گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»- مریم عظیمی؛ از لحاظ تاریخی، قدمت کمونیسم به پیش از پیدایش مارکسیسم می رسد اما هیچکدام از مکتب های سوسیالیست اولیه، خود را کمونیست نمینامیدند.
اصطلاح کمون یا «جامعه اشتراکی» نخستین بار در فرانسه در سال 1839 به کار رفت و هواداران رابرت آون آن را در انگلستان رواج دادند؛ اما اصطلاح کمونیسم نخستین بار در 1841 به کار برده شد و از آن پس عنوان ایدئولوژی بخش پرولتاریایی و انقلابی جنبش سوسیالیستی شد. به این مناسبت مارکس و انگلس در سال 1848 مانیفست کمونیست را منتشر کردند.
کمونیسم، مکتب مبارزات حزبی و سیاسی
در نیمه دوم قرن نوزدهم مکتب جدیدی به نام «ماتریالیسم دیالکتیک» به وجود آمد. کارل مارکس و فردریش انگلس که بیش از هر چیز دارای افکار انقلابی و احساسات تند اجتماعی بودند از پایه گذاران این مکتب به شمار می روند. این مکتب از منطق مخصوص «دیالکتیک» پیروی می کند.
گفتنی است که کارل مارکس که برای مدت کوتاهی شاگردی هگل فیلسوف بزرگ آلمان را کرده است، دیالکتیک را از استاد خود آموخته است.هگل در افکار فلسفی خود مادی نبود ولی کارل مارکس فلسفه مادی را پسندید و آن را بر منطق دیالکتیک که از استاد آموخته بود استوار کرد و از اینجا ماتریالیسم دیالکتیک به وجود آمد.
مقصود اصلی از پدید آمدن این مکتب، یافتن مبنا برای ایده ها و افکار مخصوص اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است؛ لذا پرچمداران این مکتب بیش از هر چیز عمر خود را صرف مبارزات حزبی و سیاسی کرده اند.
در خلال مبارزات حزبی و سیاسی، کارل مارکس از طرف اتحادیه کمونیستها در بروکسل مأمور تهیه و تدوین برنامه حزب کمونیست گردید و کتاب مانیفست را که مظهر تئوری مربوط به مبارزه طبقاتی و آموزش های اجتماعی و اقتصادی مکتب مارکس است به وجود آورد. تز اصلی این برنامه چگونگی سرنگونی سرمایهداری با عمل انقلابی پرولتاریا و حرکت بهسوی جامعهای بیطبقه است.
پس از این جریانات، پیشرفت فلسفه مادی، تابع پیشرفت مرام حزبی بود و هر اندازه که حزب کمونیست در دنیا نفوذ پیدا کرده فلسفه مادی جدید را که به عنوان «ماتریالیسم دیالکتیک» معروف است با خود برده است.
طرفداران ماتریالیسم دیالکتیک به صورت اغراق آمیزی مادیگری را ثمره مستقیم و خاصیت لاینفک علوم معرفی کرده و حتی از اینکه خود دانشمندان و پدید آوردنگان این علوم، مادی نبوده اند تعجب می کنند.
آنان همچنان صریحا ادعا می کنند که یا باید تابع حکمت الهی بود، که در این صورت می بایست منکر جمیع علوم و وجود صناعات و اختراعات شد و یا باید این ها را قبول کرد و پشت پا به حکمت الهی زد.
شهید مطهری در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، معتقدند ماتریالیسم دیالکتیک علی رغم ادعای طرفدارانش ارتباطی با علوم ندارد و تمام اصول آن یک نوع تحریفات و استنباطات شخصی است که عده ای به سلیقه خود کرده اند.
کمونیسم اولیه و کمونیسم جدید
مارکس و انگلس برای نظام کمونیستی دو مصداق یا تصوّر تخیّلی، از دو جامعه ی ابتدایی و پیشرفته را بیان کرده اند:
1. کمون ابتدایی : مراد از آن، نظام اقتصادی جامعه های ابتدایی است که منابع اقتصادی مانند: زمین، ابزار صید و شکار، کشت و شخم، قایق و... به تمامی جامعه تعلق داشته باشد، نه به افراد و خانواده ها؛ و این یعنی مالکیت خصوصی. اشکال اولیه سازمان های اجتماعی انسانی در مکتب مارکسیسم به کمون اولیه مشهور است.
2. کمونیسم جدید یا نهایی: یعنی جامعه بی طبقه ای که بر اساس مالکیت اشتراکی وسایل تولید، استوار باشد.
تعریف کمونیسم به بیان انگلس
انگلس می گوید، کمونیسم عبارت است از علم شرایط رهایی پرولتاریا. این طبقه در نتیجه انقلاب صنعتی که در نیمه دوم قرن هجدهم که در انگلستان پیدا شد و بعدا در کلیه ممالک متمدن دنیا تکرار گردید، به وجود آمده است.
