به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، «حلقه تجربه»، عنوانی است برای سلسله نشستهای داخلی پایگاه پژوهشی و تحلیلی راهبردی، که با هدف انتقال تجربه اساتید، نخبگان و فعالان فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی در یک فضای صمیمانه و غیر رسمی شکل گرفته است. دومین جلسه از این سلسله نشستها، با حضور دکتر سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم و با موضوع تجربه «سیاستگذاری و مدیریت کلان در حوزه فرهنگ» در دفتر پایگاه پژوهشی و تحلیلی راهبردی برگزار شد. در ادامه، متن صحبتهای ایشان و سؤالات دوستان را در این نشست مرور خواهیم کرد:
مدیر فرهنگی با ایجاد انگیزه در افراد میتواند مؤثر باشد!
در بحث مدیریت به نکاتی چند باید توجه کرد، از جمله افرادی داریم که نسبتا توانمند هستند و از نظر ویژگیهای شخصی در حوزههای مختلف نمرهی بالایی را کسب میکنند، اما در مدیریت معلوم نیست که چنین افرادی حتما موفق باشند چرا که مدیریت فراتر از کار فردی ویژگیهایی لازم دارد که بتواند یک گروه را با خود همراه سازد و به پیش ببرد، اداره یک جمع و انجام اقدامات گروهی مطرح است. خب اینجا کار مشکل میشود. دو آیه در قرآن داریم که یکی: «فاستقم کما امرت و من تاب معک» (هود، 112) است و دیگری «واستقم کما امرت» (شوری، 15) که ادامه آن «و من تاب معک» نیامده است.
اینکه پیامبر میفرمایند: «سورهی هود مرا پیر کرد» (و نه سوره شوری)، شاید رمز و راز و حکمت آن در همین تعبیر «و من تاب معک» است. یعنی اینکه پیامبر شخصا صبر و استقامت داشته باشد تا حدودی طبیعی است، اما اینکه بخواهد امت را همراه سازد، کار دشوار و سختی است که موجب پیر شدن پیامبر میشود. در جبهه داشتیم فردی که به صورت شخصی کارامد و توانا بود، اما این که بتواند این گروهان یا گردان را مدیریت کند تلازمی با ویژگیهای فردی نداشت؛ یعنی فرماندهی یک جمع الزاماتی دارد که هر رزمندهای از عهده آن بر نمیآید.
بنده حقیر هم اگر در برخی مسئولیتها توانستهام به سهم خود تأثیرگذار باشم، بیشتر بهخاطر همان روحیه کار جمعی است که از قبل انقلاب همواره از انزواگرایی گریزان بودم و از فعالیتهای مبارزاتی قبل از انقلاب و تلاشهای بعد از انقلاب همواره بههمراه عدهای از نیروهای دلسوز کار کردهام و به تجربه آموختهام که چگونه میتوان دیگران را با انگیزه در صحنه نگهداشت و به یاری هم کارهای بزرگی انجام داد. در مدیریت اگر فرد از این روحیه و توانمندی برخوردار نباشد چه بسا زحمات زیادی را متحمل شود، اما مجموعه زیردست او متناسب با او حرکت نکنند و در نتیجه نیل به اهداف و مأموریتها امکانپذیر نخواهد شد.
سؤال: وزارت ارشاد در مسایل فرهنگی کشور چقدر تأثیرگذار است؟
در کشور دستگاههای متعدد فرهنگی و هنری داریم که در حیطههای گوناگون اقدام و محصولات فرهنگی و هنری تولید میکنند، اما این وزارت ارشاد است که در نهایت باید مجوز بدهد؛ برای چاپ کتاب، حضور در نمایشگاه کتاب، اجرای تئاتر، اکران فیلم سینمایی، انتشار آلبوم موسیقی و… . یعنی مسئولیت صدور مجوز و نظارت و در نتیجه پاسخگویی بر عهده ارشاد است.
