سرویس سیاسی «خبرگزاری دانشجو» محمد موسوی، این روزها کشور اوکراین درگیر یک بحران سیاسی اجتماعی عمیق است، بحرانی که ظاهراً عمیقتر از آنست که ناشی از یک نارضایتی از وضعیت اقتصادی و عدم پذیرش یک بیمان اقتصادی با اتحادیه اروپا باشد و به نظر نمی رسد که این بحران به سادگی حل و فصل شود.
بحرانی که ناشی از یک شکاف سیاسی فرهنگی ریشه دار است که بعد از فروپاشی شوروی سابق در جمهوری های تازه استقلال یافته بروز و ظهور پیدا کرده و اکثر این کشورها با این چالش ایدئولوژیک دست به گریبان هستند.
شکاف غربی- روسی و بعضاً غربی- ناسیونالیستی شکافی که باعث دو قطبی شدن فضای سیاسی این کشورها شده و طی دهه های اخیر چالش بزرگی برای این جمهوری ها بوده و عامل اصلی بی ثباتی و ناآرامی این کشورها شده است.
در این میان اتحادیه اروپا و ایالات متحده با تمام توان خود به این فضای دو قطبی و تند، دامن زده و سعی کرده اند دولت های ضد امریکایی را با چالش مشروعیت مواجه کنند و از هواداران و سیاستمداران غربگرای این کشورها حمایت مالی و رسانه ای کرد و هدف سرنگونی دولت های تمایل به روسیه، بحران های تصنعی زیادی را ایجاد و طراحی کرده اند.
فروپاشی شوروی و آغاز سلسله کودتاهای مخملی:
با فروپاشی شوروی در سال 1989 میلادی، سازمان های امنیتی- تحقیقاتی ایالات متحده با هدف ایجاد و حفظ استیلای آمریکا در جماهیر تازه استقلال یافته شوروی اقدام به برنامه ریزی های گسترده ای کردند که چشم انداز آن توسعه فرهنگ لیبرال دموکراسی آمریکایی و گستردن نفوذ و هژمونی ایالات متحده در خارج نزدیک روسیه و محدود کردن قدرت و تسلط روسیه در منطقه و به دست گرفتن منابع طبیعی این کشورها از جمله اوکراین و همچنین تسلط بر شاهراه های ارتباطی برای انتقال حامل های انرژی و منابع زیرزمینی، در راستای اهداف توسعه طلبانه آمریکا و تحکیم امپراطوری این کشورها در جهان بود.
در این راستا اندیشکده های ایالات متحده، حاصل سال ها کار مطالعاتی و تحیقاتی خود را در قالب مبارزات عدم خشونت و نافرمانی مدنی و کودتای مخملی در اختیار دولت امریکا قرار دادند.
بعد از فروپاشی شوروی، جمهوری چک اولین کشوری بود که هدف توطئه های ضد امنیتی آمریکا قرار گرفت ودر سال 1989 میلادی، مخالفین دولت این کشور به رهبری واسلاو هاول، اولین کودتای مخملی از سلسله کودتاهای مخملی را رقم زدند و طی 6 هفته دولت این کشور را ساقط کردند و اسلاوهال اولین شخصی بود که اصطلاح «انقلاب مخملی» را در ادبیات سیاسی جهان به کار برد، بعد از چک نوبت به لهستان رسید و مخالفین دولت در این کشور، به کمک سرویس های جاسوسی غربی به خصوص امریکا، به رهبری آدام میچنیک، موفق شدند دولت کمونیستی حاکم را سرنگون کنند، آدام میچینک رهبر این کودتا، در اوایل دهه 80 شمسی در دولت اصلاحات به ایران آمد و با دعوت رامین جهانبگلو به ایران آمد که خود از وابستگان رژیم پهلوی و ساکن امریکا بود و از شاگردان جین شارپ پدر کودتاهای مخملی دنیا که در بنیاد انیشتین، سال ها از کلاس درس پدر معنوی اش استفاده کرد و در سال 83 به دعوت دولت اصلاحات به تهران آمد و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نهم در خانه هنرمندان، برای اصلاح طلبان، انقلاب های مخملی تدریس می کرد.
