به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، طرحی که از آغاز اعلام احتمال تشکیلش تا هماکنون واکنشها و پیامدهای گوناگونی را به همراه داشته است و البته نشانهای از وجود سطوح قابلملاحظهای از اختلاف و نزاع بر سر کسب قدرت در میان جناحهای خرد درون گروه موسوم به اصلاحطلب است. این مناقشات بیشتر حول سرلیستی تهران در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی جریان دارد، انتخاباتی که هر یک از بخشهای مقابل جریان انقلاب اسلامی اهداف گوناگونی را در قبالش تعقیب میکنند. عدهای از این افراد به فکر تقویت دولت با راهیابی عناصر نزدیک، میانهرو و عملا محافظهکار هستند، عدهای دیگر بهدنبال احیای مطالبات رادیکال و هنجارستیز اصلاحطلبانهاند و گروهی دیگر همچنان در تدارک تکمیل انتقام از جریانهای نزدیک به گفتمان انقلاب اسلامیاند.
تشکیل ائتلافها و رویآوردن به ایجاد ساختارهای اینچنین در جوامع مختلف عمدتا ناشی از جناحگرایی به جای فرهنگ توسعهیافته تحزب تلقی میشود، یک مدل از فرهنگ سیاسی که پیش از این اصلاحطلبها بسیار مدعی دستیابی به آن و پایبندی به اصول و قواعد یک کنشگری سیاسی مدرن بودند. در واقع رویآوردن تازه اصلاحطلبان به روشهای ائتلافی پذیرفتن چند واقعیت و نمایانگر چند هراس جدی است. واقعیتها عبارتند از اینکه اولا اصلاحطلبی به معنای آنچه جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران سازندگی و تا حدی حزب همبستگی از بعد نظری مدافع آن بودند به پایان رسیده و دیگر مجالی برای طرح و توسعه ندارد.
واقعیت دیگر عبارت است از اینکه اصلاحطلبان واقعا از سنگین شدن وزنه در ترازوی انتخابات مجلس هم به نفع دولت بهصورت کامل و هم به نفع اصولگرایان به نحو اکثریت عددی نگرانند و این احتمال را میدهند که گزینههای آنان توانایی رقابت در سطوح محلی را نداشته باشند و تنها شهری که میتوانند در آن مانور قدرت ویژهای داشته باشند، تهران به شمار میآید. واقعیت دیگر این است که در سطح مدیریت مشکل اساسی این گروه ایجاد یک توافقنظر بر سر این است که بالاخره چه کسانی را میشود اصلاحطلب خواند و چه کسانی را نمیشود، بهطور مثال این مناقشه درباره شخص روحانی، شخص ناطقنوری و حسن خمینی بسیار برجسته است. برای آنها این دغدغه اصلی وجود دارد که چطور باید به بدنه رادیکال خود بفهمانند که کسانی مثل ناطقنوری یا حسن روحانی با آن رویکردهای تاریخی در برابر جریان موسوم به چپ، میتوانند هماکنون دوست و همپیمان راهبردی جریان اصلاحطلبی تلقی شوند.
اصلاحطلبی برای گروههای نسبتا جوان متاثر از دیدگاههای رادیکال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی عبارت است از 18 تیر، روزنامههای زنجیرهای، هتاکی به مقدسات، تبدیل کردن دانشگاهها به محل لگدکوب کردن ارزشهای دینی و هنجارهای اجتماعی و عبارت است از براندازی آشکار و عملا «غیرمنافقانه» نظام سیاسی مبتنی بر ولایتفقیه، آنچنانکه رضا خاتمی در خلال فیلم انتخاباتی معین سالها قبل اظهار کرده بود: «ما مخالف ولایتفقیه هستیم.» حالا یکی از دغدغههای محوری این است که بهعنوان مثال چطور باید به احمد شیرزاد که نخستین بار و سالها قبل از فتنه 88 گفته بود «ما در ایران به انقلاب صورتی نیاز داریم» بفهمانند که او نیاز دارد در کنار ناطقنوری و حسن روحانی به کنش سیاسی بپردازد. اینها بخشی از مهمترین دغدغههای «ائتلاف طلبان» برای انتخابات مجلس شورای اسلامی است. اما در کنار این واقعیتها، اصلاحطلبان با چند هراس جدی نیز دست به گریبان هستند که مهمترین آن عبارت است از اینکه احتمال میرود در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی با توجه به عملکرد دولت، عدمهمراهیهای عمومی و همچنین رویکردهای محلی، از همین وضعیت عددی و کمی نیز بیبهره بمانند. بهعبارتی روشن این احتمال وجود دارد که در یک تقسیم کشوری حتی همین میزان که واجدان شرایط در انتخابات 1392 حسن روحانی را همراهی کردند در سطح ملی به عددی نازلتر تبدیل شود،
