به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، یکی از راهبردهای فرهنگی کشور که توسط مقام معظم رهبری و در سفر اخیر ایشان در دیدار با جوانان خراسان شمالی مطرح شد، موضوع سبک یا فرهنگ زندگی بود؛ موضوعی که بهسرعت در رسانههای مکتوب و مجازی به آن پرداخته شد و بسیاری پیرامون آن سخن گفتند و در مجموع بازار داغ این موضوع چیزی است که بر کسی پوشیده نیست. سبک زندگی موضوعی است که بارها و به انحای گوناگون توسط ایشان مطرح شده است.
از جملهی این موارد میتوان به نامگذاری سالها و پیامهای نوروزی و سخنرانیهای متعدد در این زمینه اشاره کرد. تأکید بر «وجدان کاری، انضباط اجتماعی» (پیام نوروزی سال 73)، «مقابله با ریختوپاش، زیاهروی و اسراف» (پیام نوروزی سال 74)، «مبارزه با اسراف و زیادهروی و نابود کردن اموال عمومی و اموال شخصی» (پیام نوروزی سال 75)، «انضباط اقتصادی و مالی و صرفهجویی» (پیامهای نوروزی سالهای 76 و 77)، «حرکت بهسوی اصلاح الگوی مصرف» (سال 88) «همت مضاعف و کار مضاعف» (سال 89) و مطرح کردن مسائلی مانند مصرفگرایی، اتقانکاری، وجدانکاری، احساس مسئولیت، اصلاح الگوی مصرف، تجملگرایی، تفاخر به کالای خارجی، فرهنگ کار و... مورد توجه رهبری بوده ست. اما ضرورت پرداخت دوباره و مفصل به موضوع سبک زندگی چیست؟
پاسخ به این سؤال از دو جهت اساسی است: اول آنکه با یک موضوع مهم و راهبردی مواجهیم و دوم آنکه تا زمانی که این مسئله به یک مطالبه و دغدغهی فراگیر تبدیل نشود، تحقق آن تقریباً غیرممکن است. برای دستیابی به این امر، لازم است تا تمام متولیان حوزهی فرهنگ ابتدا به یک همافقی و همفکری نسبی برسند تا بتوانند منعکسکنندهی دغدغهها، الزامات و در مجموع ضرورت این موضوع به مخاطب خود باشند. بنابراین در این یادداشت سعی میشود به برخی از این ضرورتها پرداخته شود.
ضرورتهای پرداخت به موضوع سبک زندگی
1. پرداختن به موضوع سبک زندگی، چه از آن نظر که به زندگی از منظر مادی بنگریم و چه از منظر معنوی، امری ضروری است. مقام معظم رهبری لزوم پرداخت به این مسئله را اینچنین بیان میکنند: «ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم (که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است)، باید به سبک زندگى اهمیت دهیم. اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است. بنابراین مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است.»[i]
2. تحقق هدف ملت ایران و انقلاب اسلامی که همانا ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است. جهت تحقق این آرمان، دو بخش باید فعال شود. یکی بُعد «ابزاری» یعنی رشد در علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بینالمللی و... که این امر تا حدودی محقق شده است. بنا به گزارش پایگاه استنادی اسکوپوس در سال 2012 میلادی، ایران در عرصهی علم به رتبهی نخست در منطقه و 16 در دنیا دست یافته است که این امر نشاندهندهی موقعیت مناسب ایران در این بُعد است.
اما در بخش دیگر، که در بیان مقام معظم رهبری بخش حقیقی و اصلی تمدن است، یعنی همان سبک زندگی، مسیر طولانی را پیش رو دارد. لزوم پرداخت به این بخش از نگاه ایشان اینگونه بیان شده است: «اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم، همهى پیشرفتهایى که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند، نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنانکه مىبینید در دنیاى غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، ناامیدى هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بىهدفى و پوچى هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهاى گوناگون علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگى را، این بخش اصلى تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست. در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم.»[ii]
3. مطالبه و نیاز جامعه به الگوی دینی سبک زندگی و ایجاد دوگانگی بحرانساز و سردرگمی در اثر عدم ارائهی آنها. در صورت عدم ارائهی الگوی مناسب در سبک زندگی، با افراد متدینی روبهرو خواهیم بود که در افکار متدین هستند، اما در سبک زندگی سکولارند، زیرا این افراد از یکسو با گذر زمان و تکرار بعضی امور، حساسیت خود را نسبت به ارزشها و باورها از دست میدهند و از سوی دیگر، الگویی ندارند تا رفتار خود را با آن تطبیق دهند.
