به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، اعضاى تیم هاى فوتبال منتخب تهران، برنده جام قائد اعظم پاکستان و تیمهاى پرسپولیس، شاهین و استقلال صبح روز شانزدهم اسفندماه سال 1360 با حضرت امام) ره) در جماران دیدار کردند و ایشان در این دیدار توصیههایی را خطاب به ورزشکاران بیان کردند. اگر چه از این دیدار حدود 32 سال میگذرد اما افرادی که در این جلسه حضور داشتند هنوز ریزترین نکات آن را در ذهن دارند. محمد پنجعلی یکی از حاضرین در این جلسه تاریخی خاطراتش را در گفتوگو با خبر نگار ورزشی دانا چنین بیان کرد:
دانا: 16 اسفند سال 1360 روز خاطره انگیزی برای شما شد.
دقیقا. این روز یکی از روزهای است که هیچ وقت آن را فراموش نمیکنم. نه من و نه هیچ یک از افرادی که در جلسه با امام (ره) بودند این روز را تا آخرین ساعت زندگیشان فراموش نخواهند کرد.
دانا: چه زمانی فهمید قرار است به دیدن امام (ره) بروید؟
از چند روز پیش به من گفته بودند که قرار است در این روز به دیدن امام (ره) برویم.
دانا: چه کسی به شما گفته بود؟
یادم نیست. زنگ زدند و گفتند قراراست عدهای از ورزشکاران به دیدن امام بروند که نام من هم در بین آنان قرار داشت.
دانا: وقتی این خبر را به تو دادند چه حسی پیدا کردی؟
اولش باورم نشد اما بعد که از شوک در آمدم خیلی خوشحال بودم. بالاخره دیدن امام (ره) سعادتی بود که نصیب هر کسی نمی شد.
دانا: آن هم دیدار خصوصی و در اتاق شخصی امام (ره)؟
البته قرار نبود در اتاق شخص ایشان این ملاقات صورت بگیرد.
دانا: چطور؟
یادم است در 16 اسفند هوا خیلی سرد بود. ما را ابتدا به حسینیه جماران برند که امام پیغام دادند ما را به اتاق ایشان ببرند.
دانا: لحظه ورود به اتاق ایشان گویا بعضی از نفرات این قدر هیجانزده شده بودند که یادشان رفته بود که کفشهایشان را در بیاورند؟
همین طور است. شوق عجیبی بین بچهها ایجاد شده بود. هر کس دوست داشت زودتر به نزد امام (ره) برسد و ابراز ارادت کند. این موضوع باعث شد تا تعدادی از بچهها با کفش وارد بیت ایشان شوند که البته وقتی متوجه شدند برگشتند و کفشهایشان را در آوردند.
دانا: بعد از اینکه وارد اتاق شدید چه اتفاقی افتاد؟
اول این را بگویم که امام به محافظان خود گفتند که با بچهها کاری نداشته باشند. همین موضوع باعث شد تا بچهها در نزدیکی امام (ره) قرار بگیرند و خیلی راحت با ایشان صحبت کنند. البته ما بیشتر شنونده حرفهای امام (ره) بودیم.
دانا: اما گویا تعدادی از حاضرین در جلسه صحبت کردند؟
بله همین طور است. اما در حد معرفی بود نه بیشتر.
دانا: خود شما هم صحبت کردی؟
بله خیلی کوتاه.
دانا: چی گفتی؟
اول خودم را معرفی کردم و گفتم که به یکی از آرزوهایم رسیدم.
دانا: واکنش امام (ره) چه بود؟
سرشان را تکان دادند و با تبسم خاصی تشکر کردند.
دانا: بعد چه اتفاقی افتاد؟
این را هم بگویم اول بچهها بینظم نشسته بودند که آمدند گفتند قرار است از این جلسه فیلم برداری شود که بچهها منظمتر دور امام نشستند.
دانا: نگفتی چه اتفاقی افتاد؟
اکثر بچهها این قدر خوشحال بودند که حرف زدن یادشان رفته بود. با این حال اکثرا فقط خود را معرفی کردند.
دانا: بعد از پایان صحبتهای امام حاضرین در جلسه در کنار امام نشستند و عکس گرفتند؟
همین طور است. با توجه به اینکه امام به محافظان خود گفته بودند کاری به بچهها نداشته باشند و ما را آزاد بگذارند ما خیلی راحت پیش ایشان نشستیم و عکس گرفتیم و روی ایشان را بوسیدیم.
دانا: گویا مرحوم حاج احمد آقا در برپایی این جلسه نقش داشتند؟
بله، مرحوم سید احمدآقا در بر پایی این جلسه نقش مهمی داشتند. خدا رحمتش کند علاقهمند به ورزش بود و اکثر بچهها را میشناخت.
دانا: کل جلسه چقدر طول کشید؟
حدود یک ساعت و نیم شاید هم کمتر. در اینجا جا دارد به نکتهای اشاره کنم که خیلی جالب است. امام (ره) در طول مدت حضورمان طوری برخورد کردند که حتی یک لحظه هم احساس نکردیم که رهبر انقلاب مقابلمان قرار دارد. شاید باورتان نشود ایشان طوری برخورد کردند که همه احساس کردیم که در برابر پدرمان نشستهایم و خیلی راحت داریم به حرفهایش گوش میدهیم. این برخورد از آن مرد الهی یک درس بزرگ برای همه ما بود.
دانا: امروز که به این جلسه که 32 سال پیش برگزار شد فکر میکنی مهمترین نکتهای که بخواهی از آن برایمان بگویی چیست؟
ساده زیستی امام (ره) بزرگوار که واقعا بینظیر بود. مردی که در آنجایگاه قرار داشت و یکی از بزرگترین انقلابهای مردمی جهان را رهبری کرده بود یک زندگی ساده و معمولی داشت و در یک اتاق که وسائل خیلی ساده در آن وجود داشت، زندگی میکرد.
منبع: دانا