به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، چه بپذیریم و چه نه، اصولگرایی دستکم بهعنوان یک جبههی سیاسی در ادبیات سیاسی و حزبی ایران امروز برای همه شناختهشده است. کسانی که اصولگرا هستند و یا کسانی که خود را اصولگرا مینامند، چیستی شکلی و محتوایی خود را در قالب تضاد یا تناقض سیاسی و احیاناً ایدئولوژیک با گروهها و شخصیتهایی مییابند که در آرایش سیاسی احزاب در ایران، اصلاحطلب نامیده میشوند.
اگر توصیفی که از اصولگرایی شد، چندان رسا نمینمایاند، خرده گرفتن به این نوشته روا نیست. اصولگرایی، که نامِ حال حاضر یک گفتمانمشخص از ابتدای انقلاب تاکنون بوده، برخلاف فحوای پراهمیتش، گاه زمین بازی افراد و جریاناتی شده که بویی از اصول و اصولگرایی نبردهاند و لذا در نگاه نخست، خطکشیهای مشخصی در عالم سیاسی امروز ایران ندارد. با این وجود، به دو دلیل عمده، بنای ما در این مقاله، بازشناسی تاریخی و تحلیلی اصولگرایی بهمنزلهی یکی از اساسیترین و تأثیرگذارترین جریانات سیاسی ایرانِ پس از انقلاب اسلامی است:
1. فرمایشات مقام معظم رهبری در تعریف اصولگرایی و شاخصههای آن: تعریف مشخصی که ایشان از اصولگرایی به معنای دقیق و کلی کلمه دارند،[1] چندان انطباق با آنچه امروز بهعنوان اصولگرایی در جامعه میبینیم، ندارد و لذا لازم است بازشناسی تاریخی و محتوایی در این گفتمان صورت گیرد.
2. تشتت میان گروههای اصولگرا بهحدی است که تشخیص سره از ناسره، بیدرک صحیح تبار اصولگرایی و فهم روند تاریخی و محتوایی آن، ممکن نیست. نمونهی آشکار این تشتت را در انتخابات ریاستجمهوری 92 شاهد بودیم. از عدم هماهنگی میان گروههای اصولگرا تا پیش از معرفی کاندیداهای نهایی که بگذریم، در میان کاندیداهای تأییدصلاحیتشدهی اصولگرا، به دلایلی شکاف پدید آمد. همین اختلافات و شکافها، کمک قابلتوجهی به جناح رقیب در پیروزی در انتخابات نمود.
بنابراین مدعای این مقال، شناساندن عقبهی تاریخی اصولگرایی با رویکردی تبیینی است تا از این رهگذر، درک مناسبتری از جریان اصولگرایی و گروههای فعال آن، که نمایندهی فکر سیاسی بخشی از تأثیرگذاران جامعهاند، به دست دهیم. کوشش عمده نیز این خواهد بود که ضمن تحلیل تاریخی، صرفاً قضاوت و رویکردی بیطرفانه مناط عمل قرار گیرد.
کسانی که اصولگرا هستند و یا کسانی که خود را اصولگرا مینامند، چیستی شکلی و محتوایی خود را در قالب تضاد یا تناقض سیاسی و احیاناً ایدئولوژیک با گروهها و شخصیتهایی مییابند که در آرایش سیاسی احزاب در ایران، اصلاحطلب نامیده میشوند.
راست سنتی؛ بررسی تاریخی و محتوایی
واژگان راست و چپ، در جمهوری اسلامی، نه اصیل است و نه پایدار. منشأ اصلی واژگان سیاسی راست و چپ، به انقلاب فرانسه بازمیگردد که در مجمع ملی آن، نمایندگان انقلابی تندرو در طرف چپ و محافظهکارها در طرف راست مینشستند.[3] در باب ناپایداری آن هم ذکر همین نکته کافی است که جناح و مشرب فکریای که اوایل انقلاب تا اوایل دههی هشتاد جناح راست و از نقطهنظری دیگر، جناح محافظهکاران نامیده میشد، پس از رخدادهایی که ذکرش خواهد رفت، اصولگرایی نامیده شد.
