به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، اما چرا و چگونه غرب در فاصله یک زمستان تا بهار به نقطهای رسیده که به جای اقرارگرفتن رسمی از وزیر خارجه دولت نوپای دشمن قدیمیاش در تایید «افسانه هولوکاست» حالا مجبور است خیابانهای پایتختهای بزرگ اروپایی را به مناسبت بازگشت همان کسانی به عرصه سیاست آذینبندی کند که نازیهای مسبب هولوکاست فرضی را میستایند؟ چرا گردانندگان صهیونیست آمریکا و اروپا که خود را در همه این سالها بزرگترین دشمن فاشیسم و حتی قربانی آن، جا زده بودند امروز مجبور شدهاند همه یا لااقل بخشی از آنچه را طی 7 دهه پس از جنگ دوم جهانی قی کرده بودند دوباره سر بکشند؟
چطور میتوان حمایت تمامقد غرب از روی کار آمدن یک حکومت کودتاچی شبهنازی در کییف را توجیه کرد آن هم در روزگاری که حتی در مهدهای کودک اروپا و آمریکا، کودکی را که ژست سلام نازی را هر چند بچهگانه تقلید کند به ندامتگاه میفرستند؟
تاریخ به ما میگوید وحشت از شیوع کمونیسم باعث شد سلاطین سرمایهداری، عصر طلایی نازیسم و فاشیسم در دهههای 1920 و 1930 را در اروپا و آسیا با حمایت پنهان از هیتلر و نظایر سوپرشوونیستش در ایتالیا، اسپانیا، پرتغال، ژاپن، ترکیه، ایران رضاخانی و حتی شوروی (در بخش اوکراین امروزی) به دست خود پدید آورند. حمایتهای مداوم مالی و سیاسی خاندانهای بانکدار یهودی نظیر واربورگ از نازیهای آلمان و شاخه ایتالیایی روتشیلدها از موسیلینی شواهدی تاریخی است که به ما یادآوری میکند ملیگرایی افراطی حربهای قدیمی در دست نظام سرمایهداری بوده است تا جوامع را به خود مشغول ساخته و در مقابل موج تفکرات انقلابی بیمه کند.
اما امروز غرب از شیوع چه تفکری در میان شهروندانش وحشت کرده که برخلاف داعیه جهان وطنیاش، دوباره در پس پرده بر طبل ملیگرایی افراطی میکوبد؟ پاسخ را نه در خود اروپا یا حتی اوکراین در حال تقسیم میان فاشیستها و روسها که باید در نزدیکترین کانون بحران به این قاره یعنی در شام جست. چرا؟ برای اینکه مسکو دیگر همانند قرن بیستم از یک نظام عقیدتی حمایت نمیکند و اوکراین فقط یک زمین بازی موقت برای احیای جنگ سردی نمادین است تا اروپا و آمریکا بهواسطه آن انسجام خود را حول محور سرمایهداری حفظ کنند حال آنکه غرب میداند برای مقابله با تفکر انقلابی حقیقی در زمین بازی اصلی، بادی در سوریه کاشته که بزودی توفان از آن خواهد خاست. اوکراین، شرق اروپا و شاید قفقاز از نظر ناتو مطمئنترین محل تخلیه انرژی تخریبی نظامی- تروریستی این توفان در حال خیزش است چنان که کارتلهای بانکی و نفتی پشتسر ایالات متحده و اتحادیه اروپایی که خاورمیانه را از دست رفته میبینند، امید بستهاند با راه انداختن یک جنگ سرد مصنوعی فعلا روسها را به خود مشغول کنند و از دیوار کوتاه هژمونی غربی در جهان عرب دورشان نگاه دارند. به همین شکل کاخ سفید با بحرانسازیهای مصنوعی هفتگی یا ماهانه در شرق دور سعی میکند حواس چین را از این منطقه ثروتمند آبستن تحولات پرت کند.
غرب در هر دو پروژه خونین و غیرانسانیاش برای تسلط بر قلب «خاورمیانه» که پس از انقلاب اسلامی ایران در حال دگردیسی به «میانه» و مرکز بیداری جهان است، شکست خورد. این نه تنها به معنای محاصره سگ دستآموزش در منطقه یعنی اسرائیل خواهد بود بلکه چاههای نفت مخزن سوخت سرمایهداری نیز تهدید میشود.
پس از شکست 2 حمله مستقیم نظامی خاندان بوش جمهوریخواه به عراق و افغانستان حال پروژه تروریسم نقابدار اوبامای دموکرات هم در سوریه و لبنان با ایستادگی محور مقاومت تهران - دمشق-حزبالله عقیم مانده است.
ابتدا لشکرکشیهای بوش پدر و پسر، مقاومت ضد امپریالیستی در جهان اسلام را گرد پایگاه قدرتمند شیعه گسترش داد و حال نسل یاغیهای ظاهرا اسلامگرا ثبات پوشالی خلفا و پادشاهان منطقه را تهدید میکنند.
تکفیریهای وهابی و سلفی سر بر آورده از مکتب اسلام آمریکایی که برای منحرف ساختن موج بیداری اسلامی از زیر دشداشه شیوخ نفتی سربرآورده بودند اینک خود به دغدغه دستگاههای اطلاعاتی غربی و عربی بدل شدهاند چون بهترین محیط برای رشد و نمو این حشاشین شورشی همان جوامعی است که از آن برخاستهاند، یعنی شبهجزیره حجاز و شیخنشینهای اطرافش، آفریقای شمالی و همین طور جوامع محدود پرورش تروریست به اسم اسلام در دل کشورهای اروپایی بویژه بلژیک، هلند، فرانسه و بریتانیا. اطلاعات محرمانه دستگاههای اطلاعاتی روسیه، آمریکا، بریتانیا، اسرائیل و عربستان که هر از گاهی به بیرون درز میکند نشانگر نگرانی عمیق آنها از بازگشت تکفیریها به کشورها خودشان است. گفته میشود بخش اصلی مذاکرات پسپرده صلح سوریه که طی 4 ماه اخیر به ابتکار ایران برگزار شد و به پیروزی بزرگ آزادسازی حمص از تروریستها انجامید، مربوط به کنترل نحوه هدایت تکفیریهای عربی و اروپایی به خارج سوریه به گونهای بوده است که آنها نتوانند بلافاصله به کشورهای مبدا بازگردند. پیروزی سوریه و ایران در این پروسه قطعی است چرا که این گروههای شبه نظامی را که ابزار اصلی جنگ نیابتی ناتو و متحدانش در شام بودهاند از زمین بازی خود خارج کردهاند اما آیا اوکراین و قفقاز زمین بازی بعدی خواهد بود که غرب به عنوان مقصد توفان تروریسم وهابی در نظر گرفته است؟ آیا فاشیسم و وهابیگری در شرق اروپا گردهم میآیند؟
منبع: وطن امروز