پرولتاریا که در حقیقت همان طبقه رنجبر امروزی است، به گروهی در جامعه گفته می شود که هزینه زندگانی خود را منحصرا از فروش نیروی کار خود به دست می آورند، نه از منافع یک سرمایه. به این شکل که نیروی کار مانند چیزهای دیگر، کالا محسوب می شد و بهای آن نیز از روی قوانینی که برای سایر کالاها موجود بود، تعیین می گردید.
بدین ترتیب الغای مالکیت شخصی ادعای اصلی و تقاضای مهم کمونیست ها به شمار می رود. این ادعا به این شکل تحقق می پذیرد که کمونیسم، اداره صنایع و تمام رشته های تولید را به طور کلی از دست افرادی که نسبت به هم رقابت می ورزند خارج کرده، آن را به دست عموم جامعه می سپارد تا به نفع عمومی و طبق نقشه عمومی و با مداخله کلیه اعضای جامعه اداره شود.
کمونیسم، رقابت را مرتفع می کند و مشارکت همگان را به جای آن می نشاند. به این طریق مالکیت شخصی را از میان برداشته و حق استفاده عمومی از وسایل تولید و تقسیم کلیه محصولات طبق توافق نظر عمومی و به طور خلاصه اصول اشتراک ثروت را جانشین آن می نماید.
نظم اجتماعی کمونیستی در خانواده
انگلس معتقد است نظم اجتماعی کمونیستی، ارتباط بین زن و مرد را در خانواده به یک رابطه کاملا شخصی و خصوصی که اجتماع حق هیچگونه دخالتی در آن نخواهد داشت، مبدل می سازد. این نظم چنانکه گفته شد، مالکیت شخصی را از میان برده و اطفال را با هم تربیت می کند؛ لذا دو اصل مهم زندگی زناشوئی که عبارت است از «تبعیت زن از مرد» و «تبعیت اطفال از والدین» را که در اثر مالکیت شخصی به وجود آمده است، از بین می برد.
رفتار نظام های کمونیستی با ملیت های موجود
نظام کمونیستی معتقد است به همان نسبت که استثمار فردی توسط فردی دیگر از بین برود، استثمار ملت ها توسط ملت های دیگر نیز از میان خواهد رفت؛ لذا بدیهی است که وضع دشمنانه ملت ها نسبت به یکدیگر، در اثر از بین رفتن طبقات در داخل هر ملت، محو خواهد شد.
رفتار نظام های کمونیستی با مذاهب موجود
کمون ها معتقدند با تغییر روابط زندگی انسان، کلیه عقاید و افکار و به طور خلاصه وجدان او نیز تغییر می کند. همانطور که می دانیم با از بین رفتن دنیای قدیم، مذاهب قدیم نیز از مذاهب مسیح شکست خوردند.
زمانی که مذهب مسیح در قرن هجدهم تحت تأثیر افکار روشنتری قرار گرفت، جامعه فئودال علیه بورژوازی انقلابی آن زمان، گرفتار مبارزه زندگی و مرگ بود. مقصود اصلی از آزادی وجدان و مذهب نیز فقط «فرمانروایی رقابت آزاد» در صفحه وجدان بود.
با این توصیفات، انقلاب کمونیستی که به منزله اساسی ترین قطع رابطه با مالکیت قدیمی است، در جریان سیر تکاملی خود با کلیه عقاید قدیمی نیز به طور اساسی قطع رابطه می نماید.
مناسبات کمونیست ها با دیگر احزاب سیاسی معاصر
کمونیست ها فقط با احزاب مختلف دمکرات منافع مشترکی دارند و این اشتراک منافع نیز هر اندازه که دمکرات ها در مقررات سوسیالیستی، به هدف کمونیست ها نزدیکتر شوند، یعنی هر اندازه که روشنتر و قطعی تر از منافع پرولتاریا دفاع کنند و هر اندازه که اتکای آن ها بر پرولتاریا بیشتر باشد، بیشتر خواهد شد.
در بحث های بعدی به بررسی اعتقادات و افکار کمونیست ها و ریشه های آن و همچنین نقد و بررسی مکتب کمونیسم خواهیم پرداخت و نیز تفاوت کمونیسم و سوسیالیسم و مارکسیسم را بیان خواهیم داشت.
منابع
1. اصول فلسفه و روش رئالیسم1، استاد شهید مرتضی مطهری (ره)
2. نقدی بر مارکسیسم، استاد شهید مرتضی مطهری (ره)
3. اصول کمونیسم، فردریش انگلس، ترجمه هوشمند، تهران، 1332، 1953، چاپ چهارم
4. کمونیسم شورائی، ریچارد گامبین، ترجمه وحید تقوی
5. دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری، تهران، انتشارات مروارید