منشأ شکلگیری سیاسی جناح راست سنتی (که از این به بعد با نام جناح راست از آن یاد میکنیم) و در برابر آن، جناح چپ، بهزعم اکبر هاشمی رفسنجانی، آنچنانکه در خاطرات خود از آن ایام مینویسد، به اختلافاتی بازمیگردد که درون حزب جمهوری اسلامی در اوایل دههی 60 پدید آمد.[4] افزون بر این، احسان طبری در خاطرات خود، از تلاش سازمانیافتهی حزب توده برای ایجاد تفرقه در میان مسلمانان انقلابی میگوید. او پیدایش واژهی «چپ» و «راست» در ادبیات سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی را محصول این برنامهریزیها میداند.[5]
اختلافنظرهای عمدهی میان چهرههای مطرح سیاسی، بر نحوهی ادارهی اقتصاد جامعه و مباحثی از جمله اصلاحات ارضی، سهمیهبندی کالا و کنترل دولتی، دولتی شدن تجارت خارجی و... استوار بود.[6] بهطور سنتی، جناح راست در ایران از دو طبقهی روحانیت سنتی و تشکلهای مذهبی مرتبط با بازار تشکیل شده است. همین اختلاف در پایگاه اقتصادی، اختلافات سیاسی شدیدی را در سالهای ابتدای دههی شصت و خصوصاً در رابطه با سیاستهای اقتصادی دولت موسویدر زمان جنگ میان انقلابیون ایجاد کرد که عامل کلیدی انشعاب دو جناح راست و چپ در درون نظام بود. بهطور مثال، حزب مؤتلفهی اسلامی بهعنوان بدنهی اصلی جناح راست، که بخش اصناف آن (مشهور به مؤتلفهی بازار)، قویترین شاخهی آن شناخته میشود، از نظر اقتصادی مخالف کنترل کامل وزارت بازرگانیو وزارت اقتصاد و داراییبر همهی فعالیتهای تجاری و مبادلات اقتصادی بود.
جناح راست در سال 1366 و با تأسیس روزنامهی رسالت رسمیت یافت. مخالفت با دولت موسوی و اعتقاد به بخش خصوصی و بازار، مهمترین ویژگی بارز این جریان در آن سالها محسوب میشد. این جریان در دولت، مجلس و سایر مراکز سیاسی، حضور حداقلی داشته و بهعنوان جریان مخالف دولت (جریان موسوم به چپ یا خط امام حاکم در دولت موسوی) مطرح بود.
جناح راست در سال 1366 و با تأسیس روزنامهی «رسالت» رسمیت یافت. مخالفت با دولت موسوی و اعتقاد به بخش خصوصی و بازار، مهمترین ویژگی بارز این جریان در آن سالها محسوب میشد. این جریان در دولت، مجلس و سایر مراکز سیاسی، حضور حداقلی داشته و بهعنوان جریان مخالف دولت (جریان موسوم به چپ یا خط امام حاکم در دولت موسوی) مطرح بود. مرحوم آذری قمی، دکتر احمد توکلی، مهندس سید مرتضی نبوی (مدیرمسئول کنونی روزنامهی رسالت)، دکتر محمدجواد لاریجانی و دیگران، از چهرههای معروف این جریان بودند. آقایان مرحوم آذری قمی و بعدها مهدوی کنی و ناطق نوری از رهبران و پدران معنوی این جریان محسوب میشدند و روزنامهی رسالت سخنگویی شاخهی مطبوعاتی این جریان را بهعهده داشت.[7]
مهمترین و محوریترین گروههای این جناح، جامعهی روحانیت مبارز، حزب مؤتلفهی اسلامی، جامعهی اسلامی مهندسین، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و... است. اصول کلی سیاسی حاکم بر جناح راست را نیز میتوان در موارد ذیل خلاصه نمود:
1. مردم در انتخاب ولیفقیه نقشی ندارند. خبرگان ولیفقیه را کشف میکنند. انتخاب وی از جانب خداوند است. ولیفقیه فراتر از قانون اساسی است و مشروعیت تمام نهادها از ولیفقیه است.
2. حکومت عدل اسلامی را بهجای نظام مبتنی بر جمهوری پیشنهاد میکند.
3. روحانیون باید زمام امور جامعه را در دست داشته باشند.
4. فعالیت احزاب را در یک چارچوب مشخص میپذیرد.
5. این جناح نگرش مطلق دارد، خود را اصولگرا و جناحهای دیگر را خارج از مسیر صحیح و غیراصولگرا میداند.