البته بحث همافزایی فعالیتهای فرهنگی بسیار مهم است. عدهای برای این که فعالیتهای فرهنگی را تخطئه کنند و بهانهای برای کمتوجهی و تخصیص کمتر اعتبارات پیدا کنند، میگویند: این همه دستگاه فرهنگی داریم که پول میگیرند، چه نتیجهای عاید کشور میشود؟ در حالیکه غالبا تلاش خود را انجام میدهند و اگر این اقدامات نبود، مشخص نیست با این حجم سرمایهگذاری دشمن و همنوایی عوامل داخلی آنها در چه شرایطی بودیم. فعالیت نهادها و دستگاهها میتواند مکمل هم باشد؛ البته باید یک مرکزی باشد که این اقدامات را ساماندهی کند و این محوریت میتواند با ارشاد باشد.
از طرف دیگر، نهادی مثل شورای فرهنگ عمومی کشور یکی از مأموریتهایش هماهنگی و همافزایی اقدامات دستگاهها و نهادهای فرهنگی است. در سطح کشور و استانها و شهرستانها شورای فرهنگ عمومی میتواند این هماهنگی را ایجاد کند. یکی از رویکروهای بنده در دوره وزارت این بود که خود را محدود و محصور به فعالیتهای ارشاد نکنم، بلکه با هر دستگاهی که کار فرهنگی میکرد، از دانشگاه تا سیاسی-عقیدتی ارتش و… ارتباط داشتیم. چون فکر میکردیم باید حلقهی وصل این نهادها باشیم و فقط به برنامههای ارشاد اکتفا نکنیم. البته برای برنامههای خودمان کم نمیگذاشتیم و سعی میکردیم به همهی آنها بپردازیم. با توجه به اینکه ارشاد هم یک مجموعه عریض و طویل با وظائف متنوع است. بنابراین یک مدیر اگر بخواهد توفیقاتی کسب کند باید چنین اقدامات و تعاملاتی را مدنظر داشته باشد. درست است که توجه به اولویتها یک اصل اساسی در مدیریت است، اما مدیر نباید برخی از بخشها را نادیده بگیرد و فقط به موضوعات خاص معطوف شود. در ارشاد همانطور که بر تأثیرگذاری و نقش سینما، تئاتر، هنرهای تجسمی، موسیقی و مطبوعات واقف بودیم برای فعالیتهای قرآنی، شعر و ادب، کانونهای مساجد، تجلیل و تکریم مفاخر و مشاهیر و دیگر حوزهها هم اهمیت خاصی قائل بودیم.
سؤال: چگونه یک مدیر باید در همهی حوزهها فعال باشد؟
یک مدیر برای فعال شدن زیرمجوعهها و انجام درست کارها، علاوه بر تدبیر و برنامهریزی دقیق لازم است که وقتگذار باشد و لحظه لحظهی زمان مسئولیت را مغتنم بشمرد. برنامهریزی سالانه و عزم جزم برای تحقق برنامهها و تحرک و تلاش بیوقفه لازمه توفیق یک مدیر است، وگرنه با کمکاری نمیتوان در کارکنان و مدیران مرتبط نشاط و انگیزه ایجاد کرد.
سؤال: نقش وزارت ارشاد در همافزایی نهادهای فرهنگی چگونه است؟
در شوراهایی مثل شورای فرهنگ عمومی کشور و نیز کمیسیون فرهنگی دولت که با مسئولیت ارشاد است و نیز در برنامههایی مثل جشنوارهها و نمایشگاهها و نیز هفته کتاب با بهرهگیری از محوریتی که دارد، میتواند موجب هماهنگی و همافزایی فعالیتها شود.
سؤال: در دولت قبل امیدوار بودیم یک ساختار منسجم جدی ببینیم ناظر به عملیات فرهنگی، ولی وقتی وزیر ارشاد میگوید همه فعالیت کنید و هیچ تفکیکی انجام نشود، فکر نمیکنید این کار منجر به هرج و مرج شود؟
ببینید من میگویم همه فعالیت کنید، اما به گونهای باشد که اولویتهای کشور در نظر گرفته شود، نه اینکه هر کس هرکاری خواست انجام بدهد. مثلا سازمان سینمایی برای این تشکیل شد که اشراف داشته باشد بر کل فعالیتهای سینمایی که میخواهد انجام شود. اینکه من میگویم سعی میکردیم با همهی نهادها ارتباط داشته باشیم، یکی از نکاتش همین بود که این ارتباطات باعث میشد از کارهای همدیگر خبر داشته باشیم و همافزایی انجام بشود و هر نهادی بهصورت یک جزیرهی جداگانهای فعالیت خودش را انجام ندهد بلکه اقدامات دستگاههای فرهنگی مکمل یکدیگر و پاسخگوی نیازهای کشور باشد.