4. سبک زندگی فعلی مردم در برخی موارد آنقدر نابهنجار شده که مشکلات عدیدهای را برای سایر مردم ایجاد کرده است و راه برونرفت از این مشکلات عدیده توجه همگانی به سبک زندگی و ترسیم یک مدل مطلوب اسلامی-ایرانی است.
5. سبک زندگی غربی مدلی است که در طول سالیان متمادی، مورد آزمون قرار گرفته و پیامدهای ناگواری از جمله فروپاشی نهاد خانواده، اشاعهی فساد و فحشا، گسترش بیماریهای روحی و روانی، ایجاد ناامنی و... نشانهی ناموفق بودن آن در ایجاد یک زندگی متعادل و متعالی است و پیمودن این راه همان عواقب ناگوار را برای جامعهی ما نیز به همراه خواهد داشت.
6. مطرح شدن ناکارآمدی دین در محیط رقابت نظریات و الگوها برای مدیریت سبک زندگی جمعی. محیط رقابتی موجود در دنیا و ارائهی محصولات گوناگون از سوی جبههی مقابل، نشاندهندهی آن است که دشمن هرگز آرام ننشسته است و حرکتش لحظهای متوقف نمیشود. لذا سکوت در این میدان عرضه بهمنزلهی آن است که چیزی برای ارائه وجود ندارد و این امر قطعاً به پای ناکارآمدی دین گذاشته خواهد شد و یکی از پیامدهایش همان است که گاهی از سوی برخی روشنفکران مطرح میشود؛ مواردی از این قبیل که دین برای سامان دادن امور اخروی انسان است و اساساً نقشی برای ساختن دنیای او ندارد و چنانچه مدلی وجود داشت، تاکنون ارائه شده بود. لذا حضور فعالانه و بیداری و ارائهی یک الگوی جامع، امری ضروری است.
مقام معظم رهبری لزوم بیداری در برابر اقدامات دشمن را چنین بیان میکنند: «به قول امیرالمؤمنین (ع)، من نام لم ینم عنه؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده؛ سعى کن خودت را بیدار کنى. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگى در تهدید است؛ کمااینکه اصل فرهنگ ملى و اسلامى ما در تهدید دشمنان است.»[iii]
و در جایی بر لزوم آگاهی از اقدامات دشمن اینچنین تأکید میکنند: «مثل جنگ نظامى، چشمها را باید باز کرد و صحنه را شناخت. در جنگ نظامى هم، هر طرفى که بدون شناسایى و دیدهبانى و بدون دانستن وضعیت دشمن، چشمش را ببندد، سرش را پایین بیندازد و جلو برود، شکست خواهد خورد. در جنگ فرهنگى هم همینطور است. اگر ندانید که دشمن کار مىکند، یا از آنکه مىداند، فرمان نبرید، از فرماندهى فرهنگى دستور نگیرید، یا او از نیروى شما استفاده نکند و مانور و سازماندهى را درست انجام ندهد، پشت سرش شکست است.»[iv]
7. نفوذ فرهنگ مهاجم غرب. پس از فروپاشی شوری و پایان جنگ سرد (1989م) تئوری پایان تاریخ توسط فوکویاما مطرح شد؛ نظریهای که نظام لیبرالدموکراسی غرب را برای ادارهی جهان، نسخهی پایانی و بدون رقیب دانسته و معتقد است در نهایت همهی کشورها ناگزیر از تبعیت از آن هستند. غرب برای تحقق این هدف، یعنی سیطره بر کل دنیا، دیگر کمتر از طریق جنگ سخت اقدام میکند. امروز جنگ نرم و همراه کردن افکار مردم دنیا و آمریکایی کردن زندگی عمومی برای غرب، راه میانبر با هزینهی کمتر محسوب میشود و ابزار دستیابی به این مسئله توسط جوزف نای، نظریهپرداز قدرت نرم، مطرح شده است. وی معتقد است که آمریکا در دیپلماسی عمومی خود، با دو بازوی رسانهای و آموزشی، رویاها و انتخابهای جهانیان را میسازد.[v]
اما تئوری فوکویاما به همینجا ختم نشد. هانتینگتون نظریهپرداز مشهور آمریکایی در مصاحبه با مجلهی «اشپیگل» پس از به چالش کشیدن این تئوری و تسلط غرب بر تمام دنیا و عصر طلایی چنین گفت: «آنها در ارائهی نظریات خود، به این نکته توجه نداشتند که مراکز قدرت در جهان پیوسته تغییر مىکند. هر روز که مىگذرد، غرب نقش محورى خود را در معادلات قدرت از دست مىدهد و تمدنهای دیگر نقش مهمترى برعهده مىگیرند.» وی در ادامه میگوید: «جهان در آینده براساس روابط متقابل میان هفت یا هشت تمدن بزرگ شکل مىگیرد. این تمدنها شامل تمدن غرب، اسلامى، چینى، ژاپنى، هندو، اسلاو، ارتدوکس، آمریکاى لاتین و احتمالاً آفریقایى است. جبهههاى حایل میان این تمدنها بهعنوان مراکز بحران و خونریزى، جانشین خطوط تماس ایدئولوژیکى دوران جنگ سرد مىشود.»[vi]