در سال 2000 میلادی نوبت به صربستان رسید و در سال 2002 ونزوئلا و 2003 گرجستان و سپس در 2004 اوکراین و 2005 قرقیزستان و لبنان و 2009 کودتای سبز مخملی و 2011 روسیه و الا دوباره اوکراین.
شروع دوباره ناآرامی ها در اوکراین:
هزاران اوکراینی در 21 نوامبر و ساعاتی پس از غروب به خیابان ها ریختند تا شعار بدهند (ما ادغام در اروپا را خواستاریم) این شعار آنها پاسخ به اقدام ویکتوریانکویچ رئیس جمهور اوکراین بود که تصمیم گرفته بود از جریان مذاکره با اتحادیه اروپا و امضای طرح موسوم به طرح مشارکت شرقی خودداری کند انی مذاکرات که از 2012 شروع شده بود و قرار بود سند نهایی چند روز بعد طی مراسمی در شهر ویلنیوس به امضا برسد که یانکویچ همه فعالیت هایش را تعلیق کرد.
این اولین باری نیست که اوکراین درگیر اختلافات داخلی می شود، حدود 9 سال پیش و در سال 2004 میلادی و در جریان انتخابات ریاست جمهوری هم اوکراین شاهد یک جنگ داخلی بود.
جنگی که مخالفان غربگرا باز هم یک طرف قضیه بودند. آنها که از پشتیبانی اتحادیه اروپا و آمریکا برخوردار بودند، ماه ها پیش از برگزاری انتخابات، ادعای تقلب در انتخابات را مطرح کردند و با نمادها و پرچم های نارنجی خود شب را در چاردهای خود در میدان استقلال کیف به صبح می رساندند.
اقداماتی که شبیه آن را در سال گذشته در گرجستان مشاهده کرده بودیم و نشان از یک کودتای مخملی دیگر داشت و سرانجام بعد از برگزاری انتخابات، هواداران غرب گرای ویکتوریوث چنکو به اعتراض به نتیجه انتخابات و تقلب در آن به خیابان ها ریختند و با تصرف، ساختمان های دولتی پس از چند ماه آشوب موفق شدند دولت را مجبور کنند عقب نشینی کند و نهایتاً انتخابات ابطال شد و با برگزاری مجدد انتخابات که با حضور هزاران ناظر خارجی از اتحادیه اروپا برگزار شد، ویکتوریوث چنکوی غرب گرا به پیروزی رسید و یانکویچ مجبور به کناره گیری از قدرت شد.
مخملی های اوکراین که یک بار طعم موفقیت را با فشار و آشوب و اعتراض چشیده اند، دوباره با تظاهرات و با به راه انداختن آشوب و حمله به مراکز دولتی درصدد تحمیل خواسته های خود به یانکویچ هستند.
البته رئیس جمهور هم پیشنهاد قبول پست نخست وزیری را به مخالفین داد و نیکولای آزاروف نخست وزیر اوکراین هم استعفا داد تا راه را برای رسیدن به یک راه حل مسالمت امیز هموار شود. هر چند تا حدودی از اعتراضات کاسته شده اما هنوز هم عده ای در خیابانها به اعتراض ادامه می دهند و خواستار برکناری کامل دولت یانکویچ هستند.
مسئولین اتحادیه اروپا و برخی سفرای کشورهای خارجی مثل کانادا و جوبایدن معاون رئیس جمهور امریکا و کاترین اشتون مسئول سیاسی خارجی اتحادیه اروپا، با حضور در جمع مخالفان دولت، در دخالتی آشکارا، از مخالفان دولت حمایت کرده و خواستار ادامه اعتراضات شدند.
اتفاقاتی که این روزها در اوکراین شاهد هستیم یادآور روزهای تلخ انتخابات ریاست جمهوری دهم و تابستان 88 است و آشوب های پس از آن که کاملاً با الگوی کلاسیک کودتاهای مخملی مطابق بود.