سؤال: آیا واقعا این اتفاق میافتد؟
در کشور فقط این موقعیت افراد نیست که حرف نهایی را میزند، بلکه توان فرد مسئول و نوع هماهنگیها و تعاملات خیلی مهم است. یعنی یک بخشی از وقت مدیر باید مختص ارتباطات و تعاملات باشد تا بتواند تأثیرگذار باشد و اقدامات مهم را به نتیجه برساند. مثلاً خود ما اگر میخواستیم سرمان را پایین بیاندازیم و کارمان را انجام بدهیم، حتما در مواردی شاهد جنجال و دعوا در کشور بودیم. حتی با وجود اینکه هماهنگی میکردیم، بعضی افراد حقیقی و حقوقی کار خودشان را میکردند و نه تنها همکاری نمیکردند، بلکه کارشکنی و فضاسازی سنگینی برای فشل ساختن برنامهها انجام میدادند. مثلا در موضوع خانهی سینما دستگاهها و افراد مؤثر در جریان بودند و قرار بود حمایت و همکاری کنند، ولی عملا کسانی که نمیخواستند تابع مقررات باشند در پناه آنها مانع تحقق روال قانونی شدند.
نمونه دیگر ماجرای تحریم اسکار بود. میدانید که برای اولین بار در دولت دهم جایزه اسکار نصیب سینمای ایران شد، ولی در سال بعد از دریافت جایزه، بهخاطر ساخت فیلمی علیه پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در آمریکا، با هماهنگی افراد و نهادهای مؤثر و ذیربط اعلام کردیم که ایران در این مراسم نمایندهای نخواهد داشت. به محض اعلام دیدیم از سوی برخی افراد و نهادها اعتراضات و جوسازیها شروع شد انگار که بنده یک تصمیم شخصی گرفتهام! یعنی کسانی که قرار بود تائید و همراهی کنند، شمشیر را از رو بستند برای مقابله با این حرکت انقلابی که در دفاع از ساحت نورانی پیامبر انجام شده بود.
سؤال: وزارت ارشاد در ساختار کلان فرهنگی کشور، بین مناسباتی که یک طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار دارد، یک طرف وزارت ارشاد و در طرف دیگر نهادهای غیرمستقیم ولی موثر هستند، از طرف دیگر هم، سیاستهای کلان که یکباره یک تصمیمش کل فضای مملکت را متحول میکند، چه نقشی دارد؟ نقش وزارت ارشاد به نسبت این ساختار کجاست و چقدر است؟ آقای صفار هرندی میگفتند که یکی از کماثرترین آدمها در مملکت، وزیر ارشاد است!
شاید در زمینهی ایجابی، یعنی اثرگذاری مثبت تمام اهرمها و اعتبارات و امکانات در اختیار وزارت ارشاد نباشد، اما برای تخریب و فاصله گرفتن از آرمانهای انقلاب این امکان برای ارشاد به تنهایی وجود دارد. شما دورهی مهاجرانی را ببینید، خیلی راحت و سریع پارهای فعالیتای تخریبی با سوء استفاده از اختیارات انجام شد. مجوز به آدمها و موسسات مشکلدار داده شد. افرادی که سالها خارج از کشور و علیه نظام اسلامی بودند برای بازگشتشان فرش قرمز پهن کردند تا فیلمهایی مثل «خانهی روی آب» بسازند و تیشه به ریشه نظام بزنند. یعنی از لحاظ تخریب، وزارت ارشاد ظرفیت بالایی دارد. ولی از لحاظ ایجابی، ظرف 4 سال نمیشود همه چیز را عوض کرد. مثل ساختن یک بنای مستحکم و زیبا که مدتها زمان میبرد و نیازمند طراحی، اعتبار و نیروهای متخصص و ماهر است اما خراب کردن و مختل کردن بهرهبرداری صحیح ظرف زمانی اندک و با کمترین مهارت میسر است.