شاید بتوان گفت از همین زمان است که تمدن اسلامی در کانون توجهات قرار گرفته و ایران بهعنوان کشوری که هدفش را ایجاد تمدن نوین اسلامی دانسته و هژمونی آمریکا را به چالش کشیده است، در نقطهی مرکزی سیبل دشمن در جنگ نرم قرار میگیرد. این موضوع را مقام معظم رهبری اینچنین مطرح میکنند: «گسترهی تهاجم فرهنگی جبههی استکبار همهی کشورهای دنیاست، اما در این تهاجم، مهمترین هدف، نظام جمهوری اسلامی است، زیرا نظام اسلامی در مقابل نظام سلطه ایستاده و ثابت کرده که در این ایستادگی خود، صادق است و توانایی مقابله و پیشرفت را نیز دارد.»[vii]
اثرات این جنگ تمامعیار فرهنگی علیه ایران از سوی رهبری اینگونه بیان میشود: «در حال حاضر، یک جبههبندى عظیم فرهنگى که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانهها همراه است، مثل سیلى راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامى نیست. بسیج عمومى هم در آنجا هیچ تأثیرى ندارد. آثارش هم بهگونهاى است که تا به خود بیاییم، گرفتار شدهایم. مثل یک بمب شیمیایى نامحسوس و بدون سروصدا عمل مىکند. فرض کنید در محوطهاى یک بمب شیمیایى بیفتد که احدى نفهمد که این بمب در آنجا افتاد، ولى پس از هفت هشت ساعت ببینند صورتها و دستهاى همه تاول زده است. الآن در مدرسهها و داخل خیابانها و جبههها و حوزههاى علمیه و دانشگاههاى ما، ناگهان نشانههاى این تهاجم تبلیغى و فرهنگى را خواهید دید. الآن مقدارى هم آن را مىبینید و بعداً هم بیشتر خواهد شد.»[viii]
این جنگ بزرگ فرهنگی در نگاه رهبری یک هدف مشخص دارد و آن اسلام است: «امروز تهاجم فرهنگى عظیمى علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمى با انقلاب ندارد. این تهاجم، وسیعتر از انقلاب و علیه اسلام است. چیز عجیب و فوقالعادهاى است که با تمام ابعاد فرهنگى و اجتماعى و سیاسى، علیه اسلام (و حتى اسلامى که در تودهى مردم الجزایر نفوذ دارد) وارد کارزار شده است. فقط یک استثنا دارد و آن اسلام وابسته به دستگاههاى استعمارى و فهدگونه است؛ والا حتى اسلامهاى به معناى اعتقاد عوامانهى مردم هم مورد تهاجم است؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابى (و به تعبیر آنها اسلام ایران) که دیگر وضعش روشن است.»[ix]
بحث پیرامون تهاجم فرهنگی و لزوم مقابله با آن، طی سالهای متمادی مورد توجه مقام معظم رهبری بوده است؛ مسئلهای که در زمانهای دیگر از آن تحت عنوان «شبیخون فرهنگی»، «غارت فرهنگی»، «قتلعام فرهنگی» و «ناتوی فرهنگی» یاد کردهاند و این مسئله لزوم توجه بیشتر به این مقوله را از سوی متولیان فرهنگی کشور دوچندان میکند.
تغییر سبک زندگی
در این میان، تغییر سبک زندگی بهعنوان بخشی از قدرت نرم کشور، یکی از ابزارهای دشمن با هدف سست کردن پایههای ماهیت بوده است. ساموئل هانتیگتون در کتاب «چالشهای هویت در آمریکا» موفقیت نظام سیاسی آمریکا را در هویتسازی علیرغم حضور افراد متعدد خارجی با رسوم، اعتقادات و فرهنگهای متفاوت و بعضاً متضاد با تمامی جهان خاکی و در یک کلمه، آمریکایی کردن (Americanization) آنها میداند. به این معنا که ما با دین شما، مذهب شما، رنگ پوست و موی شما کاری نداریم، فقط آمریکایی زندگی کنید. حتی اگر مسلمان هستید.