6. روحانیون نباید مورد انتقاد قرار گیرند. آنان در مقابل مردم پاسخگو نیستند.
7. اعتقاد چندانی به مشارکت سیاسی مردم در چارچوب نهادهای جامعه ندارد.
8. از صدور انقلاب حمایت میکند و رابطه با آمریکا را رد میکند.
9. تعهد را بر تخصص اولویت میدهد.[8]
با وجود این، دو عامل بهتدریج سبب شد جناح راست سنتی، پوست بیندازد و بعدها در نقشهی احزاب سیاسی با عناوین دیگری به حیات خود ادامه دهد. اینکه آیا این عوامل سبب «استحاله»ی جریان موسوم به راست سنتی شدند یا نه، تحلیلی شایسته در جای خود میطلبد؛ ولی آنچه مسلم است اینکه با وجود دو عاملی که ذکر خواهد شد، اولاً در سالهای بعد جریانی با نام جناح راست پایدار نماند و ثانیاً بهزعم طرفداران این جریان، عوامل مورد نظر سبب غربال نیروهای ارزشی وفادار به آرمانهای اصولی انقلاب شدند. عواملی که سبب گذار سیاسی از اصطلاح جناح راست به واژگان تازهتر شد، چنیناند:
1. انشعابات داخلی ایجادشده در جناح راست
الف) تشکیل مجمع روحانیون مبارز: پس از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی، برخی از فعالان سیاسی حزب که طرفدار اقتصاد بازار آزاد بودند، فعالیت سیاسی خود را در جامعهی روحانیت مبارز متمرکز کردند. چنین وضعیتی باعث شد که اختلافنظر آن گروه از روحانیون داخل جامعهی روحانیت مبارز، که این سیاست را قبول نداشتند، ابعادی جدید یابد. بدین ترتیب، در آستانهی انتخابات دورهی سوم مجلس شورای اسلامی، اختلافنظر در بین اعضای جامعهی روحانیت مبارز تهران در مورد گزینش و انتخاب کاندیداهای مورد حمایت این تشکل (بهخصوص در تهران) باعث جدایی گروهی از اعضا و تشکیل مجمع روحانیون مبارز در اوایل سال 67 شد و جناح چپ به وجود آمد که اولین انشعاب در این جناح محسوب میشود.
از آنجا که روحانیون مبارز خود را ملزم به تبعیت از امام خمینی و فلسفهی وجودی خویش را تحقق نظرات ایشان میدانستند، قبل از اعلام موجودیت و هر نوع تصمیمگیری، برآن شدند که موضوع را به عرض ایشان برسانند. مهدی کروبی و موسویخوئینیها و جمع دیگری به نمایندگی از طرف سایرین به خدمت امام رسیدند، پس از گرفتن موافقت اولیه و تشویق امام خمینی به تشکیل مجمع، اعضای مؤسس طی نامهای به محضر امام، سیر وقایع، علت انشعاب، مواضع و اهداف تشکل جدید را شرح دادند. امام خمینی در تاریخ 25 فروردین 1367 در پاسخ به این نامه، سیر و روند چگونگی تشکیل مجمع روحانیون مبارز را که در نامهی مجمع به آن اشاره شده بود، تأیید کردند و انشعاب تشکیلاتی را به معنای اختلاف ندانستند.
ایشان فرمودند: «انشعاب تشکیلاتی برای اظهار عقیدهی مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خداینکرده هرکس برای پیشبرد نظرات خود به دیگران پرخاش کند که بحمدالله با شناختی که من از روحانیون دستاندرکار انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت.» امام خمینی طی نامهی دیگری اعلام کرد چون دو گروه مذکور در اصول با هم مشترکاند، آنها را تأیید میکند، زیرا در اسلام، باب اجتهاد باز است و انتقاد سازنده باعث رشد جامعه میشود.
امام خمینی همچنین بعد از تشکیل مجمع روحانیون مبارز و پیش از ردوبدل شدن این برنامهها، دستور پرداخت کمک مالی ماهانه به تشکل جدید را صادر کردند. امام در دیداری که با جمعی از مردم و مسئولان بلندپایهی کشور به مناسبت عید فطر در روز سهشنبه 27 اردیبهشت 1367 داشتند، این انشعاب را بار دیگر تأیید کردند. امام فرمودند: «البته دو تفکر هست، باید هم باشد... سلیقههای مختلف باید باشد، لکن سلیقههای مختلف اسباب این نمیشود که انسان با هم خوب نباشد... اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقص است، اختلاف باید باشد... لکن نتیجه آن نباشد که ما دو دسته بشویم...» با این تأییدهای امام خمینی بود که مجمع روحانیون مبارز خود را خط امام معرفی کردند.
