«حقوق بشر غربی» زمانی معنا پیدا می کند که منافع کشورهای ذینفع در آن باشد، در غیر این صورت، در مواردی همچون «صدور حکم اعدام برای 683 نفر از حامیان محمد مرسی،رئیس جمهور برکنار شده مصر به بهانه حمله به یک پاسگاه پلیس»سکوت می کنند که به معنای تائید این اقدام است.
گروه بین الملل«خبرگزاری دانشجو» ـ سجاد مصطفی پوردر یک دهه گذشته یکی از مهم ترین بهانه های غرب برای مداخله در کشورهای مختلف حمایت از «حقوق بشر» بود، مداخله در عراق، افغانستان، سوریه و حتی ایران به این دلیل صورت می گیرد که موارد حقوق بشری در این کشورها رعایت نمی شود و غرب به سرکردگی آمریکا به دنبال حاکمیت مبانی حقوق بشری با آموزه های لیبرالیستی است. اما چه حقوق بشری؟
حقوق بشر، آن چنان که دراعلامیه جهانی حقوق بشر بازتاب یافته، گرچه به لحاظ نظری به عنوان مجموعه حقوق متعالی انسانی تعریف میشود و از این رو باید جهانشمول باشد و از ارزشهای جهانی برخوردار باشد، ولی درواقع پیرو جهان بینی لیبرال دموکراسی است و به دنبال اهداف و برنامه مجریان و طراحان است.
اگر به صورت یک مثال عینی بخواهیم حقوق بشر غربی را تعریف کنیم، و نشان بدهیم که این حقوق بشر زمانی معنا پیدا می کند که منافع کشورهای ذینفع در آن باشد نگاهی به «صدور حکم اعدام برای 683 نفر از حامیان«محمد مرسی»رئیس جمهور برکنار شده مصر به بهانه حمله به یک پاسگاه پلیس» می اندازیم که در مقابل این اقدام دادگاه مصر، کشورهای مدعی حقوق بشر در غرب سکوت کردند که به معنای تائید این اقدام است.
دلیل این سکوت بسیار روشن است، چرا که؛ غرب خواستار حاکمیت تفکر«مبارک» در مصر است و از این روست که در مقابل انقلابیون مصر و حکم های صادره برای آنان، واکنشی نشان نمی دهد؛ در حالیکه هرگونه اقدامی در ایران یا کشورهایی که با حاکمیت غرب بر جهان مشکل دراند بهانه مداخله می شود برای حمایت از حقوق بشر! در حالیکه مردم بی گناه زیادی در جهان هستند که همه روزه به دست گروه های تروریستی و حاکمان دیکتاتور کشته می شوند، یا زندانی می شوند ولی در آنجا خبری از حقوق بشر غربی نیست. برای درک بهتر موضوع، دانستن چند نکته کلیدی درباره «حقوق بشر غربی» لازم است؛بخوانیم:
*اگرچه مبنای حقوق بشر غرب همان اعلامیه حقوق بشر 1948 سازمان ملل است ولی اشکال اساسی این است که خاص همه فرهنگ ها نیست و مروج یک نوع از فرهنگ ـ لیبرال دموکراسی ـ به جهان است پس باید گفت جهان شمول نیست، به همین دلیل هیچ وقت از سوی تمامی کشورها مورد قبول قرار نمی گیرد.
*این حقوق بشر بیش تر از اینکه منافع همه قومیت ها و نژادها را دربر بگیرد برای منفعت گروه خاص تدوین شده است، بیشتر از آنکه ماهیت حقوقی داشته باشد «سیاسی» است، پس اگر دفاعی از گروهی یا قومی در یک نقطه جهان از سوی منادیان حقوق بشر غرب صورت می گیرد برای این است که منافع مجریان این نوع از حقوق بشر در آن نقطه به خطر افتاده است نه اینکه به دنبال احساس مسئولیت و وظیفه انسانی اقدامی بکنند.
*حقوق بشر غربی از یک مبنای مکتبی و ایدئولوژیکی جهان شمول هم بی بهره است از این روست که کشورهایی همچون ایران، چین، هند و برزیل آن را در تضاد با اعتقادات و باورهای ملت خویش اعلام کردند و در نتیجه آن را نپذیرفتند.
*اگرچه حمایت از انسانها در هر نقطه و با هر عقیده و آرمانی باید هدف حقوق بشری باشد که سازمان ملل به عنوان مادر سازمان های بین المللی منادی آن است ولی در مقام عمل مشاهده می کنیم که مبنا همان حقوق بشر غربی است که اهداف گروه خاصی را تامین می کند و حمایت از هر کسی زمانی معنا می یابد که چند کشور مداخله در آن را به مصلحت بدانند. نمونه بارز نسل کشی مسلمانان در آفریقاست که هیچ واکنش و اقدام عملی از سوی سازمان ملل و این کشورها صورت نمی گیرد.
*نکته بارز دیگر کم رنگ بودن مبانی اخلاقی در حقوق بشر غربی است، چرا که؛ آموزه هایی که ترویج می شود در واقع یک نوع بی اخلاقی است که اکثریت با آن مخالفند در حالیکه حقوق بشر قابل قبول باید به گونه ای باشد که از مقبولیت عام برخوردار باشد.یکی از نمونه های بارز در حقوق بشر غربی «همجنس بازی» است که برای منادیان حقوق بش غربی امری طبیعی و قابل قبول است در حالیکه در بسیاری از کشورهای دیگر جهان، امری مذموم و بسیار ناپسند تلقی می شود.
پس با دقت نظر در مورادی که اشاره شد و بسیاری از موارد دیگر که در نوشته های دیگر بدان خواهم پرداخت، به آسانی می توان تهی بودن حقوق بشر غربی از اخلاق و انسانیت را درک کرد، محتوای این حقوق بشر نه برای آسایش و رفاه تمامی مردم جهان با هر اعتقاد، نژاد و قومیتی است بلکه در راستای خواسته ها و اهداف کسانی است که می خواهند بر جهان حکومت کنند در واقع به دنبال ساختن جهانی هستند که لازمه آن اول صدور ارزش هایی است که ارزش های اصیل و بومی استحاله شود و در گام بعد، حرکت در مسیر اهداف سیاسی است که از این مسیر به آنچه می خواهند با هر ابزاری حتی کشتار مردم بی گناه ـ نظیر آنچه در فلسطین، سوریه، مصر، بحرین و دیگر کشورها اتفاق می افتد ـ برسند، این هدف یا با حضور مسقیم خودشان صورت می گیرد یا با حمایت از دست نشانده های دیکتاتور و گروه های تروریستی.