وی معتقد است تداوم جامعهی آمریکا در پرتو فرآیند آمریکایی کردن ممکن میشود. با این استراتژی که در مدل مرکز-پیرامون یا شمال-جنوب و برای افزایش حداکثر عمق استراتژیک، آمریکا باید وارد زندگی پیرامونیها و جنوبیها نیز بشود. وی مطرح میکند که چگونگی تعریف آمریکاییان از خودشان تعیینکنندهی نقش آنان در دنیاست و یکی از گزینههایی که پیش روی آنهاست، گزینهی امپریالیست و ساختن دوبارهی دنیاست.[x]
دشمن تاکنون در قالب جنگ نرم و در حوزههای اجتماعی و فرهنگی برنامههای خود را با هدف باورزدایی و هویتزدایی دنبال کرده است. یکی از مهمترین ابزارهایی که غرب و در رأس آن آمریکا جهت هجمه به اصول و ارزش-های حاکم بر ایران به کار گرفته است، استفاده از تکنولوژیهای نوین ارتباطی و رسانههای جدید، بهویژه ایجاد شبکههای ماهوارهای فارسیزبان بوده است. «هماکنون 17 هزار 666 شبکهی ماهوارهای در ایران قابل دریافت است که از این تعداد دو هزار شبکه بهخوبی و وضوح بالا در ایران قابل مشاهده است. در بین این شبکهها، 232 شبکهی مبتذل، 273 شبکهی مبلغ ادیان ساختگی و نوظهور، 74 شبکهی مختص مد لباس و 300 شبکهی موسیقی، 419 شبکهی ورزش، 252 شبکهی مخصوص کودکان و نوجوانان و 92 شبکهی مختص مقولات اقتصادی به چشم میخورد.»[xi]
بیتردید با تحلیل محتوای این شبکهها، که در آن چیزی جز ترویج اباحهگری و بیبندوباری اخلاقی، ترویج سبک زندگی زناشویی و خانوادگی غربی بهوسیلهی ترویج روابط آزاد دختر و پسر، عادیسازی روابط خارج از عرف و شر و حساسیتزدایی از روابط نامشروع و طرح عشقهای ممنوعه به چشم نمیخورد، میتوان به عمق آسیبهای وارده پی برد.
با توضیحاتی که از ابتدا پیرامون ضرورت سبک زندگی مطرح شد و اقداماتی که دشمن در این زمینه انجام داده است، میتوان گفت جوهرهی تمدن اسلامی بر سر یک دوراهی بزرگ است؛ از یکسو دین و گزارههای دینی و از سوی دیگر غرب و نادیده انگاشتن دین در زندگی. سبک زندگی اسلامی یا غربی؟
آنچه تاکنون ذکر شد، تنها بحث بر سر ضرورت پرداخت به بحث سبک زندگی و لزوم طراحی یک الگوی جامع از سبک زندگی اسلامی-ایرانی بود؛ الگویی که به نظر میرسد راه را جهت تحقق استقلال فرهنگی و تمدن نوین اسلامی فراهم خواهد کرد.
شناسایی آسیبهای سبک زندگی فعلی و علتیابی آن، شناسایی مبانی سبک زندگی اسلامی، مشخص کردن پارادایم اصلی سبک زندگی اسلامی، ترسیم افق جامعهی پیشرفته از حیث سبک زندگی اسلامی، بیان مؤلفههای سبک زندگی اسلامی و محتوای آن و راهبردهای اجرایی اصلی برای پیاده کردن سبک زندگی اسلامی در جامعه، از دیگر مواردی است که برای ترسیم یک نقشهی جامع سبک زندگی اسلامی-ایرانی ضروری به نظر میرسد که در آینده بهطور مفصلتر به آن خواهیم پرداخت.
پی نوشت ها :
1. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان خراسان شمالی، 23 مهر 1391.
2. همان.
3. بیانات در دیدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 20 آذر 1370.
4. بیانات در دیدار با گروه کثیرى از معلمان و مسئولان امور فرهنگى کشور و جمعى از کارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانى کارگر، 12 اردیبهشت 1369.
5. کالبدشکافی روشها؛ از فریب تا سبک زندگی، دکتر امیر محبیان.
6. گفتوگو با عنوان «AtombombeUnddann die»، مجلهی اشپیگل، شمارهی 48.
7. دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با رهبر انقلاب، 23 خرداد 1390.
8. بیانات در دیدار مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزهى علمیهى قم، 7 آذر 1368.
9. بیانات در دیدار مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزهى علمیهى قم، 7 آذر 1368.
10. پیمان وهابپور، چالشهای هویت در آمریکا، فصلنامهی راهبرد دفاعی، سال ششم، شمارهی 19، بهار 87، ص 200.
11. جنگ نرم، داوود رنجبران، ساحل اندیشه، چاپ چهارم، 1388.
منبع: برهان