بههرحال مسئولیت بنده همزمان با فتنه 88 شروع شد. عدهای از هنرمندان بهدلیل مواضع سیاسی و فکریای که داشتند برنامههای نظام از جمله ارشاد را تحریم کرده بودند. مثلا سال اول عدهای در جشنواره فیلم مستند شرکت نکردند؛ برخی هم که آمدند حاضر نشدند حتی جایزهشان را بگیرند! خوشبختانه با اقدامات و برنامههای متنوعی که وجود داشت بهتدریج جمع قابل توجهی جذب شدند و جوانان هم میدان پیدا کردند و کسانیکه کنار کشیده بودند احساس کردند از قافله عقب میمانند؛ لذا جز افراد معدودی، دیگران همکاری خود را مجدد آغاز کردند. ولی بههرحال مدتی زمان برد و برگشت امور به روال عادی کار سادهای نبود.
به یاری خداوند در همه حوزهها سعی و تلاش کردیم که فضای پر رونقی برای فعالیتهای فرهنگی و هنری بهوجود آوریم. هم به زیرساختها پرداختیم و مجتمعهای فرهنگی هنری، کتابخانه، سینماها و تالارها را توسعه و افزایش دادیم تا فضاهای مورد نیاز بیشتر شود، هم بر کیفیت و کمیت برنامهها، جشنوارهها و نمایشگاهها افزودیم. در تهیه اسناد مورد نیاز که موجب ثبات و تداوم فعالیتها میشود و فراتر از سلایق افراد است مجموعههای خوبی فراهم شد، از جمله ضوابط نشر کتاب را در شورای انقلاب فرهنگی به تصویب رساندیم که این ضوابط ملاک عمل است و دولت به تنهایی نمیتواند آن را تغییر و یا نادیده بگیرد. برای سینما و تئاتر و… هم این کار را کردیم و سند را ارائه دادیم، اما متأسفانه در دستور کار شورای انقلاب فرهنگی قرار نگرفت و فرصت طرح آنها فراهم نشد. اینگونه اسناد میتواند نقشه راه آینده را مشخص کند و تغییر دولتها به اساس کارها لطمه نزند.
در هر صورت وزیر وظائف و اختیاراتی دارد، ولی اگر کسی فکر کند در جمهوری اسلامی یک وزیر یا مسئول نستجیر بالله در جایگاه خدایی است به مصداق «انما امره اذا اراد شیئاً أن یقول له کن فیکون» (یس، 82)، نه، این خبرها نیست. قطعا وزیر «فعال ما یشاء» نیست، ولی میتواند با تعاملات و ارتباطات با مراکز مختلف تا حدود زیادی برنامههایش را پیش ببرد. وزارت ارشاد میتوانست در دوران ما با توجه به اختلاف نظرهای فکری و نیز دعواهای سیاسی حتی بین اصولگرایان، جزو جنجالیترین بخشها باشد، ولی نهایت سعی را کردیم که بدون حاشیهسازیها و هیاهوآفرینیها فعالیتهای گستردهای را انجام دهیم که در دوره فعلی شاهد تعطیلی یا توقف شماری از آنها هستیم!