ب) تشکیل حزب کارگزاران سازندگی ایران: دومین انشعاب در آستانهی انتخاب مجلس پنجم رخ داد که باعث تشکیل حزب کارگزاران سازندگی ایران، موسوم به جناح راست مدرن شد. این گروه پنج نفر را پیشنهاد کردند که در فهرست نامزدیهای پیشنهادی در لیست جامعهی روحانیت مبارز یا جناح راست قرار دهند که با مخالفت تشکلهای همسو، بهخصوص جمعیت مؤتلفهی اسلامی، روبهرو شد که این وضع باعث تشکیل این گروه گردید.[9]
تشکیل حزب کارگزاران و سابقهی سیاسی حامیان آن، که با دیدگاههای هاشمی رفسنجانی مناسبت تام داشت، به عاملی اساسی در به حاشیه رانده شدن و تغییر محتوای سوگیری برخی از طرفداران جناح راست مبدل گشت. علیالاصول، جناح راست با روی کار آمدن هاشمی بهعنوان رئیسجمهور در فضای سیاسی ایران، به نام او سند خورد و تا انتخابات خرداد 76 این روند ادامه یافت. طرفداران جناح چپ و برخی از انشعابیافتگان از جناح راست هم تا پیش از دوم خرداد 76، عملاً به حاشیه رانده شدند. ضمن اینکه حمایت برخی از وزرای دولت و رئیسجمهوری از ایدهی جناح راست، ائتلافی تاکتیکی بین جناح راست و تکنوکراتهای دولت آقای هاشمی ایجاد کرد و جناح چپ را نزد افکار عمومی بهشدت منزوی ساخت.[10]
طیف جدید جناح راست، که کمکم در حال استقرار پایههای سیاسی خود در میان بدنهی جامعه بود، از ضعف عملکرد و سیاستورزیهای ناهمگون با جامعهای که اصلاحطلبان از خود در دورهی حاکمیتشان نشان دادند و نیز قوت نوپای تشکیلاتی خود استفادهی لازم را برد؛ شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی تصمیم گرفت تشکلی را با نام جدیدی در انتخابات شوراها شرکت دهد. در همین راستا، سرانجام «آبادگران ایران اسلامی» به تصویب رسید.
2. انتخابات تأثیرگذار
الف) دوم خرداد 76: در انتخابات ریاستجمهوری سال 1376، جناح راست متحمل شکستی شد که نه تنها پس از آن منجر به تغییر نامش در شطرنجهای سیاسی کشور گشت، که فصل جدیدی در رقابتهای سیاسی را آغاز نمود. پس از آنکه کاندیدای جناح راست (که در آن زمان متشکل از کارگزاران و نیروهای هنوز وفادار به شاکلهی جناح راست سنتی بودند)، در برابر کاندیدای جناح چپ که از آن به بعد به «اصلاحطلبان» معروف شدند، شکست مهمی را پذیرفت، عملاً این جناح به حاشیه رانده شد. در آن روزگار، بیش از پیش، جناح راست به جناح محافظهکار شهره شد و در برابر اصلاحطلبان، ملتزم بود معیارهایی را که در حال حاضر، معیارهای اصولگرایان است، رعایت کند. با این وجود، به دلیل عدم سازماندهی مشخص، با این نام خوانده میشد.
ب) انتخابات مجلس ششم: ائتلاف پیروان امام و رهبری، نامی بود که جناح راست آن زمان برای رویارویی با جناح حاکم، بهمنظور حضور در انتخابات، برای خود برگزید. این ائتلاف، از حضور هاشمی رفسنجانی استقبال و اعلام کرد نام آقای هاشمی را در صدر لیست خود قرار خواهد داد، ولیکن تلاشهای چندجانبهی اصلاحطلبان، رأیگیری خدشهدار در چند حوزهی انتخابیه، از جمله تهران و عوامل دیگر، سبب شکست ائتلاف و در نتیجه، انزوای کامل جناح راست و در اختیار اصلاحطلبان قرار دادن دو قوهی مؤثر مجریه و مقننه شد.[11]
شکست آموزندهای که جناح راست در دو انتخابات یادشده متحمل گشت، سبب این شد که پی دلایل و مبانی آن رود و چارهی ضعف پایگاه مردمی را در نوسازی نیروها و تحول تشکیلاتی بیابد.
