گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مصطفی میراخوری؛ شاید بی راه نباشد که فرهنگ را روح بالنده ی هر ملتی بدانیم و در اینکه مردمان هر ملتی سعی در حفظ فرهنگ خود دارند شکی نیست. اما این عنصر مهم زندگی بشریت،در کشور ما مورد تهاجم قرار گرفته است، بخشی از تهاجم توسط نیروی خارجی صورت گرفته است و بخشی دیگر از تخریب فرهنگ توسط مسئولین داخلی.
مسئله فرهنگی چندین سال است که دغدغه مقام معظم رهبری بوده و ایشان همواره به مسئولان کشور توجه به امر فرهنگ را گوشزد کرده اند. حال در این بین بخش اعظم مسئولین و رجال سیاسی و متصدیان امور با نادیده گرفتن این امر مهم ( خواسته یا ناخواسته) نه تنها گامی در جهت اعتلای فرهنگ کشور و تدافع فرهنگی برنداشته اند بلکه در برخی از موارد و به ستون پنجم دشمن در جنگ فرهنگی تبدیل شده اند وگام های بسیاری درجهت پیشبرد اهداف دشمن برداشته اند. نکته ای که در جنگ نرم باید بدان توجه داشت این است که ما با دو نیرو مواجه هستیم . یک نیروی فرهنگ مهاجم که معمولا قدرت زیادی دارد و دو، نیروی مدافع که فرهنگ آن مورد تهاجم قرار گرفته است.
ویژگی نیروی مهاجم در جنگ نرم قدرت رسانه ای بالای آن است. طبق تعریف قدرت در جنگ نرم، آن طرف از طرفین جنگ قوی است که بیشترین رسانه را در اختیار دارد. امروزه تاثیر رسانه ها در شکار اذهان و قلب ها بر کسی پوشیده نیست ، آن چیزی که امروزه رسانه های غربی به دنبال آن هستند ایجاد حب نسبت به سبک زندگی آمریکایی و بغض نسبت به شرایط کنونی زندگی افراد می باشد. ایجاد شک و یقیین نیز به همین صورت بوده ، یعنی ایجاد شک در اذهان افراد نسبت به آنچه دارند و ایجاد یقیین نسبت به آنچه دستاورد غرب است. نکته ای که در اینجا وجود دارد این است در صورتی که جنگ نرم نادیده گرفته شود، رفته رفته به تبدیل به جنگ نیمه سخت می شود ، آن چیزی که در آشوب های سال 78 و فتنه 88 شاهد آن بودیم ، نتیجه ایجاد همین حب و بغض و شک و یقیینی است که از سوی دشمن صورت گرفت و در این دو فتنه سرباز کرد و به فتنه ای تبدیل شد که توانست برای کشور مشکلاتی ایجاد نماید.
با افزایش سرعت جهانی شدن و مدرنیته و گسترش فضای تبادل اطلاعات، طرفین جنگ می کوشند تا از تاثیر گذاری رسانه ای بیشترین استفاده را برای پیشبرد اهداف خود داشته باشند. همانطور که می دانیم کشور ما اکنون در شرایطی نیست که بتواند رسانه های بسیاری را در اختیار داشته باشد بنابراین نمی تواند دارای نیروی تهاجمی در جنگ نرم باشد ، لذا تاکتیک مورد استفاده در این موقعیت باید تاکتیک تدافعی باشد، اما مسئله ای که ما شاهد آن هستیم این است که علاوه بر نداشتن نیروی تهاجم و نبود نیروی تدافعی ، کمک به دشمن در زمینه تهاجم به فرهنگ کشور در حال تبدیل شدن به یک روال عادی است. همان چیزی که در سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی در قالب ترویج فرهنگ مصرف گرایی ، سکولاریسم ،روابط آزاد دختر وپسر ، بد حجابی و ... شاهد آن هستیم نمونه ای از همکاری های خواسته یا ناخواسته مسئولین با دشمن در جنگ نرم است.
اینکه چگونه این موارد توانسته در صدا و سیمای کشور و بخش سینمایی کشور راه پیدا کند را میتوان در باور نداشتن مسئولین به جنگ نرم جستجو کرد، البته می توان گفت بخشی از کار به صورت حساب شده از سوی ستون پنجم جنگ نرم در کشور انجام گرفته است . متاسفانه دولت های قبلی با نپرداختن به مسئله فرهنگی و یا ترویج فرهنگ نادرست ، بستر ساز و هموار کننده راه سربازان دشمن شدند. در دولت نهم و دهم نیز امیدوار بودیم که به مسئله فرهنگی کشور توجه بیشتری شود ، اما آن چیزی که در عمل صورت گرفت ، نادیده گرفته شدن بخش فرهنگی بود و توجه دولت بیشتر به سمت مسائل اقتصادی معطوف شد.