سؤال: یک مشکلی که ما داریم بحث همپوشانیهایی است که این فعالیتهای فرهنگی دارد و هرکسی دارد کار خودش را انجام میدهد و شاید در نگاه کلان، اگر هر کدام از این توانها در کنار هم میبودند، میتوانستند خیلی موفقتر باشند، که نیستند. از طرف دیگر، شاید وظیفهی نقشهی مهندسی فرهنگی باشد که در بخش خصوصی هم یک نقشی دیده بشود. یک مشکلی که در این مؤسسات وجود دارد، بحث اقتصادیشان است که باید وابسته بشوند به این طرف و آن طرف که از پویایی آنها خواهد کاست. این چگونه است؟
برای حمایت از فعالیتهای بخش غیردولتی سعی کردیم در اعطاء مجوز به مؤسسات فرهنگی و هنری و یا سینمایی و قرآنی تسریع بهعمل آوریم. داشتن مجوز اولین گام برای شروع فعالیتهاست که در گذشته در همین گام اول سالها معطل میماندند. حتی چهرههای شناخته شده را به بهانههای مختلف معطل میکردند. مثلا آیتالله ریشهری میخواستند بنیادی به نام حضرت آیتالله مشکینی راهاندازی کنند، اشکال گرفته بودند تا حصر وراثت انجام نشود مجوز نمیدهیم! متأسفانه سیستم اداری و بوروکراسی کشور در مواردی مانع و یا کندکننده فعالیتهاست. یک مثال بزنم خالی از لطف نیست. بعد از دوره وزارت برای ارتقاء علمی در دانشگاه انبوهی از مدارک و مستندات را مطالبه کردند. حتی در بخش فعالیتهای اجرایی برای اینکه چهار سال وزیر بودهام، حکم رئیس جمهور را خواستند که ارائه دهم!
در این مدت کوشیدیم که فاصله چندساله صدور مجوز را از بین ببریم و درخواستها و پروندهها را بهروزرسانی کنیم. در حوزه مطبوعات هم بنای ما بر این بود که در اسرع وقت خصوصاً به نیروهای متعهد و شناخته شده مجوز نشریه بدهیم و بالغ بر 2000 مجوز نشریه صادر شد. گام بعدی که میخواستیم برداریم و فرصت نشد، این بود که ارتباط بیشتری با این مؤسسات مردمی در سراسر کشور داشته باشیم و مطلع شویم چه کار میکنند و اگر از آنها حمایت میکنیم ارزیابی درستی داشته باشیم که کمکها در چه مسیری هزینه میشود و چه بازدهی دارد. مرحله بعدی تقسیم کار و اولویتبندی فعالیت این مؤسسات است براساس ظرفیتها و زمینهها و نیازهایی که در هر منطقه وجود دارد. یکی از کارهایی که در سفرهای استانی انجام میدادیم، همین بود که ظرفیتهای هر استان بهخوبی معلوم شود و ما بر مبنای واقعیتها و توانمندیها کمک بکنیم. بدون شناسایی افراد و مؤسسات و بدون لحاظ کردن ضرورتها بیتالمال را توزیع نکنیم.
در خصوص پشتوانه مالی این مؤسسات مردمی، قطعا حمایت دولت در آغاز راه ضروری است، ولی نمیتوان انتظار داشت برای همیشه دولت کمک کند. بلکه طراحی از آغاز باید بهگونهای باشد که مؤسسه به سمت خودکفایی حرکت کند. از قدیمالایام مساجد ما پشتوانه مردمی نظیر موقوفات داشتند یا در کنار آنها مراکز تجاری ساخته میشد که تأمینکننده هزینههای فعالیتهای دینی و تبلیغی باشد. کلیساها هم غالبا بهگونهای طراحی میشوند که یک فعالیت درآمدزای اقتصادی تکیهگاه آنها باشد. البته اگر کار فرهنگی و هنری مناسب و محصولات جذاب تولید شود، میتواند تأمینکننده هزینهها باشد.