چرا که گزینهای بیش از روحانی و عددی بیش از آنچه به روحانی رای دادند در برآوردهای این جناح برای تصمیمگیری برای کسب کرسیهای بیشتر وجود ندارد. حال آنکه در انتخابات مجلس یک مزیت دیگر یعنی ملی بودن و مبتنی بودن بر سیستم یکپارچه کشوری برای تبلیغ، بهرهمندی از برنامههای صدا و سیما و بسیاری از گزینههای دیگر نیز در اختیار جریان یاد شده نیست و خود این مولفهها به نگرانیهای بیشتر برای کسب رای دامن میزند. سیاست کلان حاکم بر جریان اصلاحطلبی برای انتخابات مجلس شورای اسلامی، وارد شدن با نهایت ظرفیت و گزینههای حداکثری برای بهدست آوردن نهایت کرسیهای مجلس شورای اسلامی است که خود این امر یک هراس دیگر را سببساز میشود، بسیاری از گزینههای حداقلی و میانی ممکن است به آنچه عارف در انتخابات ریاست جمهوری دست زد، فکر نکنند و حاضر نباشند به بهانه وعدهای برای آینده که تجربه نیز نشان داده است محقق نمیشود، آرزوی شیرین پیروزی در مجلس را نقش بر آب کرده، از آن صرفنظر کنند.
هراس دیگر، نحوه سهیمهبندی اشخاص و جناحهای موسوم به اصلاحطلب در شورای رهبری این گروه به شمار میآید. به طور مثال چه کسی در این گروه میتواند نماینده جریان رادیکال حامیان موسوی و کروبی باشد؟ عبدالله نوری سهمش از انتخابات مجلس شورای اسلامی آینده چیست؟ چه کسی باید بگوید عارف در این شورا میتواند کنار رفسنجانی بنشیند یا خیر؟ خوئینیها تکلیفش چه خواهد شد؟ او که هنوز هم دوست دارد قدرت در سایه و بانی برخی تصمیمهای کلان درون این جریان باشد.
اما در هر حال بخشهایی از گروه اصلاحطلبان همچنان در تکاپویی شدید برای مذاکراتی فشرده میان خاتمی، هاشمی رفسنجانی، ناطق، عبدالله نوری، عارف و موسویخوئینیها هستند.
ائتلاف آقابالاسرها یا به اصطلاح سران اصلاحات که دقیقا مشخص نیست با کدام شاخصههای سیاسی میشود شخصی مثل حسن روحانی را عضوی از گروه اصلاحطلبان ارزیابی کرد، کما اینکه بسیار بعید و دور از ذهن است که روحانی حاضر باشد در چنین عرصهای وارد شده و اعتبار سیاسیاش را فدای سودای سیاسی زیانبار این گروه کند.
حسن روحانی بهخوبی میداند او در آینده با مجلسی که مرکب از دیدگاههای اصلاحطلبان باشد، مشکلات بسیار زیادی خواهد داشت و اصلا دوست ندارد باز با پدیده شومی با تیتر مجلس ششم دست و پنجه نرم کند.
اما امیدهایی نیز برای اصلاحطلبان در این جناحگرایی وجود دارد، منجمله اینکه اصولگرایان به وحدتنظری برای ایجاد یک ساختار مدیریت سیستمی و کلان دست پیدا نکنند.
یا همچنان اصولگرایان با همان مشکلات قبلی اعم از تفرقه و انحصارگرایی در تبیین حدود و مرزهای گفتمان انقلاب اسلامی گام بردارند و هر جریان خود را در یک دایره بسیار محدود طراحی کرده یا وارد بازیهای بیحاصل شوند.
اصولگرایان در تدارک یک جبهه انتخاباتی برای مجلس شورای اسلامی باید به ایجاد یک جبهه حداکثری از همه ظرفیتها و اشخاصی که به نحوی میتوانند موثر باشند فکر کنند و بدانند در نهایت امر یک ائتلاف ملی نیرومند تعیینکننده عرصه خطیر آینده خواهد بود. شم است.
هنگامیکه سلولهای لایه بیرونی قرنیه آسیب ببینند بینایی به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد.
یکی از روشهای درمانی این عارضه پیوند سلولهای بنیادی سالم به منظور جایگزینی با سلولهای آسیب دیده میباشد.
منبع: وطن امروز