رسانه های اصلاح طلب از ماه ها قبل از برگزاری انتخابات طرح تقلب در انتخابات را مطرح کرده بودند و در روزهای نزدیک به انتخابات با تشکیل کمیته صیانت از آراء تشکیک در سلامت انتخابات را دنبال می کردند و با انتخاب رنگ سبز و ایجاد حرکت ها و اقدامات نمادین، الگوی کودتاهای مخملی شرق اروپا را دنبال می کردند و جالب اینکه، جزوه انتخاباتی محمدرضا تاجیک مشاور ارشد میرحسین موسوی مرسوم به (مانیفیست به اصطلاح جنبش سبز) کاملاً کپی برداری شده از کودتای مخملی اوکراین بود که در آن به وضوح به رمز آشوب نارنجی های اوکراین اشاره کرده بود (کلمه پورا یعنی حالا وقتشه) و استفاده از جملات یوث چنکو رهبر تاریخی های اوکراین، که در جریان آشوب های پس از انتخابات 2004 میلادی اوکرانی در سخنرانی به زبان آورده بود(ما دو راه پیش رو داریم راه حقیقت و پیروزی و راه آغشته به ننگ و شکست) که حاکی از آن بود که سبزهای ایران به دنبال اوکرانیزه کردن ایران هستند و در این میان نباید از نقش NGOها غافل شد. ستاد جوانان 88 میرحسین موسوی و ستاد پویش جوانان خاتمی NGOهایی بودند که توسط نیروها و تئوریسین های جریان سبز از جمله مصطفی تاج زاده آموزش دیده بودند و از قبل از انتخابات در خیابان ها حضور داشتند و بعد از انتخابات هم در به آشوب کشیدن خیابان ها نقش داشتند.
در واقع آنها از رهگذر اعتراض به نتیجه انتخابات به دنبال دگرگون کردن کامل ساختار قدرت بودند و شبکه های ماهواره ای ضد انقلاب هم از وقوع یک انقلاب قریب الوقوع در ایران صحبت می کردند و به تحریک هواداران میرحسین موسوی میپرداختند. موسوی ساعت 11 جمعه شب هنگامی که هنوز انتخابات در جریان بود و مردم در حال رای دادن بودند خود را فرد پیروز انتخابات اعلام کرد و هر نتیجهای به غیر از این را مهندسی آرا و تقلب در انتخابات عنوان کرد. از فردای انتخابات اعتراضات سبزها شدت گرفت و رنگ شورش و آشوب علیه مردم و نظام به خود گرفت و در این میان چند نفر از هموطنانمان کشته شدند و حتی مقدسات مردم هم از حمله سبزها در امان نماند و مسجد لولاگر در آتش فتنه سبزها سوخت و به پایگاه بسیج حمله شد و خواهر و مادر شهید به جرم محجبه بودن مورد هجوم آشوبگران قرار گرفتند. مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه 29 خرداد 88 با اشاره به اتفاقات تلخ یک هفته گذشته فرمودند «چند سال پیش یک سرمایه صهیونیست گفته بود (طبق گفته خودش) من در گرجستان ده میلیون دلار خرج کردم و انقلاب مخملی به راه انداختم حکومتی را برای مردم و حکومتی را سر کار آوردم» خیال کردند ایرانم گرجستانه.
ادامه آشوبها برای ابطال انتخابات براساس الگو:
اصلاحطلبان در آن روزها به دنبال فشار به رهبری برای پذیرش ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن با حضور ناظران بینالمللی (آمریکایی) بودند که ایشان با اشاره به این موضوع فرمودند: بنده زیر بار بدعت غیرقانونی نمی روم و از همه برادران درخواست می کنم اعتراضات خود را از مجاری قانونی پیگیری کنند راه محبت و برادری باز است راه دوستی باز است.
ولی موسوی و هواداران او همچنان اصرار بر پیگیری خواسته های غیرقانونی خود از راه آشوب و درگیری داشتند.
دولت های غربی از جمله آمریکا که رویاهای 30 ساله خود را در شرف تحقق می دیدند از تمام شدن کار جمهوری اسلامی صحبت می کردند و از موضع قدرت به تهدید مردم ایران مبادرت کردند اما پس از انفجار جمعه 29 خرداد و مواضع پدرانه و حکیمانه امام خامنه ای کوه یخ معترضان آب شد و جمعیت چند صد هزار نفری 25 خرداد در 30 خرداد به چند ده هزار نفر تقلیل یافت.