سؤال: هنوز جایگاه ترسیمشدهی وزارت ارشاد در جورچین فرهنگی کشور برای ما جا نیفتاده است. از این تعابیری که شما استفاده کردید ما برداشتمان این است که وزارت ارشاد یک سدی است که قرار است جلوی یک سیلی را بگیرد. این را که ما ارشاد را در یک جورچین بزرگتر ببینیم، خب ما با یک چیزی مواجه هستیم به نام صدا و سیما که حداقل 50-60 میلیون مخاطب دارد و تاثیر فرهنگی و مخاطب فرهنگی اینها بیشتر از وزارت ارشاد است. خب اینها را بگذاریم کنار اینکه ما قرار است در دستگاههایمان بحث پیوست فرهنگی را داشته باشیم. حالا اگر صدا و سیما به این فکر نباشد که این پیوست فرهنگی را ایجاد بکند، آیا وزارت ارشاد به این فکر هست که این پیوست فرهنگی را ایجاد بکند؟ اینکه مؤسسات ما مخاطب فرهنگیای دارند که رعایت نکات محتوایی در ارایهی پیام نمیشود. تکلیفش چیست؟
کار وزارت ارشاد، هم سیاستگذاری است، هم نظارت و هم حمایت. صداوسیما و وزارت آموزش و پرورش و… هرکدام کارکردهای خاص خودشان را دارند. مثلاً در موضوع فعالیتهای قرآنی مباحثی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتیم، قرار شد فعالیتهای قرآنی مربوط به دانش آموزان را کلاً آموزش و پرورش بر عهده بگیرد. آنچه مربوط به پژوهش و آموزش سطح عالی هست به وزارت علوم واگذار شود و بقیهی افراد جامعه و اقدامات قرآنی تحت پوشش و مسئولیت وزارت فرهنگ قرار گیرد. این یک تقسیمبندی است، بدین معنا که همهی کارهای فرهنگی را وزارت ارشاد نمیخواهد انجام بدهد. بحث پیوست فرهنگی را هم بارها پیگیری کردیم که نهایی شود. در قانون برنامه پنجم ذکر شده، ولی باید دولت، مجلس یا شورای انقلاب فرهنگی آن را به نتیجه مشخص و نهایی برسانند و برای اجرا ابلاغ کنند تا عملیاتی شود. متأسفانه این مهم در حد برنامه پنجم متوقف شده است که یک بخشی به دولت و یک بخشی به شورای عالی انقلاب فرهنگی برمیگردد. این بحث اگر انجام شود، آنوقت وزارت نفت هم بخواهد پالایشگاه بزند، باید به فکر کار فرهنگیش باشد. اگر شهرکی ساخته میشود زیرساختهای فرهنگی هم از ابتدا باید درنظر گرفته شود و این اقدام میتواند تحول بزرگی در کشور از نظر فرهنگی بهوجود آورد.
سؤال: چه کسی باید این کار را انجام بدهد؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی میگوید من فقط سیاستگذاری میکنم و وارد اجرا نمیشوم؟
شورای انقلاب فرهنگی باید یک چارچوبی برای این کار تعریف کند. چرا که فقط به صورت کلی ذکر شده است. باید بگوید مثلاً پروژهی عظیمی که میخواهد در کشور انجام شود، پیوست فرهنگیش را چه مرکزی تعیین و یا تصویب کند. یعنی باید یک جایی متکفل این کار بشود. مثلا در خود شورای عالی انقلاب فرهنگی یک ستاد مسئولیت پیوست فرهنگی را عهدهدار شود. به نمایندهها هم گفتیم اگر فرصت طرح مسئله در شورای انقلاب فرهنگی نیست شما خودتان یک طرحی بنویسید و تصویب کنید، که این پیشنهاد هم به نتیجه نرسید.
با وجود مشکلات اقتصادی که در 2 سال پایانی دولت دهم بهوجود آمد، در دولت هم فرهنگ از اولویت خارج شد. برای نمونه هر وقت میخواستیم خدمت حضرت آقا برای ارائه گزارش برسیم امثال وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی مقدم بودند و کمتر نوبت به ما میرسید. یعنی در دولتهای مختلف آنطور که باید به فرهنگ بها داده نشده است. در دولت دهم هم، تنها در دو سال اول که اختلافات سیاسی و مشکلات اقتصادی کمتر بود، حمایتهای خوبی صورت گرفت و در نتیجه شاهد پویایی و تحول در این حوزه بودیم. در دولت یازدهم هم که سیاست خارجی در رأس امور هست و بعد هم طرح تحول سلامت، و فرهنگ چندان جایگاهی ندارد. بیشتر به عنوان زینت دیگر فعالیتها و از باب خالی نبودن عریضه است و در این حد که هر از چند گاهی جلسهای آراسته شود و اظهار ارادت و محبتی به اهالی فرهنگ و هنر صورت گیرد که اتهام فراموشی و نادیده گرفتن هنرمندان بر دامنشان ننشیند و حمایت آنها در اقدامات دیگر از جمله سیاسی پشتوانه دولت باشد!