ج) انتخابات دورهی دوم شوراهای اسلامی شهر و روستا: طیف جدید جناح راست که کمکم در حال استقرار پایههای سیاسی خود در میان بدنهی جامعه بود، از ضعف عملکرد و سیاستورزیهای ناهمگون با جامعهای که اصلاحطلبان از خود در دورهی حاکمیتشان نشان دادند و نیز قوت نوپای تشکیلاتی خود استفادهی لازم را برد؛ شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی تصمیم گرفت تشکلی را با نام جدیدی در انتخابات شوراها شرکت دهد. در همین راستا، سرانجام «آبادگران ایران اسلامی»به تصویب رسید و قرار شد محمود احمدینژاد و حسین فداییمسئولیت انتخاب کاندیداها و هدایت تبلیغات انتخاباتی را در تهران، مراکز استانها و شهرستانهای مهم برعهده بگیرند. در 20 بهمن 1381 و در بحبوحهی تبلیغات گروههای شناختهشدهی سیاسی، تعدادی از اصولگرایان گمنام با نام «ائتلاف آبادگران ایران اسلامی»جهت حضور در شورای شهر تهران، اعلام موجودیت کردند.
مهندس مهدی چمران، برادر کوچکتر شهید مصطفی چمران، استاد رشتهی معماری دانشکدهی فنی تهران و مسئول سابق بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، شاخصترین فرد این گروه بود که سخنگویی آنان را نیز برعهده داشت. در دومین دورهی انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، 64 درصد کرسیهای شوراها در سراسر کشور در اختیار نیروهای ائتلاف نوظهور آبادگران قرار گرفت. در تهران نیز تمامی 15 کرسی شورای شهر به تسخیر آبادگران درآمد و قبراقترین چهرهی سیاسی دوم خرداد، یعنی مصطفی تاجزاده، تنها موفق به کسب رأی اعتماد 4/1 درصد افراد واجد شرایط گردید و این آغازی بود بر تفوق دوبارهی اصولگرایان (که از این زمان به بعد، جناح راست پالایششده با این نام خوانده شد) بر اصلاحطلبان.[12]
د) انتخابات مجلس هفتم: اصولگرایان برای انتخابات مجلس نیز نام آبادگران را برای خود برگزیدند و اینبار شخصیتهایی همانند حداد عادل و احمد توکلی در رأس فهرست تهران این گروه قرار گرفتند. با برگزاری انتخابات هفتمین دورهی مجلس شورای اسلامی در 9 اسفند 1382، اکثریت و اقلیت مجلس جای خود را با هم عوض کردند. مجلس هفتم از اکثریتی که حالا خود را اصولگرا مینامیدند و اقلیتی اصلاحطلب تحت عنوان فراکسیون خط امام، تشکیل شد. بدین ترتیب، اصولگرایان توانستند دومین موفقیت خود را رقم بزنند و مهر اصولگرایی را بر خانهی ملت بزنند.