در دولت یازدهم نیز وضعیت فرهنگی کشور با وضعیتی اسف بارتر از زمان اصلاحات پیش می رود. نگاه به وضعیت امروز فرهنگی گواه این مدعاست که کارگزاران فرهنگی دولت، نهایت سطح دغدغه فرهنگی خود را در کارهایی خلاصه کرده اند که نتیجه اش چیزی جز بی وبند وباری فرهنگی نیست؛ اینکه امروز وزیر فرهنگ سعی در این دارد که فلان خواننده ای که روزی علیه کشور اقدام می کرده و باید او را در آغوش مدیر بهایی شبکه های بهایی می یافتیم به کشور بازگرداند و عزیز خود کند، نشان از این دارد که وی هنوز فهمی جامع از مسئله فرهنگ ندارد.
توجه صرف به مقوله اقتصاد توسط دولتمردان گذشته باعث شد، تا فرهنگ کشور زیر چرخ توسعه اقتصادی له شود و یا اگر هدف گزاری فرهنگی هم صورت بگیرد در راستای اهداف سیاسی باشد نه اعتلای جامعه؛ متاسفانه مسئولین از این مسئله غافل شده اند که اگر مسئله فرهنگی حل شود مسائل اقتصادی نیز مرتفع خواهد شد. زیرا همانطور که می دانیم، فرهنگ و اقتصاد رابطه بسیار تنگاتنگی با یکدیگر دارند. اگر امروزه می بینیم که مردم کشور به سمت مصرف بیشتر سوق داده می شوند که باعث می شود به اقتصاد کشور ضربه بخورد ، نتیجه تبلیغ فرهنگ مصرف گرای غربی است که در رسانه های جمهوری اسلامی به مردم کشور نشان داده می شود.
نادیده گرفتن بخش فرهنگ کشور و قدرت آن که می تواند بر اقتصاد ، عمران و آبادانی نیز تاثیر داشته باشد باعث شد تا فرهنگ ایرانی – اسلامی کشور تضعیف گردد و موضوع استحاله فرهنگی که اولین قدم دشمن در جنگ فرهنگی است با سرعت بیشتری صورت گیرد. نکته ای که مسئولین باید به آن توجه کنند تربیت نیروی فرهنگی است ، زیرا اگر انقلابی نیروی انسانی سازی نکند ، هیچ کار نکرده است . حال با توجه به اینکه انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است ، این مهم مستلزم توجه بیشتر مجریان امر فرهنگی کشور است.
بهترین راه مقابله با تهاجم فرهنگی شناساندن فرهنگ اصیل اسلامی و باورهای دینی به مردم است. اگر مردم با حقایق و زیباییهای فرهنگ غنی دینی خود آشنا شوند هیچ گاه زیر بار فرهنگ منحط غرب نمیروند، خود باوری و شناخت هویت دینی بهترین راه در امان ماندن از ضربات سخت و مهلك این تهاجم است. از آن جا كه ”القائات فرهنگ غرب درباره انسان و هویت انسانی از خود بیگانه كردن است، كشتن عواطف انسانی، تقدم سرمایه بر انسان، استثمار انسانها همه در جهت از خود بیگانگی انسانهاست.“
تعمیق باورهای دینی و آگاهی به غنای فرهنگ اسلامی بهترین راه مقابله با این تهاجم است، مانند واكسیناسیون كه عامل پیشگیری از بیماریهاست .امّا نقطه آغاز این است كه هر كسی از خودش آغاز كند و به وظایف دینی در حد توان عمل نماید و با مطالعه كتب معتبر با معارف واقعی اسلام آشنا شود و نسبت به اهداف دشمن آگاهی پیدا نماید. در حدّ امكان به ارشاد و هدایت دیگران بپردازد، و ابتدا از نزدیكان خود آغاز نماید، خطر دشمن و توطئه او را برای افراد باز گو نماید و به ترویج و اشاعه فرهنگ اسلامی در حد توان كمك نماید. یعنی هم رعایت مسئولیت فردی (تقوا) كه ضامن سلامت مادی و معنوی فرد است و هم توجه به مسئولیت اجتماعی و نظارت همگانی (امر به معروف و نهی از منكر) و قطعادر این راه خداوند یاری می رساند،چرا كه »اِنْ تنصروا الله ینصُركُم وِ یُثَبّتْ اقدامَكُم.«و بر این اعتقاد باید استوار بود كه: »و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهَمُ سُبُلنا.«و از آنجا كه خاستگاه فرهنگ اسلامی فطرت انسانی است، و این امتیاز مهمترین برتری فرهنگ اسلامی بر فرهنگ الحادی غرب است، آگاهی دادن دیگران نسبت به فرهنگ اسلامی و ترویج و اشاعه فرهنگ اسلامی باروشهای درست ، سبب پذیرش آن می شود.البته گذشته از مسئولیت افراد جامعه، مسئولین نظام نیز باید برخورد لازم و قاطع را انجام دهند و اگر در برخورد با این گونه مسائل كوتاهی كنیم خسارات جبران ناپذیری خواهیم دید.