اکثر معترضان مواضع امام خامنه ای را به عنوان فصل الخطاب قبول کرده و نتیجه انتخابات را پذیرفتند و ایشان در نماز معه فرمودند: نظام اسلامی اهل خیانت به آرای مردم نیست و به تدریج از تعداد معترضین کاسته شد و در 16 آذر 88 به 2000 الی 3000 نفر رسید و نهایتاً در 9 دی ماه به کمک الطاف خداوند و امدادها و دعاهای حضرت مهدی ارواحنا فداه و به برکت خون امام حسین(ع) و با تمسک به حبل المتین انقلاب، ولایت فقیه و رهبری داهیانه امام خامنه ای و با بصیرت مردم دفن شد و جریان سبز مخملی به اعمار رفت و امروز با گذشت 4 و سال اندی، آشوب های اوکراین ما را متوجه عمق فتنه ای می کند که از آن به سلامت عبور کردیم، فتنه ای که هر حکومت دیگری را می توانست به انحلال و سقوط بکشاند. فتنهای که غربیها معترفند که سد محکمی به نام ولایت فقیه را در برابر خود داشت و شبکه صدای آمریکا صراحتا از تخریب ولایت فقیه برای رسیدن به هدف خود و سرنگونی جمهوری اسلامی سخن به میان آورده بود. فوکویاما دانشمند ژاپنی الاصل آمریکایی هم سال ها پیش نتیجه تحقیقات خود در مورد شیعه و جمهوری اسلامی را این گونه بیان میکند: «شیعه دو بال پرواز دارد یکی بال سرخ حسینی و دیگری بال سبز مهدوی که این دوبال بر محوری به نام ولایت فقیه استوارند و رمز شکست ناپذیری شیعه در همین است.»
ولایت فقیه وجه تمایز جمهوری اسلامی و دیگر دولتهای اسلامی:
ساختار قدرتمند و نفوذناپذیر جمهوری اسلامی و برجستهترین اصل آن اصل ولایت مطلقه فقیه که برگرفته از تفکر پویای شیعه و اندیشههای بنیانگذار کبیر آن امام خمینی است عامل بنیادین قدرت نرم و استواری و مقاومت جمهوری اسلامی در برابر انواع توطئهها در چند دهه اخیر است و رمز وحدت مردم ایران و عامل بقای نظام است و وجه تمایز آن با کشورهای اسلامی دیگر مانند افغانستان و پاکستان که سالها درگیر بحرانهای داخلی هستند در همین اصل است و امروز ملت مصر پس از انقلاب خونین 25 ژانویه دوباره به دوره حکومت مبارک برگشته و عمر انقلاب آنها به یک سال هم نرسید و دولت محمد مرسی دوباره به دست نظامیان ساقط شد. نبود یک رهبری واحد و یک مرجع به عنوان فصل الخطاب که همه گروه های داخلی وی را به رسمیت بشناسند موجب بیثباتی سیاسی و سردرگمی مردم و سیاستمداران شد و در نهایت مرسی با تغییر قانون اساسی و کاستن بعضی اختیارات ارتش و مراجع قضایی به خود موجب اعتراض و درگیری گروههای مختلف مردم با یکدیگر شد، وضعیتی که تا امروز ادامه دارد و در دیگر کشورها که تفاوت ایدئولوژیک با کشورهای اسلامی داشتند هم به رغم حاکمیت چند صد ساله بر جهان سرانجامی بهتر از فروپاشی و نابودی نداشتند فروپاشی حکومت شوروی سابق ابرقدرت مشرق با وجود سرویس امنیتی قوی و تسلیحات نظامی گسترده و همچنین افول قدرت بریتانیا با از دست دادن مستعمرات خود در بسیاری از نقاط جهان و ایالات متحده آن که با انواع و اقسام مشکلات داخلی و خارجی دست به گریبان هستند نمونههایی از قدرتهای مادی و غیراسلامی هستند که یا از بین رفته یا در سراشیبی سقوط هستند و امروز جمهوری اسلامی با تکیه بر اصل ولایت فقیه و نیروی ایمان مردم خود به قدرت منطقهای تبدیل شده و با پشتوانه نیروهای مردمی مانند سپاه پاسداران و بسیج که بازوان قدرتمند و وفادار نظام هستند تبدیل به هسته مقاومت در برابر غرب و قدرتی نوظهور شده و چشم امید بسیاری از ملتهای جهان به اوست و در آخر به جمله ای از امام خمینی کبیر اشاره میکنم «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد.»