در مجلس هفتم، دکتر حداد عادل، منتخب اول مردم تهران، جایگزین مهدی کروبی در صندلی ریاست مجلس شد و بدینگونه اولین رئیس غیرروحانی مجلس پس از انقلاب انتخاب شد. با آغاز به کار مجلس هفتم، کمکم نام ائتلاف آبادگران به حاشیه رفت و نام اصولگرایان برجسته شد و بهتدریج نام جناح راست به جبههی اصولگرایان تغییر یافت. البته این تغییر نام تا حدودی نیز مقابله به مثل در مقابل اصلاحطلبان بود که سعی داشت جناح مقابل خود را محافظهکار یا اقتدارگرا بنامد و با القای این واژگان در جامعه، آنان را تخریب کند.[13]
هـ) انتخابات ریاستجمهوری 84: با وجود آنکه انتخابات مجلس هفتم، به همان دلایلی که اصولگرایان را در انتخابات شوراها به پیروزی رساند، به سود جریان اصولگرایی و در نتیجه ایجاد یک مجلس اصولگرا ختم شد، ولیکن نقطهی اوج پیروزیهای سیاسی اصولگرایان تا آن زمان، بیشک انتخابات ریاستجمهوری 84 بود. جایی که با وجود چهرههای شناختهشدهای چون لاریجانی، معین، کروبی و البته هاشمی، ائتلاف آبادگران و نوسازی تشکیلاتی اصولگرایان کار خود را کرد و محمود احمدینژاد، که بهواسطهی ائتلاف مذکور، دو سال شهردار تهران بود و در این مدت توانسته بود وجههی مناسبی از خود بهجای بگذارد، در میان بهت تحلیلگران سیاسی، در انتخابات دوم شد و به همراه هاشمی به دور دوم رفت. یک هفته بعد، حتی تجمیع نظر رادیکالترین جریانات و چهرههای اپوزیسیون داخلی بر روی هاشمی هم نتوانست ایدهی مردم را نسبت به گفتمان نوینی که بنا بود از آن زمان به بعد غالب شود، عوض کند: اصولگرایی.
این جریان بهعنوان تمنای یک نسل، تا امروز با فرازونشیبهایی، پویندهتر از همیشه راه خود را میپیماید.
نتیجهگیری
آنچه در این نوشته آمد، کوششی بود برای به دست دادن سیر تبیینی تاریخچهی اصولگرایی و بررسی مقایسهای مواضع نیروهایی از فعالان سیاسی درون نظام جمهوری اسلامی که اکنون، اصولگرا نامیده میشوند. گفتنی است فاصلهی سالهای ریاستجمهوری دکتر احمدینژاد از آن جهت در اینجا کمتر مورد بررسی قرار گرفت که طی این سالها، روند جریان اصولگرایی بیشتر بهصورت عرضی شکل گرفته است تا طولی. دیگر نه از تغییر گفتمان خبری بوده و نه حتی نام. پرچم واحد اصولگرایی، وجه مشخصهی فعالان سیاسی دارای خصوصیات راست سنتی بوده است. بیشتر از آنکه پیشرفت گفتمانی در چارچوب نیازهای روز جامعهی سیاسی صورت پذیرد، اختلافات داخلی و انشعابات بیرونی جلوه نموده است. از سال 84 تاکنون، چندین و چند تشکل مستقل اصولگرا تأسیس شده است و ظاهراً گستردگی در عرض، بر قدم به جلو برداشتن در میان اصولگرایان ترجیح داشته است. بی پرده بگوییم: شاید علت اصلی شکست اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری 92 هم همین باشد.
منابع
1. ر.ک: بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی (29 خرداد 1385)
2. اینکه جناح راست سالهای پیشین را «راست سنتی» مینامند، به دلیل پرهیز از خلط با اصطلاح «راست مدرن» است که با جناحی که پیش از این راست سنتی و اکنون، اصولگرا نامیده میشود، در خطوط ممیزهی فکری، اختلافهای عمده دارد. (ر.ک: حزب کارگزاران سازندگی ایران (جناح راست مدرن)، محمدعلی زندی، وبسایت پژوهشکدهی باقرالعلوم)
3. داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، چاپ چهارم، تهران، مروارید، 1368، ص 76 تا 78.
4. ر.ک: خاطرات روز 14 شهریور 1361 اکبر هاشمی رفسنجانی.
5. علی دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، چاپ اول، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، 1388.
6. عباس شادلو، جستاری تاریخی پیرامون تکثرگرایی در جریان اسلامی و پیدایش جناح راست و چپ مذهبی، 80-1360، چاپ اول، تهران، وزراء، 1386.
7. حجت مرتجی (صادق زیباکلام)، جناحهای سیاسی در ایران امروز، تهران، نقش نگار، 1377.
8. همان، ص 44 تا 64.
9. جناح راست سنتی، محمدعلی زندی، وبسایت پژوهشکدهی باقرالعلوم.
10. غلامرضا خواجهسروی، رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.
11. عباس شادلو، جستاری تاریخی پیرامون تکثرگرایی در جریان اسلامی و پیدایش جناح راست و چپ مذهبی، 80-1360.
12. وبسایت تبیان: http://www.tebyan.net
13. هفتهنامهی پنجره، شمارهی 67.
منبع: برهان