سؤال: الآن با تجربهای که دارید، اگر سؤال کنند از بین دستگاههایی مثل ارشاد، صداوسیما، میراث فرهنگی، حوزه هنری و… کدام یک تأثیرگذارتر است، چه پاسخی میدهید؟
اگر اثربخشی نهادهای فرهنگی را مقایسه کنیم، صدا و سیما تأثیرش از همه بیشتر است، شاید خیلی از اقدامات و برنامههای وزارت ارشاد دیده نشود و اثربخشی محدود داشته باشد، اما صدا و سیما اینطور نیست. وزارت ارشاد بیشتر بر گروههای خاص جامعه تأثیرگذار است، و دامنه نفوذ و فراگیری آن به اندازه صداوسیما نیست که در معرض دید آحاد جامعه هست و البته این مسئله به معنای اهمیت کم وزارت ارشاد نیست.
سؤال: از لحاظ موضوعی کدام فعالیت ارشاد مهمتر است؟
در ارشاد موضوع کاری این موارد است: سینما، تئاتر، هنرهای تجسمی، موسیقی، کتاب، شعر و ادب، مطبوعات، رسانههای دیجیتال، فعالیتهای قرانی، مساجد، تکریم مفاخر و بزرگان و از این قبیل فعالیتها. در این میان سینما تأثیرش بیشتر است. البته هرکدام از اینها نقش خودشان را دارند. مثلاً کتاب میتواند مادر و اساس همهی این فعالیتها باشد. کتاب خوب میتواند تبدیل شود به نمایشنامه و فیلمنامه. اما آن چیزی که خیلی بیشتر ملموس است و عینیتر، سینماست.
سؤال: اگر الآن بخواهید به آقای وزیر فرهنگ و ارشاد (آقای جنتی) یک توصیه بکنید چه توصیهای میکنید؟
مطالبات، دیدگاهها و مواضع روشن رهبر انقلاب در حوزه فرهنگ و هنر را عملیاتی سازند. ایشان پس از معرفی از سوی رئیسجمهور محترم بر این پایبندی تأکید داشتند و حتی گفتند اگر زمانی اختلاف نظر بین رئیسجمهور و رهبری باشد، نظر رهبری را مقدم میدارند، اما بعد از گذشت مدتی در مواردی که نگاه و رویکرد رهبری معلوم و مشخص است، مسیر دیگری را انتخاب کردند که نگرانی نیروهای متدین، برخی علماء و خبرگان را برانگیختند.
در مباحث و مقولههای دیگر شاید بتوان گفت که رهبری در جزئیات وارد نشدهاند و معلوم نیست نظرشان چیست، اما در بحث فرهنگ و هنر در بین مسئولان کشور کسی در کشور صاحبنظرتر و خبرهتر از ایشان نداریم. در شعر و ادب، کتاب، تئاتر، سینما، مطبوعات و حتی موسیقی اشراف و احاطه دارند. یعنی هم مفهوم از نظر رهبری مشخص است و هم مصداق. اگر کتابی را ایشان توصیه میکنند، اول خودشان خواندهاند. بنای ما هم بر این بود که نظرات ایشان را مقدم بداریم، ولو اینکه در دولت نظر دیگری باشد.
در پایان امیدواریم مجموعههایی مثل مؤسسه شما که عناصر با انگیزه، متعهد و انقلابی در آنها کم نیست بتوانند با بهرهگیری از تجارب 35 سال گذشته و آزمون و خطاهایی که صورت گرفته است و با خلاقیت و ابتکار و نوآوری، مطالبات بر زمین مانده رهبری را تحقق بخشند و با همت و اخلاص فصل جدیدی را رقم بزنند.
منبع: راهبردی