپ شد.
وی با اشاره به اینکه من برای چاپ این اثر مدیون مرحوم فردی هستم، گفت: سوران سرد وارد بازار کتاب شد و خوشبختانه به چاپ سوم هم رسید. اما هر بار برای اصلاحیه به ارشاد می رفت و به همین خاطر هر سه چاپ با هم تفاوت دارد.
افهمی گفت: در کل داستان هایی که می نویسم ایده ها و اتفاقات هنگام راه رفتن در ذهنم شکل می گیرد اگر احساس کنم به هنگام نوشتن چیزی می لنگد می دانم که دوباره باید برگردم و به راه رفتن هایم ادامه دهم و در خلق سوران سرد به این قضیه رسیدم. در این اثر برای تک تک واژه های رمان وسواس داشتم و الان که دارم رمان هفتمم را می نویسم وسواس و صبوری ام نسبت به گذشته بیشتر شده است. تقریبا همه رمان هایی که می نویسم این فرایند را طی می کنند و سوژه من را درگیر خود می کند. معمولا نویسندگان به هنگام نوشتن عادت و روش های خاص خود را دارند.
افهمی معتقد است شخصیت سازی و فضا سازی در نوشتن یک اثر بسیار مهم است و تا نویسنده فضا سازی لازم را برای ورود شخصیت آماده نکرده نباید هرگز شخصیت را وارد داستان کند.
وی دربخش دیگری ار سخنانش تصریح کرد: گاهی در طول کار درگیر مسائل کوچکی می شدم در مسیری که شب ها از میدان پونک تا کوه های فرحزاد راهپیمایی می کردم درگیری ذهنی من شخصیت های سوران سرد بود که یکی از آن ها شخصیت جیران یک دختر روستایی بود. در مسیر این راهپیمایی مدام سرنوشت این شخصیت در ذهن من شکل می گرفت و با 27شخصیت محوری که در اثرم گنجانده بودم کلنجار می رفتم.
در یکی از شب ها مهار شخصیت جیران در ذهنم اتفاق افتاد. احساس کردم در یک روستایی درگیری بسیار شدیدی میان دو گروه شکل گرفته و وقتی یکی از گروه ها کنترل روستا را در دست می گیرد دستور می دهد جنازه ها را از خانه ها بیرون بیاورند. از میان آن ها یک چهره برایم آشنا بود و به سمت شخصیت که پیش رفتم متوجه شدم جیران است.
وی ادامه داد: در آنجا بود که فهمیدم نویسنده و داستان به گونه ای با هم تلفیق می شوند که مهار داستان از دست نویسنده خارج می شود. نویسنده باید اجازه دهد رویاها و عالم خیال با هم آمیخته شود در این صورت اثری که شکل می گیرد پخته تر خواهد شد.
نویسنده تاکسی سمند در ادامه با اشاره اثر «خورشید بر شانه راستشان می تابد» در خصوص آن گفت: از آنجایی که تم این داستان پلیسی بود سعی می کردم داستان ها بی پایه نشوند از این رو وسواس زیادی به خرج می دادم. در واقع درگیری با شخصیت ها و حادثه ها به ذات نویسنده و آموزش هایی که می بیند بر می گردد.
افهمی گفت: نویسندگی فرایند لذت بخشی است که نویسنده دائما در حال تحلیل رفتن است در طول تالیف داستان هایم بارها تجارب زیادی کسب کردم و همه چیزهایی که در این راه از دست دادم در مقابل چیزهایی که به دست آوردم هیچ است. بنظرم اگر یک نویسنده روزی ادعا کند به نقطه ی آخر رسیده آن روز نقطه ی صفرش خواهد بود.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به کاربرد تخیل در داستان گفت: تخیل در جایی خارج از حیطه داستان شکل می گیرد به عنوان مثال زمانی که شخصت جیران در سوران سرد به ذهن من هجوم آورد و همه ی افکارم را بهم ریخت جایی بیرون داستان بود. کار تخیل بهم ریختن است و زمانی که تخیل به ذهنم هجوم می آورد من از میان آن ها گزینش می کنم و بعد به سراغ اصول داستان نویسی می روم.
نویسنده کشورمان اضافه کرد: بنظرم این که نویسنده همه ی حواس، ذهن و قدرت خلاقیت خود را به جریانی بسپارد که قرار است داستان را پیش ببرد اشتباه است البته گاهی پیش می آید نویسنده خود را به دست رویا و تخیل می سپارد منتهی در نهایت این قواعد، اصول چارچوب و نظم هستند که رمان را شکل می دهند.
افهمی در پایان گفت: متاسفانه لطمه ی بزرگی که به رمان در کشور وارد شده این است که برخی از نویسندگان هرچه که به ذهنشان می آید از یک صافی عبور نمی دهند و همان مطالب را با جمله ها و نثرهای غریب و فضا سازی متهورانه روی کاغذ می آورند.
گفتنی است جواد افهمی متولد سال 1343 در بجنورد و دانشآموخته مهندسی عمران است. اولین اثر این نویسنده که تاکنون سه رمان و دو مجموعه داستان به چاپ رسانده، مجموعه داستان «تاکسی سمند» است که در سال 1388 منتشر شده؛ «خورشید بر شانه راستشان میتابد» آخرین کتاب افهمی است؛ همچنین وی سه اثر نیز در دست چاپ دارد.